پیمان ۱۹۷۵ به مذاکره بیشترنیاز ندارد
سید مرتضی موسوی خلخالی، دیپلمات پیشین در گفتوگو با «اعتماد»: پیمان 1975 به مذاکره بیشترنیاز ندارد پیمان الجزایر دقیقترین توافق مرزی ممکن میان ایران و عراق است
شهاب شهسواری
یکی از اصلیترین مسائل در روابط دوجانبه عراق و ایران، مساله اختلافهای مرزی میان دو کشور است، هر چند یک بار در سال 1353 دو کشور با امضای پیمانی تمامی مسائل مرزی را حل و فصل کردند، اما شش سال بعد در سال 1359، رییسجمهور وقت عراق با نقض پیمان به ایران حمله کرد و جنگی 8 ساله را به ایران تحمیل کرد. 40 سال بعد از آغاز جنگ، همچنان برخی اختلاف نظرهای مرزی میان دو کشور وجود دارد. سیدمرتضی موسویخلخالی، دیپلمات پیشین ایرانی که چه پیش و چه پس از انقلاب در وزارت امورخارجه مسوولیت داشته است و در جریان مذاکرات پیمان الجزایر حضور داشت، معتقد است که مفاد این قرارداد همگی لازمالاجرا و الزامآور و عمدتا در حال اجرا هستند. به گفته این دیپلمات پیشین تقریبا تمامی مسائل مرزی میان دو کشور در پروتکلهای این قرارداد پیشبینی شده است و به لحاظ بینالمللی همه آنها همچنان معتبر است. موسوی خلخالی میگوید که اگر مساله لایروبی اروندرود و نشانهگذاریهای مرز دوکشور نهایی شود، 44 سال بعد از انعقاد پیمان الجزایر، عملا هیچ مساله مرزی میان دو کشور وجود نخواهد داشت. در ادامه متن کامل گفتوگوی «اعتماد» را با سید مرتضی موسوی خلخالی، دیپلمات پیشین ایرانی را مطالعه میکنید:
چه عاملی باعث شد که ایران و عراق توافق الجزایر را با یکدیگر امضا کنند؟
عهدنامه 1975 میان ایران و عراق در شرایطی منعقد شد که عراقیها ادعا میکردند، در حال یک جنگ پنهانی و نیابتی با ایران در منطقه کردستان هستند. در آن دوران مرحوم ملامصطفی بارزانی، در کردستان عراق، در حال نبرد با دولت مرکزی عراق بود، اکنون برای همه روشن است که پیش از پیمان الجزایر ایران هم به صورت مخفیانه از گروههای کرد حمایت میکرد. عراق در آن شرایط در موضع ضعف و برای پایان دادن به چالشها و تنشهایش در منطقه کردستان بیانیه الجزایر را پذیرفت. هر چند که صدام حسین، معاون وقت رییسجمهور عراق در مقام حاکم بالفعل، زمانی که بیانیه الجزایر را با شاه وقت ایران امضا کرد این توافق را یک پیروزی برای عراق تلقی کرد و به مناسبت امضای آن در عراق اعلام جشن و پایکوبی کرد. اما اگر بخواهیم دو توافق مهم را در تاریخ معاصر ایران مثال بزنیم که اثرتاریخی در منافع ملی کشور دارند، یکی پیماننامه 1975 الجزایر و دیگری برجام است، در دو دوره مختلف این دو توافق بسیار دقیق برای تامین منافع بلندمدت ایران حائز اهمیت بسزا هستند.
