تحلیلی بر بازگشت مدودف
پوتین به دنبال تعادل است
نویسنده: گوردون هان
دیپلماسی ایرانی: شاید حالا که با چهارمین دوره ریاست جمهوری ولادیمیر پوتین روبرو هستیم، بتوانیم بحث های بیهوده در رابطه با کودتای قریب الوقوع، انقلاب های رنگی، بیماری های مرگبار و شاید انحراف جامعه آمریکا از سوی روسیه را کنار بگذاریم. به دنیای واقعی در رابطه با سیاست های داخلی و خارجی روسیه در دوره شش ساله پیش رو، نگاه کنیم. یک راه این است که به کار دولت جدید و همراهی مجدد دیمیتری مدودف توجه کنیم.
برای چنین کاری باید مدنظر داشته باشیم که پوتین، هیتلر یا استالین امروزی نیست بلکه موازنه گر است که سعی دارد امنیت و منافع روسیه را در دوران پس از سیاست های سیاه کمونیستی تامین کند. او از سال 1999 که بر سر کار آمد تلاش نمی کند تا نوعی توتالیتاریسم برقرار کند یا قصد بازگرداندن امپراتوری اتحاد جماهیر شوروی را نداشته است. او تلاش می کند قدرت روسیه را در محیط خطرناک سیاست جهانی امروز به حداکثر برساند و روسیه را در برابر غرب، جهان پرتلاطم امروز و ظهور قدرت چین، حفظ کند.
بازگشت مدودف و تاثیرات آن
انتصاب مجدد دمیتری مدودوف در مقام نخست وزیری جای تعجب ندارد و می تواند مزایای متعددی برای رئیس جمهور روسیه داشته باشد. این انتصاب مجدد نشان می دهد که پوتین مجموعه ای از اهداف و دستورات تعیین شده در سر دارد که می خواهد آنها را به اجرا دربیاورد. اهدافی که با منافع ملی و پیشرفت کشور گره خورده است. کنار گذاشته شدن مدودف به این دلیل بود که «مجموعه دستورات ماه می» در سال 2012 در دولت او به سرانجام نرسید اما این امر تاثیری بر انتصاب مجدد او ندارد. چرا که روسیه با مشکل بروکراسی عمدتا فاسد و ناکارآمد روبروست که تلاش می کند بر آن فایق شود و دولت مدودف دارای پارامترهایی است که در مجموع به حد نصاب قابل قبول نزدیک است.
همچنین انتصاب مجدد مدودف به حفظ ثبات کشور کمک می کند. در زمانه ای که پوتین سعی دارد مسایل سیاست خارجی را حل کند، اقتصاد کشور را بهبود ببخشد و مشکلات جانشینی خودش در سال 2024 را مرتفع کند، ثبات داخلی مساله ای است که بیش از هر زمانی به آن احتیاج دارد. دوگانه پوتین ـ مدودف باعث می شود که در وهله اول در سیاست داخلی تعادل لیبرال یا مدرن و اهرم سخت تندروی سنتی حفظ شود. همین مساله در اقتصاد نیز صدق می کند. در وهله دوم انتخاب مدودف به این معنی است که از انتخاب میان سنت و مدرنیته اجتناب می شود و به این ترتیب راه برای حل و فصل مساله جانشینی پوتین نیز باز می شود. در این رابطه شاید بار دیگر بتوان به راه حل سال های 2008 تا 2012 رجوع کرد. جایی که پوتین به مقام نخست وزیری رسید و مدودف رئیس جمهور شد. به این ترتیب دیگر نیازی به تغییر در قانون اساسی نیز وجود ندارد چرا که این تغییر می تواند به عنوان اهرم فشاری استفاده شود که در داخل و خارج علیه پوتین به کار می رود. پوتین به دنبال درگیری های داخلی نیست و در موقعیت کنونی ترجیح می دهد که سیاست خارجی معیار ارزیابی از او و کل سیستم باشد.
