ایران کانونی ترین محور نشست هلسینکی بود
پراگماتیسم منعطف راهکار پوتین برای موازنه مواضع ایران، اسرائیل و آمریکا
عبدالرحمن فتح الهی – شاید کسی در خصوص نشست هلسینکی و به ویژه گفت و گوهای دوساعته پوتین و ترامپ پشت درهای بسته اطلاع چندانی در دست نداشته باشد. اما به باور بسیاری از کارشناسان ایران یکی از محورهای این گفت و گوهای محرمانه دو رئیس جمهور بوده است. این مساله نشان از همیت بالای تهران برای دو کشور در صحنه جهانی دارد. از این رو دیپلماسی ایرانی برای تحلیل دقیق آن چه در نشست هلسینکی با تمرکز بر نقش ایران در گفت و گوهای دو رئیس جمهوری امریکا و روسیه گذشته است گفت وگویی را با محسن جلیلوند، کارشناس مسائل بین الملل داشته که در ادامه می خوانید:
بعد از تمام گمانه زنی ها در خصوص نشست هلسینکی و این که نمی توان از دل دیدار پویتن و ترامپ در فنلاند انتظار خروجی قابل توجهی بود شاهد برگزاری نشست روسای جمهوری آمریکا و روسیه بودیم. اگرچه دیدار دو ساعته آنها پشت درهای بسته انجام گرفت و کسی از محتوای این گفت و گوها اطلاعی در دست ندارد، اما بسیاری معتقدند که ایران یکی از محورهای این نشست بوده است. در سایه این نکات از نگاه شما اساسا جایگاه ایران در مذاکرات هلسینکی کجاست؟
بعد از مصاحبه دیروز ترامپ با شبکه فاکس نیوز درباره نشست هلسینکی می توان در خصوص جایگاه ایران در این گفت وگوها ارزیابی هایی را ارائه کرد. با توجه به نکاتی که ترامپ در این مصاحبه داشته است می توان به اهمیت بالای مساله ایران در این نشست پی برد. هر چند که در نشست خبری هم چیزی از محتوای گفت وگوهای پشت درهای بسته ارائه نشد، اما در مصاحبه مذکور به راحتی می توان دریافت که اگر ایران به عنوان کانونی ترین محور گفت گوها خود را نشان نداده است، حداقل یکی از محورهای اصلی این گفت و گوهای محرمانه دو ساعته بوده است. به نظر می آید بعد از سفر آقای ولایتی به روسیه که مواضع مسکو از جانب تهران رصد می شد، هماهنگی هایی میان دو کشور صورت گرفته بود که خود را در این نشست نشان داد.
مواضع پوتین که نشانی از این مسائل نداشت؟
بله. اساسا موضع پوتین در این نشست چندان از موضع بالا و قاطعیت نبود. در این نشست پوتین فقط در چند جمله به برجام و نگرانی آمریکا اشاره داشت. البته سخنان وی در خصوص امنیت اسرائیل هم تا حدودی نشان گر مواضع چندگانه مسکو در این نشست بود.
اما به واقع استراتژی پوتین در مقابل سفر ولایتی، نتانیاهو و ماکرون قبل از سفر به فنلاند چیست. کاخ کرملین در مقابل این تعدد بازیگران با خواست های متضاد چه راهکاری را در پیش خواهد گرفت؟
یقینا تنها راه حلی که اکنون پوتین در پیش گرفته نوعی سیاسیت نئورئالیستی است. به عبارت دیگر پوتین در یک سو حرکت های سیستم روابط بین الملل را در صحنه جهانی به دقت رصد می کند تا بداند جهت و برآیند سیستم به کدام سو خواهد بود؛ اما در عین حال نیز سعی دارد که مسکو را هماهنگ با جهت سیستم پیش ببرد، نه در تقابل با سیستم. یعنی می توان گفت که پوتین بنا دارد که حالت تهاجمی خود را از طریق همکاری حفظ و تداوم بخشد نه از طریق تنش و منازعه با سیستم. پس پوتین به دنبال این است که چالشی که در سایه وجود بازیگران متعدد با تضاد منافع برای روسیه شکل گرفته را در قالب همکاری تعریف کند. به بیان ساده تر اکنون مسکو به این نتیجه رسبده است که اگر بتواند بالانسی میان منافع خود و واشنگتن ایجاد کند در نهایت امکان دست یابی به اهداف خود با همکاری، آن هم در سایه کناره گیری از منازعه با کاخ سفید وجود دارد. در این صورت می تواند به نوعی همسان سازی مواضع ایران، اسرائیل و دیگر بازیگران دست یابد.