یعنی توافق به نفع عراق بود؟
منفعت هر دو کشور بود. عهدنامه 1975 بارزترین و ممیزترین و شاید نزدیکترین توافق به حقوق حقه کشور ما با همسایه غربی، عراق باشد. در میان 18 قرارداد در طول تاریخ میان ایران و عراق، این قرارداد منصفانهترین، دقیقترین و بهترین توافقی است که میان دو کشور قابل دستیابی بود. تمامی عهدنامههای پیشین میان دو کشور بین ایران و عثمانی یا ایران با پادشاهی بریتانیا به عنوان دو حکومتی که قیمومیت سرزمین عراق را بر عهده داشتند امضا شده بود. این اولین و تنها پیمان مرزی بود که میان ایران و عراق مستقل امضا شده است. به گمان من این پیماننامه سند افتخار و دستاورد عظیم، عباسعلی خلعتبری، وزیرخارجه وقت ایران بود، فردی که امروز در میان ما نیست، اما این پیمان به یادگار از او باقی مانده است. [عباسعلی خلعتبری، 22 فروردین 1358 به حکم دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد.- اعتماد]
چه دستاورد ویژهای در این قرارداد وجود دارد که تا این حد به آن اهمیت میدهد؟
ببینید، عراقیها در آن دوران تقریبا نسبت به تمام اروندرود یا شطالعرب ادعا داشتند. اما قطعا ایران هم از این رودخانه مرزی، قابل کشتیرانی و متصل به آبهای بینالمللی باید سهم میبرد، در آن شرایط پیشنهاد خط منصف یا خطی که دقیقا از وسط رودخانه عبور میکند مطرح شدهبود، اما ابتکار توافق 1975 استفاده از خط تالوگ بود، واژه تالوگ یک عبارت آلمانی است به معنای خطالقعر یا محل قرار گرفتن عمیقترین بخش رودخانه. در پیمان 1975 نحوه تقسیم اروندرود میان دو کشور، بر اساس خط تالوگ است که به گمان من منصفانهترین و عادلانهترین شکل ممکن برای هر دو کشور بود. البته دهههاست که هر دو کشور به دلیل 8 سال جنگ تحمیلی از بهرهبرداری از کشتیرانی بینالمللی و تجارت بینالمللی در این رودخانه بینصیب ماندهاند، چرا که بر اثر جنگ مغروقهها و آثار سلاحهای باقی مانده از جنگ، امکان عبور و مرور کشتیهای بزرگ در این آبراه بینالمللی نسبتا از بین رفته است و لایروبی و پاکسازی آن هم نیاز به میلیاردها دلار هزینه دارد، که هر چند عراقیها از زمان پایان جنگ برای همکاری در لایروبی وعده دادهبودند، اما هنوز این وعده خود را عملی نکردهاند.
یکی از مسائلی که 30 سال بعد از پایان جنگ میان دو کشور به تازگی در حال حل و فصل است، مساله نشانهگذاریهای مرزی میان دو کشور است. آیا پیش از آغاز جنگ فرآیند نشانهگذاریها تکمیل شدهبود؟
بله. ادارات مربوط در ارتش دو کشور در طول دو سال بعد از امضای پیماننامه 1975 الجزایر تمام میلهگذاریهای مربوط به مرزهای خشکی دو کشور را انجام دادهبودند. این مساله با همکاری وزارت خارجه و ارتشهای دو کشور و تلاش فراوان قبل از انقلاب تکمیل شدهبود. اما متاسفانه جنگ تحمیلی باعث شد که تمامی این تلاشها بر باد رود و تمامی نشانهگذاریهای مرزی بر اساس پیماننامه از بین رود. آنچه اکنون از نشانهگذاری مرزی میان ایران و عراق از آن یاد میشود در واقع تکرار همان کار قبلی و درست بر اساس همان فرمول قبلی بر اساس پیمان 1975 است که به دلیل جنگ از بین رفت و دوباره مجبور به تکرار آن شدیم.
بهانه صدام حسین برای آغاز جنگ آیا ارتباطی با پیمان الجزایر داشت؟
قطعا بهانههایی مطرح میکردند. مثلا ادعای عراق این بود که ایران بخشی از خاک عراق را که بر اساس پیماننامه متعلق به این کشور است همچنان در اشغال خود دارد. یک منطقه کوچک اما استراتژیک در منطقه مرز مهران وجود داشت که بر اساس پیمان متعلق به عراق بود، اما ایران برای واگذاری کنترل آن به عراق تعلل میکرد و طی سالهای بعد از عقد پیمان همچنان وضعیتش بلاتکلیف ماندهبود. من همان ابتدای جنگ در اداره اول سیاسی وزارت خارجه مشغول به کار بودم و به سفیر عراق گفتم که شما بدترین اقدام را در مقام همسایگی انجام دادهاید و بدترین همسایه ایران هستید. بدترین موقعیت را برای یک جنگ تمام عیار با همسایه در شرایط سخت اقتصادی و سیاسی آغاز کردهاید، حتی اگر ادعای شما در مورد اشغال بخشهایی از خاک عراق توسط ایران هم صحت داشته باشد، به لحاظ حقوقی حق شما «اقدام متقابل» در ابعاد برابر است، نه اینکه تمام فرودگاههای ایران را بمباران کنید و از تمام جبههها به خاک ایران حمله کنید، آن هم به صورت غیررسمی بدون اعلام قبلی و رسمی. اما همانگونه که افتد و دانی اصولا صدام حسین اصولا به اجرای حقوق بینالملل اعتقادی نداشت و جنگی 8 ساله را به هر دو کشور تحمیل کرد.