تعادل کابینه
کابینه جدید، با وجود جایگزینی 8 وزیر و افزودن یک وزیر دیگر به دلیل تقسیم یک وزارتخانه به دو وزارتخانه، تغییرات مهم و حتی قابل توجهی نداشت. بلوک سنتی (از جمله ارگان های امنیتی و اطلاعاتی) در کنار وزارتخانه های مهم از جمله وزارت امورخارجه و وزارت دفاع حفظ شد. اما پوتین همچنان سعی کرد تا بین نظام مدنی لیبرال و سیستم سخت افزاری سنتی روسیه، تعادل را برقرار کند. حذف معاون اول نخست وزیر در امور اقتصادی یکی از راهکارهای حفظ این تعادل بود.
راهکار بعدی برای ایجاد تعادل، با تغییر در ساختار وزارتخانه سنتی فرهنگ و تبدیل آن به دو وزارتخانه جدا یعنی وزارت آموزش عالی و وزارت آموزش و پرورش شکل گرفت. به این ترتیب به جای یک فرد صرفا سنتی در راس وزارت فرهنگ، دو نفر با رویکردهای متفاوت در این مناسب بر کرسی قدرت نشستند. در کل انتصاب مجدد مدودف به این معناست که پوتین قصد دارد تا زمانی که سکوت و آرامش در سیاست داخلی ادامه دارد با وضعیت فساد اداری و سیاست مدارا با نوگراها سر کند. ضمن اینکه برخی از انتصاب ها در کابینه حکایت از این دارد که مبارزه آرام با فساد اداری تا سال 2024 ادامه پیدا خواهد کرد.
چشم انداز سیاست داخلی
پوتین در داخل کشور سیاست های اقتدارگرایانه نسبتا نرم اما صریح را دنبال می کند. او می خواهد وجهه و محبوبیت خود را هم در بین دموکرات های طرفدار غرب و هم در بین طرفداران ناسیونالیسم حفظ کند. راه این مساله حفظ و کنترل اکثریت منابع سیاسی، اقتصادی و اطلاعی در کشور است. وظایف اصلی تا قبل از رسیدن به سال 2024 اینها خواهند بود: تصمیم نهایی در رابطه با یک جانشین دائم یا موقتی برای رهبری کشور و یا تغییر نظام سیاسی برای باقی ماندن در قدرت، جلوگیری از ایجاد چنددستگی در قدرت، حفظ نرخ رشد اقتصادی حداقلی 3 درصدی، جلوگیری از افت شدید قیمت نفت، بهبود حقوق بازنشستگی، افزایش مبارزه علیه فساد، حفظ اپوزیسیون ملی گرا و دموکراتیک و اختلاف میان آنها.
چشم انداز سیاست خارجی
در عرصه خارجی پوتین احساس فشار و یا بدگمانی در مورد روابط با غرب ندارد. در نظر او، که ریشه در واقعیت نیز دارد، او به طور متوالی و از سوی سه رئیس جمهور خنجر خورده است. غرب بارها به او پشت کرده و او نسبت به رابطه با غرب به بی اعتمادی کامل رسیده است. او احساس می کند که بارها از سوی غربی ها به عقب رانده شده است.
دو تکیه گاه مهم پوتین در سیاست خارجی اوکراین و سوریه هستند. این سیاست به واسطه سنت جغرافیایی و شرایط موجود ایجاد شده است. با پیشرفت های اندکی که در تغییر رویکرد نسبت به روسیه در برلین، واشنگتن و بروکسل ایجاد شده است پوتین همچنان قصد دارد که این دو سنگر را حفظ کند. هرچند از یک درگیری بزرگ اجتناب خواهد کرد اما این اهداف را دنبال می کند: اول، استقلال یا حداقل حق قانونی در رابطه با مناطق دونتسک و لوهانسک در اوکراین. پوتین به دنبال یک درگیری یا حتی استفاده از قدرت کامل نیروهای نیابتی خود در برابر ناتو نیست اما جبهه ای در برابر غرب ایجاد کرده است. دوم، در سوریه پوتین به طور کامل غرب را شکست داده است. حالا او می خواهد ایرانیان را متوقف کند و ثبات رژیم اسد را حفظ کند. این مورد احتمالا تا پیش از اینکه انتخابات 2024 فرابرسد تامین شده است.
منبع: گوردون هان/ مترجم: روزبه آرش
نظر شما :