جنگ و صلح و منافع ملی
فرصت پیشنهاد مذاکره ترامپ را دریابیم
صادق ملکی، کارشناس و تحلیلگر ارشد سیاسی
دیپلماسی ایرانی: ایران نه صدام دارد و نه صحاف. ایران چمرانی داشت که پذیرش مسئولیت بدون تخصص را مترادف با بی تقوایی می دانست. حال می شود گفت رجزخوانی بدون ظرفیت و پشتیبانی، عین بی تقوایی است.
ایران روزهای سختی را می گذراند اما نباید چندان ناامید شد. در بسیاری از بزنگاه های تاریخی ایران و ایرانیان نشان داده اند که قوه عاقله ای خویش را بر احساس غلبه داده اند. جام زهر و برجام تبلور ظهور این قوه عاقله بوده است.
ما به عنوان ایران به بیش از پنجاه سال صلح نیاز داریم. تاریخ بارها نشان داده است که صلح ها نیز می توانند عامل زایش قدرت باشند. بعد از شکست چالداران، صلح شاه طهماسب، بستر ساز ظهور شاه عباس و احیای قدرتی بنام ایران شد که تا امروز پا بر جاست. پذیرش قعطنامه نیز سه دهه صلح و قدرت را برای ایران به ارمغان آورد.
منافع ملی کشورها حاصل یک روند تاریخی بوده و در دوره جدید حفظ کیان و تمامیت ارضی کشورها، مهمترین مصداق منافع ملی بوده است. جنگ و صلح ذیل این مفهوم معنا یافته و همگان می بایست روی این معنا تکیه کنند.
تجربه تلخ جنگ دوم ایران و روس و قراداد نگین ترکمنچای حاصل عدم توجه به توازن میان قوای دو کشور و شوری بوده است که آن را شعور هدایت نکرد. درد و آلام ناشی از این خطا، تا ابد در قلب ایرانیان باقی خواهد ماند.
ایران در چهار دهه گذشته با سه تهدید و بحران جنگ، مسئله هسته ای و امروز با بحران ظهور و خروج ترامپ از برجام و تحریم های پیش رو مواجه شده است. سرانجام جنگ به جام زهر و مسئله هسته ای به برجام ختم شد، در حالی که می توانست سرنوشت دیگری داشته باشد. درک موقعیت و ارزیابی از معادلات و ظرفیت ها خود به تنهایی عامل بخش مهمی از موفقیت ها است، تعلل و کندی در رسیدن به این درک، سبب به کارگیری عقل اول، در آخر و... می شود.
برجام بیش از هر چیزی حاصل توافق تهران و واشنگتن بود و طرف های دیگر در حاشیه مذاکرات بودند. برجام از منظر امریکا آغاز یک راه بود اما به بن بست خورد و نتوانست به اهداف مدنظر امریکا دست یابد. خروج امریکا از برجام را اگر مرگ برجام تلقی نکنیم نوعی خود فریبی است، اما نشان از غلبه قوه عاقله ای دارد که همچنان با همه سنگلاخ ها به صلح می اندیشد.
تمام آنانی که به ایران می اندیشند باید در جهت تقویت این قوه عاقله بسیج شوند. آسانترین و در عین حال ویرانگرترین گزینه، انتخاب راه منتهی به جنگ است، اما راه صلح دشوار است. باید راه دشوار صلح را هموار کرد. نگذاریم سرمایه هایی که می توانست با انتخاب راه بهتر در جنگ و موضوع هسته ای به بیراهه رفت در بحران میان ایران و امریکا مجددا با انتخاب های اشتباه بر باد برود.
ما برای ایران یک تعریف برای امروزو یک تعریف برآمده از تاریخ داریم. این دو تعریف در بخش هایی مترداف هم نبوده و با یکدیگر همخوانی ندارند. فارغ از آن، منطقه و غرب نیز از ما تعاریفی دارند که خود محل تعمق است. بخشی مهمی از مشکلات برآمده برای ایران در نظام بین الملل و منطقه، به هدف ایجاد تعادل در تعاریف و هویت ایران و به منظور بازگشت به جایگاه تاریخی است. ما سالهاست که به این نقش و هویت تاریخی نه از راه صلح بلکه از راه جنگ تن داده ایم. شاید با صلح بشود بهتر بسترساز منافع برای این هویت و تعریف تاریخی شد.
و اما در آخرین تحول
ترامپ پیشنهاد مذاکره بدون پیش شرط را داده است. پذیرش آن می تواند محاسبات بسیاری را به هم بزند و شرایط جدیدی پیش رو قرار دهد. ترامپ همان است که جواب مادر جنگ ها را داد و چون پاسخ نشنید، امروز پیشنهاد مذاکره داده است. برای مذاکره زود نیست، چون فرصت ها ماندگار نبوده و باید لحظه ها را دریافت. ایران و امریکا باید از اسارت گذشته رهایی یافته در نگاه و روابط با یکدیگر، به تصمیمات استراتژیک رسیده و به جای آنکه جنگ را ادامه سیاست کنند، صلح را تبلور سیاست کنند. نترسیم. ایرانیان مبتکر شطرنج، بارها نشان داده اند استاد در بازی پیچیده اند. خود را بیشتر باور کنیم. نکته آنکه به سرداران عشق دارم اما کار سیاست را باید به سیاستمداران سپرد.
نظر شما :