جنگ تحمیلی رژیم بعثی عراق علیه ایران عملا نقض این قرارداد بود، آیا لازم است که دو کشور بار دیگر در مورد این مسائل با یکدیگر مذاکره کنند؟
تا جایی که من به یاد میآورم در یکی از بندهای پیماننامه 1975 تاکید میکند که این قرارداد «دایمی، قطعی و لایتغیر» است. در این توافق هیچ حقی برای یکی از طرفین برای انفساخ یا فسخ یکطرفه قرارداد پیشبینی نشده است. البته مساله تفاسخ یا فسخ دوجانبه از طریق طی مراحل الزامآور در قرارداد پیشبینی شده است، اما یک طرف به تنهایی هیچ حقی برای فسخ قرارداد ندارد، برای حل اختلاف در مورد اجرای مفاد قرارداد هم راهکارهای داوری پیشبینی شده است، در نتیجه نقض پیمان از سوی عراق، هیچ اثرحقوقی در مورد 1975 نداشت و این توافق همچنان به لحاظ حقوقی معتبر و جاری است.
مجموع اصل پیماننامه و پروتکلهای ضمیمه قرارداد 1975 که در سال 1355 بعد از مجلسین وقت تصویب شده است، در مجموعه قوانین آن سال حدود 120 صفحه است. نادانی صدام حسین این بود که هیچ تصوری از مفاد قرارداد به لحاظ حقوقی نداشت، سخنرانی مفصلی مقابل دوربینهای تلویزیونی انجام داد و قرارداد را پاره کرد، به تصور اینکه با این کار میتواند از پیمان خارج شود، اما همانگونه که عرض کردم، هیچیک از دو طرف حق فسخ یکجانبه پیمان الجزایر را ندارند و این اقدام هیچ اثرحقوقی ندارد. در نتیجه این پیمان همچنان برقرار است، مفاد آن همچنان برای دو کشور الزامآور است و اجرای آن نیاز به هیچ توافق جدیدی ندارد، هر دو کشور باید تمامی مواد را رعایت کنند.
البته من تصور میکنم که لزومی ندارد ما به صورت پیوسته به عراقیها در مورد اجرای پیمان اصرار کنیم، چرا که پیمان عملا در حال اجراست و عراقیها ممکن است تصور کنند اصرار ما به خاطر این است که امتیاز عجیب و غریبی از آنها گرفتهایم یا ظلمی در این پیمان به آنها روا شده است. در شرایط کنونی من تصور میکنم که اگر میلهگذاریهای مرزی کامل شدهباشد و اگر موضوع لایروبی شطالعرب عملی شود، دیگر واقعا هیچ محل اختلافی میان دو کشور در مورد پیماننامه الجزایر وجود ندارد که نیازی به مذاکره یا فشار داشتهباشد.
فرمودید پیماننامه 120 صفحه است، این 120 صفحه در مورد چه چیزی است؟
در مورد بسیاری از موارد اختلاف دو طرف در این پیمان نامه توافق شده است. حتی پروتکلی در مورد «تعلیف احشام» وجود دارد، یعنی نحوه استفاده دامداران دو کشور از مراتع مشترک در مرز هم در ضمایم اجرایی این پیماننامه پیشبینی شده است، اینکه در چه فصلهایی از سال دامهای عراقی حق دارند وارد مراتع خاک ایران شوند و در چه فصلهایی دامهای ایرانی میتوانند در مراتع عراقی چرا کنند، در این ضمیمه پیشبینی شده است. جالب است که من حتی به یاد میآورم بعد از اجرای پیمان، بخشی از دعواهای میان دو کشور در مورد همین ضمیمه بود، ایرانیها اصرار داشتند که عراقیها فقط حق دارند که گوسفندها را برای چرا وارد خاک ایران کنند، چرا که بزها با آسیب زدن به درختها، پوشش گیاهی منطقه را تخریب میکنند، در برابر عراقیها اصرار میکردند که بر اساس پیماننامه تفاوتی میان بز و گوسفند قائل نشده است.
