چرا مستبدان امروزی ضعیف تر از آنی هستند که به نظر می رسند

آخرین پایگاه دیکتاتورها (بخش اول)

۲۰ شهریور ۱۳۹۸ | ۱۷:۱۵ کد : ۱۹۸۶۱۰۴ اخبار اصلی
دهه جاری میلادی دهه خوبی برای دیکتاتوری و در مقابل، برای دموکراسی وحشتناک بوده است. در همه مناطق جهان از بروندی گرفته مجارستان و از تایلند تا ونزئولا، دموکراسی ها از بین رفته اند یا دچار فرسایش شده اند. اما این روند برای مدتی طولانی ادامه نخواهد یافت...
آخرین پایگاه دیکتاتورها (بخش اول)

نویسنده: یاشا مونک

دیپلماسی ایرانی: دهه جاری میلادی دهه خوبی برای دیکتاتوری بوده است. نفوذ قدرتمندترین کشورهای استبدادی جهان یعنی چین و روسیه در سطح جهانی به سرعت در حال افزایش است. برای نخستین مرتبه از اواخر قرن نوزدهم، مجموع تولید ناخالص داخلی کشورهای استبدادی با دموکراسی های لیبرال غربی برابر یا حتی از آن بیشتر است. حتی از نظر ایدئولوژیک هم به نظر می رسد که کشورهای استبدادی در حالت تهاجمی قرار دارند: برای نمونه، در جریان اجلاس گروه 20 در ماه ژوئن، ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه، نقاب متداول همراهی روسیه با استانداردهای لیبرال دموکراسی را کنار گذاشت و گفت که «لیبرالیسم مدرن» از کار افتاده و منسوخ شده است.

در مقابل، این یک گذشته برای دموکراسی وحشتناک بوده است. طبق اعلام سازمان نظارتی مستقل «خانه آزادی»، امسال جهان برای سیزدهمین سال متوالی شاهد افول دموکراسی بوده است. در همه مناطق جهان از بروندی گرفته مجارستان و از تایلند تا ونزئولا، دموکراسی ها از بین رفته اند یا دچار فرسایش شده اند. اما نگران کننده ترین مساله افول غیرمنتظره نهادهای دموکراتیک در کشورهایی بودند که زمانی دموکراسی در آنها با ثبات و ایمن به نظر می رسید.

در سال 2014 به این مساله اشاره کردم که احزاب پوپولیستی و نامزدهایی ظهور خواهند یافت و قدرت خواهند گرفت که به نهادهای دموکراتیک آسیب شدیدی می رسانند. این ایده به شدت با مخالفت مواجه شد و نتیجه گیری از تحقیقات در آن زمان این بود که عوام فریبان هرگز در دموکراسی های دیرینه در شمال آمریکا و اروپای غربی پیروز نخواهند شد و اگر هم چنین شود، از سوی نهادهای قدرتمند آن کشورها و جوامع شهروندی فعال به شدت محدود خواهند شد. امروز، آن ساختار اجتماعی قدیمی از بین رفته است. روی کار آمدن دونالد ترامپ در ایالات متحده، ماتئو سالوینی در ایتالیا و ژایر بولسونارو در برزیل نشان دادند که پوپولیست ها می توانند در برخی از ثروتمندترین و دیرینه ترین دموکراسی های جهان نیز قدرت کسب کنند و فرسایش سریع دموکراسی در کشورهایی مانند مجارستان و ونزوئلا هم نشان داده که پوپولیست ها می توانند کشورهای خود را به رژیم های استبدادی رقابتی یا دیکتاتوری آشکار تبدیل کنند. استدلال جنجالی که 5 سال پیش مطرح کردم، اکنون به یک مساله اطلاعات عمومی تبدیل شده است. اما این توافق نظر عمومی هم دارد به یک ارتدکسی (اصول اعتقادی) به همان اندازه اشتباه تبدیل می شود. در حالی که محققان امیدوار بودند دیر یا زود برخی از مستبدترین قدرت های جهان مجبور به چرخش به سمت دموکراسی شوند، اما اکنون بی هیچ شک و تعللی تصریح می کنند که این رژیم ها موفق شده اند بر چالش حفظ مشروعیت خود به صورت دائمی فائق آیند. بسیاری از کارشناسان که زمانی اعتقاد داشتند دموکراسی لیبرال نقطه پایانی تحول سیاسی بشریت است، اکنون تصور می کنند که میلیاردها انسان در سراسر جهان با خوشحالی از آزادی فردی و خودمختاری جمعی دست می کشند. خوش بینی ساده لوحانه موجب بدبینی زودهنگام شده است.

این اصول اعتقادی جدید به ویژه در رابطه با آینده بلند مدت دولت هایی که قول بازگرداندن قدرت به مردم را داده اند و به جای آن نهادهای دموکراتیک را نابود می کنند، گمراه کننده هستند. این دیکتاتوری های پوپولیستی در کشورهایی مانند مجارستان، ترکیه و ونزوئلا دو ویژگی مهم دارند: اول، حاکمان آنها با پیروزی در انتخابات آزاد و عادلانه با یک پیام ضد نخبه گرا و ضد تعدد حزبی به قدرت رسیده اند؛ دوم، این رهبران متعاقبا از آن پیروزی ها برای متمرکز کردن قدرت در دستان خود از طریق تضعیف استقلال نهادهای کلیدی مانند دستگاه قضایی و محدود کردن توانایی سازماندهی احزاب مخالف یا تضعیف رسانه های منتقد استفاده کرده اند. (منظور از دیکتاتوری پوپولیستی دیکتاتوری های آشکاری است که در آنها اپوزیسیون دیگر فرصتی واقعی برای تغییر دولت از طریق انتخابات ندارند و با این حال، به رغم ناتوانی اپوزیسیون در رقابت متقابل در فضایی به شدت ناعادلانه، انتخابات در این رژیم های استبدادی همچنان از اهمیت زیادی برخوردار است.) بر اساس این اصول اعتقادی جدید، تهدید پوپولیستی برای لیبرال دموکراسی یک خیابان یک طرفه است. وقتی یک رهبر مستبد موفق شد قدرت را در دستان خود متمرکز کند، بازی برای مخالفان به پایان رسیده است. اگر شمار قابل توجهی از کشورها در طی سال های آتی به دیکتاتوری پوپولیستی تبدیل شوند، چشم انداز لیبرال دموکراسی در بلند مدت تیره و تار خواهد بود.

