۱۸۱۲ مجددا تکرار می شود؟
«جنگ و صلح» در دنیای امروز (بخش دوم)
نویسنده: گیلبرت داکتورو
دیپلماسی ایرانی: جنگ و صلح لئو تولستوی عموما بهترین رمان جنگی که تاکنون نوشته شده، به شمار می رود. به طور کلی، تولستوی در 1800 صفحه یک تصویر پانوراما از روسیه در زمان جنگ های ناپلئونی ارائه کرده است. بخش های فلسفی در جنگ و صلح تولستوی ارتباط عمیق حمله ناپلئون به روسیه در اواخر بهار 1812 را با شرایط روحی - روانی و موقعیت استراتژیکی که امروز در آن قرار داریم و می تواند پیش درآمدی برای یک جنگ تمام عیار باشد، نشان می دهد. در داستان تولستوی درباره حمله سال 1812، سه مشاهده وجود دارد که بارها و بارها تکرار می شود و امروز توجه رهبران در واشنگتن و در بروکسل را کاملا به خود جلب کرده اند:
1. لزوم مراقبت و محافظت از خطوط تامین
امروزه به طور گسترده در جوامع فرانسه و در بلژیک اعتقاد بر این است که ناپلئون در روسیه نه به دلیل مهارت های برتر نظامی دشمن، بلکه به دلیل «زمستان سراسری» شکست خورد. اما حتی مطالعه سرسری جنگ و صلح هم نشان می دهد که چنین تفکری درست نیست. عقب نشینی فرانسوی تنها پس از 5 هفته از اشغال مسکو در اوایل اکتبر آغاز شد، زمانی که هنوز تا اوج سردی زمستان چند ماه فاصله بود. اما به محض خروج ارتش بزرگ از مسکو، نیروها یکی یکی جان خود را از دست دادند و علت آن هم بیماری و فرار از خدمت ناشی از نبود مقررات بود. از بین رفتن نظم در جریان مهاجرت و غارت در طول اشغال مسکو این فاجعه را تشدید کرد.
این نبود نظم و مقررات چند دلیل اصلی داشت که از جمله آنها می توان به تصمیم گیری های نادرست ناپلئون در خصوص مسیر بازگشت اشاره کرد. اما مهمترین دلیل این بود که نیروهای ناپلئون مسیر طولانی ای را پیش رفته بودند. مساله تا جایی پیش رفت که کوتوزف فرمانده روسی یک استراتژی سازگار با این شرایط در پیش گرفت مبنی بر این که بگذارد فرانسه تا اندازه ای به جلو پیش رود که توانایی خود را برای ادامه جنگ با جمعیت روسیه از دست بدهد.
بازتاب این شرایط در مواجهه استراتژیک امروزی با روسیه را می توان در تصور عمومی در احمقانه دانستن تلاش ناتو برای دفاع از منطقه بالتیک یا پیگیری جنگ در مرزهای روسیه دانست. ایالات متحده از لحاظ جغرافیایی دورتر از آن است که بتواند به طور موثر به جنگ با روسیه در خاک این کشور پاسخ دهد و هیچ فرقی نمی کند که پایگاهی برای تامین منابع ایالات متحده و چرخش نیروهای ناتو به سمت شرق وجود داشته باشد یا خیر.
