یک صد و هشتمین بخش از کتاب «اسرار جعبه سیاه»:
کمال جنبلاط، رهبر استثنائی جهان عرب
دیپلماسی ایرانی: قرن بیستم به گفته بسیاری از مورخان، قرن تحول های شگرف بوده است. قرنی که در آن جنگ های بی نظیر تاریخ نظیر جنگ های جهانی اول و دوم رخ دادند و تاریخ بشریت به دست افراد و سیاستمدارانی که هر کدام طرحی برای رسیدن به مصالح و منافع خود داشتند، تغییرات شگرف یافت که مسیر طبیعی بسیاری از امت ها و کشورها را تغییر داد. در این میان تقسیم جهان به جهان غرب و جهان سوم تعابیری نامتجانس به وجود آورد که از درون این تناقضات افراد تحول خواهی ظهور کردند که در حقیقت می خواستند در برابر خواسته ها و طرح های منفعت طلبانه جهان غرب بایستند. افرادی که آرمان خواهانی بودند که گمان می کردند آرمانشان آن قدر قدرت دارد تا بتواند در برابر قدرتبل های بزرگ جهان بایستد و رویای مدینه فاضله آنها را تحقق بخشد. کتاب "اسرار جعبه سیاه" گفت وگو با چهار نفر از همین آرمان خواهانی است که تلاش کردند به خیال خود قدرت های بزرگ را وادار به تسلیم در برابر اراده آهنین خود کنند. افرادی که جهان غرب آنها را تروریست های بین المللی نه آرمان خواه می داند. در این جا بخش یکصد و هشتم این کتاب را می خوانید:
آیا می شد جلوی جنگ داخلی در لبنان را گرفت؟
فکر نمی کنم می شد. چرا؟ برای این که معتقدم طرحی از قبل طراحی شده از سوی قدرت های دشمن با انقلاب وجود داشت برای این که به انقلاب ضربه بزنند و حرکت ملی لبنان را تصفیه کنند.
دو سال بعد از آغاز جنگ داخلی موازنه های قدرت شروع کردند در مصالح حرکت ملی لبنانی اختلال ایجاد کردن، آیا رهبران فلسطینی رویکردی برای تغییر نظام سیاسی در لبنان داشتند؟
در مورد یاسر عرفات، او گزینه ای برای جایگزینی حکومت سیاسی در لبنان در محاسبات سیاسی اش نداشت برای این که روی عامل فلسطینی تمرکز می کرد. اما در مورد ما در جبهه ملی و بسیاری از نیروهای ملی لبنانی، این هدف وجود داشت در صورتی که می توانستیم آن را انجام دهیم. چرا؟ برای این که جایگزینی حکومت سیاسی و لغو اساس طایفه گرایی در لبنان در اَن موقع می توانست ماهیت جنگ را تغییر دهد، و جنگ را با تحول حکومت سیاسی در لبنان به نظام ملی قومی دموکراتیک، تبدیل به رویارویی با اسرائیل با ماهیت ملی کند.
در خاطره فلسطینی ها لحظات دردناک و زخم های خونین بسیاری وجود دارد، بارزترین آنها در ساحت لبنان سقوط اردوگاه تل الزعتر بود که سقوطش سبب شد متغیرهای بسیاری در سطح درگیری های دایر در لبنان به وجود آید. ماهیت رویکرد وجدانی و سیاسی که سقوط تل الزعتر به وجود آورد، چه بود؟
واقعیت این است که قتل عام های تل الزعتر و حملات برای انهدامی که متعرض مردم شد، نزد من امید خیلی بزرگی به وجود آورد، به ویژه در سطح انسانی و اخلاقی به طور کلی، تصور نمی کردم که انحطاط اخلاقی و انسانی به این درجه از جنایت و فاشیستی برسد، همچنین شهادت رفیق ابو امل (محمد الخطیب) عضو کمیته جبهه تاثیر بزرگی بر من گذاشت، برای این که این رفیق صفات ویژه ای داشت، او جنگجو و مبارز از خانواده ای فقیر بود که کارش را از ابتدای دهه شست با رفیق ودیع الحداد آغاز کرده بود.
اما در سطح سیاست عمومی، سقوط تل الزعتر به این معنا بود که ما وارد جنگ بزرگی شده ایم که تصفیه مقاومت فلسطینی در لبنان را هدف گرفته است. این موضوع در ترور رهبر بزرگ عرب، کمال جنبلاط تجلی پیدا کرد، عملیات ترور او دلایل سیاسی بسیاری داشت، برای این که کمال جنبلاط از رهبران لبنانی و رهبران بزرگ عرب بود، و تنها کسی بود که می توانست لبنان خوادخواسته عربی را رهبری کند.
تصفیه مقاومت و جنبش ملی در لبنان بعد از سقوط تل الزعتر ادامه یافت و آن را چیزی جز سفر ]انور[ سادات به بیت المقدس که تغییرات بزرگی را در منطقه به وجود آورد و بعضی قدرت ها را به بازنگری در محاسبات سیاسی شان وا داشت، متوقف نکرد. بعد از این دیدار ]دیدار سادات از بیت المقدس[ جنگ در لبنان با استمرار جوهره آن و تغییر پیمان های داخلی و خارجی وارد مرحله دیگری شد.
از کمال جنبلاط چه به یاد داری؟
با برادر بزرگ کمال جنبلاط در سال 1949 آشنا شدم. حقیقتش دو چیز کمال جنبلاط را متمایز می کرد: اول ماهیت شخصی و خصوصیت های استثنائی در سطح زندگی ویژه اش. و دیگری او عملا رهبر ملی لبنانی بزرگی بود، همچنین رهبری قومی بود، او در سطح بین المللی مشهور بود و فردی بود که روابط بین المللی گسترده ای داشت. مهمترین جنبه ای که در او بود این بود که می خواست لبنانی دموکراتیک با نگرش های سوسیالیستی ایجاد کند. این مساله باعث شده بود که او را دوست داشته باشم و به او احترام بگذارم. شهادت او هزینه ای سنگین برای لبنان و انقلاب فلسطینی و جنبش ملی عربی بود.
ادامه دارد...
نظر شما :