اما در این روایت یک عامل مهم نادیده گرفته شده است: مشروعیت دیکتاتورهای پوپولیستی به توانایی آنها در حفظ این توهم بستگی دارد که آنها از قول «مردم» سخن می گویند. و هر چه که این رهبران قدرت بیشتری به دست آورند، توانایی آنها در حفظ ظاهر کاهش می یابد. این مساله احتمالا به ظهور یک چرخه معیوب مشروعیت پوپولیستی منجر می شود: وقتی یک بحران داخلی یا شوک بیرونی باعث کاهش محبوبیت رژیم پوپولیستی شود، آن رژیم برای حفظ قدرت خود به اعمال فشار بیشتر رو می آورد؛ هر چه که فشارها و ظلم بیشتر شود، پوشالی بودن ادعای آنها در رابطه با دولت داری به نام مردم آشکارتر می شود؛ وقتی که شمار قابل توجهی از مردم دریابند که با خطر از دست دادن آزادی خود مواجه هستند، اپوزیسیون قوی تر می شود. نتیجه نهایی این مبارزه به هیچ وجه قابل پیش بینی نیست، اما اگرچه یک دهه گذشته برای دموکراسی فاجعه آمیز بوده، دهه بعدی می تواند برای مستبدان و دیکتاتورها به شدت سخت باشد. (این مطلب ادامه دارد.)

منبع: فارن افرز / مترجم: طلا تسلیمی
 

کلید واژه ها: ظهور پوپولیست ها دیکتاتوری های پوپولیستی افول لیبرال دموکراسی


( ۵ )

نظر شما :

ﻓﺪﻭﻱ ۲۰ شهریور ۱۳۹۸ | ۱۸:۲۴
اﺯ ﻋﺠﺎﻳﺐ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﻫﻤﻴﻦ ﻛﻪ ﺗﻘﺮﻳﺒﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻳﻜﺘﺎﺗﻮﺭ ﻫﺎ ﺑﺎ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎ ﻣﺸﻜﻞ ﺩاﺭﻧﺪ. ﺭاﺳﺘﻲ اﮔﺮ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎ ﻧﺒﻮﺩ ﭼﻪ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺩﻣﻮﻛﺮاﺳﻲ ﻣﻲ ﺁﻣﺪ!
ابراهیم قدیمی ۲۰ شهریور ۱۳۹۸ | ۲۲:۲۱
این مقاله اصل را بر این گذاشته است که سیستم های مردمی وکارگری روسی وچینی ضد دمکراسی وسیستم های سرمایه داری سیستم های دموکراتیک اند. گرچه اعتراض به واقعیت دمکراسی مدل غربی است که پوپولیسم است.زمانی که اصل یک روش اجتماعی روشن شود همه حتی مبلغان انرا حاشا میکنند. شما بمن بگوئید کدام گل اصلی است گلی که رنگ وبوی دارد ویا گلی که کاغذی است. چگونه میتوان گل کاغذی واصلی را از هم تشخیص داد. شعر ذیل از مرحوم اخوان ثالث است. دوست اشنای مردم ایران. همان رنگ وهمان روی . همان برگ وهمان بار . همان خنده خاموش در او خفته بسی راز .همان شرم وهمان ناز .همان برگ سپید به مثل ژاله ژاله به مثل اشک نگونسار .همان جلوه و رخسار . نه پژمرده شود هیچ .نه افسرده که افسردگی روی. خورد اب زپژمردگی دل .ولی در پس این چهره دلی نیست .گرش برگ وبری هست. ز اب وزگلی نیست..هم از دور به بینش. به منظر بنشان به نظاره بنشینش.ولی قصه ز امیدهائی که دراو بسته دلت هیچ مگویش. مبویش. که او بوی چنین قصه شنیدن نتواند.مبر دست بسویش که در دست تو جز کاغذ رنگین ورقی چند نماند( چند عدد اسکناس با مقداری معتنابهی صفر پس از یک رقم)
زیتون ۲۰ شهریور ۱۳۹۸ | ۲۲:۲۶
یعنی چی ......مردم سالاری اسمش است پوپولیست دیگه چه صیغه است ....نکنه میخواهی رای یه عده ای از مردم را برای اینکه نمیفهمند باطل کنی .....حکومت یه عده نخبه بر دیگران دیگه اسمش دموکراسی نیست.....خودت هم در این تعاریف من درآوردی گم شدی (فهم شما هم زیر سوال است .....نفهم بفهم).....به آیین مترقی میترا برگرد و سر بر مهراب بگذار(خائن به طرز فجیعی مجازات میشه(ذبح) ....و زن جماعت تو نخبگان قوم اجازه ورود نداره....)