پس فقط بدعهدی در اجرای پیمان از سوی عراقیها نبود...
در مساله بزها بله، ما هم اختلاف نظری داشتیم. به هر حال چنین اختلافنظرها و اختلاف برداشتهایی میان دو طرف یک توافق عادی است. اما در مهمترین مسائلی که میان دو کشور وجود داشت توافقها انجام شدهبود و مسائل مهم مرزی فیمابین بر اساس پیمان حل شدهبود، اگر اختلاف نظری وجود داشت مسائل جزئی و قابل حل بود.
مسائل دیگری هم در ضمایم پیشبینی شدهاند؟
یکی از مسائل مورد توجه طرفین، مساله آزادی زیارت از عتبات عالیات بود. ممکن است موضوع سادهای تصور شود، اما باید توجه داشتهباشید که در میان ایرانیان، چه مردم عادی و چه سلاطین و حکام ایرانی از گذشتههای دور، علقههای مذهبی چشمگیر و حب ائمه معصومین وجود داشت. از شاه عباس و نادرشاه افشار گرفته تا شاهان قاجار، همگی گرانقیمتترین هدایا و نذورات فراوانی را برای عتبات عالیات اختصاص میدادند. اما خب مکانهایی که در خاک عراق واقع شدهاند و مردم و حاکمان ایران علاقهمند به آن هستند، باید توافق برای تسهیل زیارت وجود داشتهباشد. حالا اینکه حکام و سلاطین شخصا در نوع حکومت خود چه کارهایی کردهاند و اگر ظلم و جوری داشتهاند، بحث جدایی است، اما در علاقه و ارادت عمده آنان به ائمه معصومین (علیهم السلام) تردیدی وجود ندارد. در تاریخ داریم که شاه عباس صفوی در سفر خود به عراق فرشی به ابعاد چهارصد متر مربع از ابریشم هدیه میبرد. من شخصا در سنین کودکی این فرش زیبا را از نزدیک در صحن مبارک امام علی(ع) دیدهام، بسیار فرش زیبا و مسحورکنندهای بود که آدم دلش نمیآمد روی آن راه برود. گوشهای از این فرش نوشتهشدهبود «هدیه کلب آستان علوی، عباس صفوی». صدام حسین بعد از آغاز جنگ دستور داد این گوشه قالی را که این جمله روی آن نوشته شدهبود، اما همین قالی بریده شده و به دلیل نگهداری نامناسب آفتزده را دولت صدام حسین، میلیونها فرانک به فرانسه فروختند و به ازای آن هواپیماهای میراژ فرانسوی دریافت کردند که بمب بر سر ملت ایران ریخت. یعنی حاکم وقت عراق نه تنها به اهمیت این اثر تاریخی توجه نداشت، بلکه با سرمایه ایرانی، برای ملت ایران جنگ و بلا به ارمغان آورد.
یعنی از نذورات ایرانیان برای تامین هزینه جنگ استفاده کردند...
ایرانیها حق زیادی بر گردن عراق دارند. میلیونها دلار ارز از قبل زوار ایرانی به عراق میرسد، در گذشته و حال بسیاری از زوار ایرانی جان خود را در مسیر زیارت از عتبات عالیات به دلیل فقدان امنیت از دست دادهاند. فراموش نکنیم که مراجع بزرگ شیعه ایرانی در نجف، خودشان منبع بزرگ وجوهات شرعی هستند که از سراسر جهان از سوی شیعیان به نجف سرازیر میشود. گهگاه صحبت از معادل میلیاردها دلار میشود. مرحوم آیتالله خویی، آیتالله حکیم، آیتالله شاهرودی و اکنون آیتالله سیستانی، مرجع تقلید عمده شیعیان غیرایرانی در جهان هستند.