مساله ایران در نشست هلسینکی دارای دو بعد است. یکی مساله حضور ایران در سوریه و دیگری هم مساله برجام و بازگشت تحریم ها است. در خصوص نقش ایران در سوریه ما شاهد سفر نتانیاهو به مسکو به موازات سفر آقای ولایتی بودیم که به دنبال استفاده از اهرم نفوذ روسیه در ایران برای خروج کامل ایران از سوریه و یا حداقل حفظ محدوده 50 مایل (80 کیلومتر) در کنار مرزهای جولان بوده است. اما در سایه سیاست نئورئالیستی پوتین واکنش مسکو در قبال حضور ایران در سوریه چه خواهد بود؟
اسرائیل بعد از روسیه دارای بیشترین تعداد روس تبار و روس زبان است. البته نباید آن را با کشورهای آسیای میانه مقایسه کرد. بلکه اسرائیل در خاورمیانه قرار دارد که دارای این حجم از روس تبارهای اسرائیلی است. از آن سو بیشتر یهودیان اسرائیلی نیز سرمایه های خود را در روسیه صرف خرید شرکت های نفتی کرده اند. لذا صنعت نفت این کشور در قبضه یهودیان روس تبار است. در سایه همین نکات است که می توان گفت اسرائیل نفوذ بالایی در روسیه دارد. فراموش نکنیم که اتحاد جماهیر شوروی در سایه همین نفوذ اولین کشوری بود که اسرائیل را به رسمیت شناخت. لذا با این سطح از مناسبات تجاری و اقتصادی و نیز روابط تاریخی میان روسیه و اسرائیل، پوتین هیچ گاه منافع خود را به خطر نخواهد انداخت. اما مساله فاصله 50 مایلی هم با توجه به وجود سلاح های مدرن چندان محلی از اعراب ندارد. پس اگر ایران در فاصله بیش از 50 مایل هم از جولان قرار گیرد باز خطر و تهدید حضور ایران در کنار مرزهای اسرائیل سایه سنگین خود را خواهد داشت. اما مساله ای که در این درخواست تل آویو وجود دارد این است که اسرائیل از حضور فیزیکی نیروهای ایران در کنار مرزهای خود به شدت هراس دارد. شاید اسرائیل تجربه همزیستی حزب الله را در کنار مرزهای خود داشته باشد، اما حضور نیروهای به ما هو ایران و با ماهیت خود ایران برای تل آویو قابل هضم نیست. لذا از هر راهی که امکان داشته باشد درصدد خروج کامل ایران از سوریه و یا حداقل حفظ محدوده 50 مایل است که البته چنانی که اشاره داشتم در سایه سلاح های امروزی حتی اگر ایران در سوریه هم حضور نداشته باشد، باز سایه سنگین تهران برای تهدید تل آویو وجود دارد. اما در این میان روسیه به دنبال سیاست کاهش تنش و نیز پیش بردن نوعی برنامه یک بام و دوهوا است تا بتواند هم ایران و هم اسرائیل را تا اندازه ای از خود راضی نگاه دارد.
آیا به واقع مسکو و شخص پوتین چنین توانی را دارد؟
در خصوص منافع اسرائیل در سایه نفوذی که به آن اشاره داشتم می توان انتظار داشت که امنیت اسرائیل برای روسیه مهم خواهد بود. اما در خصوص تهران چنین هماهنگی وجود ندارد. چرا که اگر چه برخی از نفوذ مسکو بر ایران سخن می گویند، اما به واقع روسیه آن میزان از اشراف و تسلط بر تهران را هم ندارد که بتواند از او هر درخواستی را داشته باشد. لذا خروج ایران از سوریه و یا محدویت کاملش چندان منطبق با واقعیت مناسبات روسیه و ایران نیست. اگر دقت کنید روسیه در سه سال اول جنگ سوریه به هیچ وجه علاقه ای به حضور در این جنگ نداشت، اما با اصرار ایران وارد این منازعه شد. در ادامه هم مساله تضارب و گاهی اختلاف آرای دو کشور در برخی موارد در همین پرونده سوریه سبب شد تا روسیه به همکاری با آمریکا گرایش پیدا کند. پس این گونه نیست که دو کشور انطباق کاملی هم در سیاست خارجی به خصوص در سوریه داشته باشند. حتی اگر با نفوذ روسیه ایران از سوریه هم خارج شود باز حضور ایران در سوریه از طرق سیاسی و دیپلماتیک به موازات حضور نیروهای نظامی هم پیمانش وجود خواهد داشت. اما این رفتار می تواند تا قدری به روسیه در کاهش نگرانی آمریکا و به خصوص اسرائیل در خروج ایران از سوریه کمک کند.