2. توجه به «واکنش های نامتقارن» به برتری نظامی خود
تولستوی به نیروهای غیرمتعارف روسیه که به طور مستقل از ارتش امپراتوری فعالیت می کردند و تاثیرات ویران کننده ای بر نیروهای ناپلئون در حین عقب نشینی آن از مسکو داشتند، توجه زیادی کرده است. این نیروها از قزاق ها و نیروهای محلی از زمین داران گرفته تا دهقانان را شامل می شدند که حملاتی فرصت طلبانه به گروه های مجزای تحت فرمان نیروهای فرانسوی انجام دادند و به عقیده تولستوی، کسی را زندانی نکردند. آنها در نتیجه انعطاف تاکتیکی فوق العاده روسیه و ابتکارعمل قهرمانانه در خارج از خطوط فرماندهی وارد بازی شدند و آنطور که تولستوی نشان داده، همواره نزاع و درگیری بین دادگاه و نیروهای نظامی یا به عبارت دیگر میان نیروهای روس و افسران متولد شده در خارج از کشور وجود داشته است. همه این جنگ افزارهای «نامتقارن» هم بر ناپلئون و هم بر دیدگاه امروزی درباره رقابت در 1812 بین نیروهای نظامی و رژیم باستانی و بین نیروهای روسیه با ارتش انقلابی فرانسه تاثیر گذاشته است. درست به همین دلیل بود که ناپلئون نمی توانست به خودداری امپراطور روسیه از نشان دادن پرچم سفید و مذاکره بر سر صلح پس از اشغال تاریخی مسکو، واکنش نشان دهد. چنین واکنشی طبق قوانین بین کشوری آن زمان یک بازی عادلانه به شمار نمی رفت.
در بازتاب این رویدادها در جهان امروز می توان گفت که شاید باید ادعاهای ولادیمیر پوتین رئیس جمهوری روسیه که یک نظام تسلیحات نامتقارن مهلک و کم هزینه را به کار گرفته که می تواند سرمایه گذاری های گسترده آمریکا در شبکه موشکی جهانی برای محدود سازی مسکو را شکست دهد، جدی گرفت.
3. غیر قابل پیش بینی بودن نتیجه نبردها و خود جنگ
تولستوی در روایت خود از جنگ میان نیروهای متخاصم در 1812 مکررا به این مساله اشاره می کند که قدرت مردان و جنگ افزارهای طرفین تنها یکی از عوامل تاثیرگذار بر موفقیت است. اما چنین مزیتی می تواند تحت تاثیر عزم بیشتر و ضعف اساسی یکی از طرفین قرار بگیرد. تصمیم یک افسر مستقل در جبهه جنگ به سر دادن فریاد پیروزی و رهبری نیروهایش یا در مقابل، تصمیم فرماندهی دیگر به فریاد کردن «ما باخته ایم» و عقب کشیدن نیروها در یک مسیر، می تواند بر این مزیت تاثیر بگذارد. رهبری و نظم در عقب نشینی مهم تر از حمله است و برنامه استراتژیک روسیه هم همین بوده.
آمادگی برای فدا کردن جان خود در نجات سرزمین پدری یکی از ویژگی های برجسته روس ها در سال 1812 بود و این مساله بعدتر در جنگ جهانی دوم هم ثابت شد. نبرد بورودینو صرفا از نظر نظامی یک شکست تمام عیار برای طرف روسی بود و سبب شد آنها میدان جنگ را با شمار بالای زخمی ها و کشته شدگان ترک کنند و در قیاس با ارتش بزرگ ناپلئون خسارت بیشتری را متحمل شوند. اما از نظر اخلاقی، روسیه در این نبرد پیروز شد چراکه بر خلاف نیروهای نظامی اروپایی ناپلئون، روس ها توانستند سرزمین های خود را حفظ کنند. مسیر برای فرانسوی ها برای اشغال مسکو باز شد، اما ارتش روسیه در هم نشکست و آنجا ماند تا با نیروهای ناپلئون که نظم خود را از دست داده بودند، بجنگد.
پیام شرایط 1812 برای امروز این است که باید تجلی اراده روس های امروزی برای حفظ زمین های خودشان به هر قیمتی را جدی گرفت. مساله دیگر که باید مورد توجه قرار بگیرد، جنگ برای اعتدال است. اندرو باکویچ هم همانند تولستوی بارها در کتاب هایش به این مساله اشاره کرده که درباره جنگ ها هیچ قطعیتی وجود ندارد و به هر ترتیبی باید از جنگ های غیرضروری اجتناب شود.
منبع: گیلبرت داکتورو / مترجم: طلا تسلیمی
نظر شما :