مساله معارضه هم در این پیمان الجزایر مورد توافق قرار گرفته است؟
همانگونه که عرض کردم، اصل مذاکرات به دلیل نبرد دولت عراق با کردهای مخالف و ادعای حمایت ایران از کردها مطرح شد. بر اساس این توافق دو کشور تعهد دادند که پناهندگی معارضان و مخالفان یکدیگر را نپذیرند، چه ایران برای مخالفان دولت عراق و چه عراق بهویژه برای شاهزادگان قاجار بود که در نظام پهلوی نسبت به آنان حساسیت داشت.
فکر میکنید سفر دیروز حسن روحانی، رییسجمهور اسلامی ایران به عراق، چه تاثیری در آینده روابط دو کشور داشته باشد؟
به نظر من از روز سرنگونی حکومت صدام حسین، دوران طلایی روابط ایران و عراق شروع شده است و شرایط کنونی بهترین فرصت برای بهبود و توسعه روابط دو کشور است. به نظر من مناسبات دیپلماتیک میان دو کشور آنقدر اهمیت دارد که نباید اجازه دهیم روابط ما بازیچه کشورهای دیگر قرار گیرد، نباید اجازه دهیم که کشورهایی مانند عربستان سعودی و مصر باعث اخلال در روابط دو کشور شوند، به هر حال این کشورها هم تلاش میکنند که با تحریک احساسات علیه ایران در عراق، با تهران رقابت کنند.
عراق شرایط ممتازی دارد، با کلیه کشورهای عربی، با غرب و به خصوص امریکا، روابط بسیار خوب و سطح بالایی دارد. به نظر من بسیار موقعیت مناسبی برای سفر حسن روحانی، رییسجمهور به عراق انتخاب شده است که امکان باز شدن فصل جدید در دو کشور باز شود.
به نظر شما در این سفر دستاورد جدیدی در مورد اجرای پیمان 1975 حاصل میشود؟
اصلا لزومی به گفتوگو در این مورد وجود ندارد، تحصیل حاصل است، چیزی است که انجام شده و لزومی به مذاکره بیشتر ندارد، یک امر تمام شده است. چیزی که در روابط دو کشور معطل مانده است فقط لایروبی اروندرود و نشانهگذاری مرز است، مساله دیگری وجود ندارد که نیاز به توافقی تازه یا مذاکرهای مفصل داشتهباشد، در کنار اینها مساله پرداخت خسارتهای باقیمانده جنگ هم وجود دارد. عراقیها به هر حال باید خساراتی را که حکومت پیشین این کشور به ایران زده است جبران کنند، کویتیها این خسارت را با زور و جبر گرفتهاند و بخشی از درآمد نفتی عراق روزانه به صورت خودکار از بانک مرکزی عراق به کویت میرود. قطعا ایران محق است که خسارت و غرامت جنگ را با تاخیر تادیه از عراقیها طلب کند. اما در مورد 1975 هیچ چیزی وجود ندارد که لازم به مذاکره باشد.
به نظر شما فشار امریکا به عراق میتواند باعث تضعیف روابط دو کشور شود؟
واقعیت این است که نه ایران میتواند امریکا را از عراق بیرون کند و نه امریکا میتواند ایران را از عراق خارج کند. به هر تقدیر بخش عمدهای از مسوولان درجه یک و اجرایی عراق، در ایران زندگی کردهاند، بسیاری از مسوولان کنونی عراق زبان فارسی را کاملا روان صحبت میکنند، مرحوم جلال طالبانی، رییسجمهور پیشین، مسعود بارزانی، رییس اقلیم کردستان عراق، ابراهیم جعفری، وزیر خارجه پیشین، عمار حکیم، رییس با نفوذ جریان حکمت، همگی فارسی را سلیس و روان بلد بودند. یکی از امتیازهای مهم دیگر ما در عراق مراجع تقلید ایرانی در نجف است. آیتالله سیستانی با وجود اصرار مکرر عراقیها برای پذیرش تابعیت عراقی، هیچگاه از تابعیت ایرانیاش نگذشته است. همان اندازه که دیدار رییسجمهور ایران با مقامهای سیاسی حائز اهمیت است، دیدار با مراجع تقلید شیعه در نجف هم در روابط دو کشور بسیار مهم خواهد بود.
نظر شما :