در خصوص برجام و بازگشت تحریم ها پوتین چه سیاستی را در مقابل ترامپ برخواهد گزید؟
پیشتر اشاره کردم روسیه و شخص پوتین به دنبال حفظ منافع خود است. اساسا در دنیای کنونی هیچ کشوری منافع خود را به خاطر کشور دیگری به خطر نمی اندازد. به خصوص روسیه که در دوران اتحاد جماهیر شوروی خاطره چندان خوبی از این سیاست ها و قربانی کردن منافع خود برای منافع دیگران ندارد. برای مثال شوروی در سال های جنگ سرد برای حفظ کوبا در نزدیکی مرزهای آمریکا هزینه زندگی این کشور را تقبل کرد. اما بعد از فروپاشی تازه به این فهم رسید که بودن و یا نبودن کوبا در کنار مرزهای آمریکا نمی تواند تاثیر چندانی بر مسائل جهانی به سود شوروی بگذارد. لذا روسیه کنونی که خود در تحریم به سر می برد حاضر نیست که منافعش را برای کشوری، حال ایران و یا هر کشور دیگری به خطر اندازد. حتی اگر آن کشور جزء اقمار روسیه باشد. هر چند که شخص پوتین می داند علیرغم همسویی های تهران با مسکو، ایران هیچ گاه از اقمار روسیه نبوده و نخواهد بود. روسیه به این واقعیت اشراف دارد که حافظه تاریخی ایران بیشتر گرایش به غرب و آمریکا دارد تا روسیه؛ چه روسیه تزاری و چه اتحاد جماهیر شوروی. در طول آن سال ها همکاری های جدی میان ایران و آمریکا بر سر امنیت خلیج فارس شکل گرفته بود؛ به گونه ای که تهران نماینده و ژاندارم واشنگتن در خاورمیانه تلقی می شد. علاوه بر آن در راستای همین حافظه تاریخی زمانی که ایران پای میز مذاکرات برجامی هم حاضر شد به یک باره مسکو را رها کرد و به مذاکره مستقیم با آمریکا پرداخت. لذا این دست از رفتارها نشان از عدم اطمینان روسیه به ایران هم دارد. چرا که هر لحظه امکان دارد با همان سیاست برجامی ایران به سمت آمریکا گرایش پیدا کند. در این شرایط یقینا پوتین تمام کارت های بازی خود را خرج ایران نمی کند. پس کرملین با در پیش گرفتن همان نئورئالیسم خود نوعی پراگماتیسم منعطف روسی را در قبال منافع متضاد ایران، اسرائیل، عربستان، اروپا و آمریکا به نمایش خواهد گذاشت تا نگاه پوسیده ایدئولوژیک شوروی سابق. چون که قدرت سیاسی روسیه مانند چین نیست. بنابراین پوتین از منظر استراتژیک به دنبال حفظ موقعیت و کسب منافع روسیه با همکاری در صحنه بین الملل است. لذا روسیه در قبال بازگشت تحریم ها به دنبال برنامه ای هستند تا از طریق آن بتواند در قالب نوعی سواپ، نفت ایران را خریداری کرده و در ازایش نه پول که کالا به ایران صادر کنند. به عبارت دیگر مساله صادرات نقنی ما از طریق روسیه به گونه ای انجام می پذیرد که هم نفت ایران به نام روسیه در بازار جهانی فروخته می شود و هم روسیه به جای دلارهایی که از قبل آن دریافت کرده تنها به ما کالا خواهد داد. البته این افزون بر جدیت روسیه برای افزایش سقف تولید خود در کنار عربستان و آمریکا است. اما باید دید که آیا تهران حاضر به پذیرش چنین برنامه ای خواهد بود؟ آیا کشور تن به انعقاد چنین سواپی خواهد داد؟ البته در شرایط کنونی کمی این مساله بعید به نظر می رسد. چرا که در این صورت هم پولی دست ایران را از قبل فروش نفت نمی گیرد که به دور از هر سواپ نفتی مرسومی است و هم زمینه سیطره روسیه بر اقتصاد کشور را فراهم می کند.
اما تهاتر کالایی، آن هم عددی نزدیک به 50 میلیارد دلار هم تا اندازه پروسه سواپ نفتی مورد نظر روسی را پوشش می دهد؟
اولا که تهاتر 50 میلیارد دلاری رقمی نیست که بتوان در واقعیت های کنونی هندل کرد. کل قدرت اقتصادی روسیه اکنون تنها به اندازه اسپانیا است. یعنی روسیه تنها حدود 3 درصد اقتصاد دنیا را در اختیار دارد که در مقابل آمریکا که حدود 24 درصد قدرت اقتصادی جهان را به قبضه خود درآورده رقم چندان بزرگی نیست. نه این که رقم 50 میلیارد دلاری که آقای ولایتی به آن اشاره کردند رقم غلطی باشد، اما در این شرایط و وضعیت حال حاضر چنین رقمی از تهاتر امکان وقوع ندارد. البته برخی از کارشناسان سفر دکتر ولایتی را چندان امیدوار کنند و موفق ارزیابی نکردند. اما من معتقدم که اتفاقا سفر دکتر ولایتی صرفا و صرفا برای هماهنگی مواضع تهران و مسکو بوده است که اتفاقا با رصد مواضع پوتین می توان تا اندازه ای هم به تاثیرت سفر دکتر ولایتی پی برد. پس این سفر چندان بی تاثیر و ناموفق نبوده است.
نظر شما :