صداهای مخالف آمریکا در اروپا را جدی بگیریم

خروج ترامپ از برجام: فرصتی طلایی یا آغاز یک بحران؟

۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۷ | ۱۵:۳۰ کد : ۱۹۷۶۶۱۲ اخبار اصلی پرونده هسته ای
با باقی ماندن در برجام با تمام مشکلاتی که احتمالا در پیش خواهد داشت، ایران قادر خواهد شد تا بالقوه اروپاییان را در وضعیتی دشوار قرار دهد.
خروج ترامپ از برجام: فرصتی طلایی یا آغاز یک بحران؟

نویسنده: مجید خبازان، تحلیلگر ایرانی مقیم لندن

دیپلماسی ایرانی: در شرایطی که مشاهده می شود پس از خروج دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا از برجام اغلب تحلیل ها و گزارش های رسانه ای و پست های ایرانیان در شبکه های اجتماعی حکایت از بروز انواع بحران ها برای ایران دارد، شاید مشاهده تیتری که حاکی از فراهم شدن فرصتی طلایی برای کشور است قدری عجیب و ناموزون به نظر برسد. به موضوع خروج آمریکا از برجام از بسیاری زوایا پرداخته می شود ولی مایلم در اینجا به وجهی که کمتر به آن توجه می شود بپردازم. اندکی حوصله و مطالعهٔ سطور پایین موضوع را روشن تر می کند.

چه تحول جدیدی در حال شکل گیری است؟

از هم اکنون صداهایی بسیار جدی در اروپا بلند شده که از دولتمردان تقاضا می شود در برابر اقدام های یکجانبه آمریکا برای تحریم های تنبیهی در برابر شرکت های اروپایی که با ایران معامله خواهند کرد بایستند. اگر این ندا ها تقویت شده و دولتمردان اروپایی را تحت فشار بگذارد تا به خواسته صنعتگران و افکار عمومی خود تن بدهند علاوه بر آنکه توطئه ترامپ و یارانش علیه ایران تقریبا خنثی شده است بلکه به علاوه ایران در نهایت به عنوان بازیگری عمده در صحنه بین الملل بسیار فرا تر از منطقه نفوذ خود در خاورمیانه صاحب نقشی فراگیر خواهد شد.

چرا این موضوع مهم است؟

در اواسط دهه ۱۳۸۰ و در گرماگرم اوج گیری بحران هسته ای بین ایران و غرب در برخی نشست های رسانه ای وزارت خارجه انگلیس حاضر می شدم. اما هیچگاه برخوردهای تحقیرآمیز یکی از مسولان میز ایران در این وزارتخانه را فراموش نکرده ام. فردی میانسال با ظاهری نه چندان آراسته ولی بسیار گستاخ که گویی دولت ایران برای او - که خود را سمبل تمدنی بر تر می دانست – هیچ است و نباید توقع هیچ خواسته و تضمینی از جانب غرب داشته باشد بلکه فقط باید به خواسته های سه کشور اروپایی تمکین کرده و در پروتکل الحاقی باقی بماند و در غیر این صورت آماج تحریم ها خواهد شد. در آن هنگام ایران داوطلبانه پروتکل الحاقی را پذیرفته و به آن پایبند بود ولی قرار بود که در مقابل، سه کشور انگلیس، فرانسه و آلمان بسته های تشویقی اقتصادی و حتی هسته ای صلح آمیز در اختیار ایران بگذارند که البته از آن طفره می رفتند.

در آن زمان آمریکا از اساس با هرگونه مذاکره و حتی پذیرش حق ایران برای دستیابی به فناوری صلح آمیز هسته ای مخالف بود با این حال در پشت صحنه از تلاش سه کشور اروپایی حمایت می کرد. ولی زمانی که تهران از پروتکل خارج شد و سه کشور اروپایی هم به روند قبلی خاتمه دادند و وارد فاز تقابل با ایران شدند آمریکا از پشت صحنه بیرون آمد و اتحاد جدیدی بین آن ها شکل گرفت که تا زمان شکل گیری برجام ادامه یافت.

اتحاد این چهار کشور و عموما کشورهای غربی برای مهار ایران به بهانه فعالیت های هسته ای، ادامه همان روندی است که همواره از گذشته وجود داشته و فقط اشکالش تغییر یافته است. زمانی این اتفاق در دهه ۱۳۳۰ برای مقابله با نهضت دموکراسی در ایران و دولت ملی دکتر محمد مصدق بین آمریکا و امپراتوری رو به زوال بریتانیا پدیدار می شد و زمانی دیگر در حمایت از صدام حسین برای تجاوز به ایران بین تقریبا عموم کشورهای غربی و حتی شوروی سابق و به منظور تجزیه ایران شکل می گرفت.

در این روند رسانه ها نقشی کلیدی ایفا کرده و با غریبه معرفی کردن ایران (و در عمل فرهنگ و جامعه ایرانی) سعی در توجیه عملکرد حکومت های خود نزد افکار عمومی داشته اند. به عنوان یک اهل رسانه همواره شاهد این تحقیر ها در رسانه های انگلیس و آمریکا بوده ام و البته با دقت در عملکرد برخی از این رسانه ها از نزدیک به تدریج با ظرایف شیوه های علمی به کار گرفته شده برای منزوی کردن ایران در افکار عمومی بیشتر آشنا شدم.

از جمله دریافتم که رابطه ای عمیق بین مسئولانی نظیر آن مسئول گستاخ در وزارت خارجه انگلیس و رسانه های این کشور برقرار است و به همین دلیل افکار عمومی تابع مواضع رسمی حکومت هایشان در قبال ایران می شوند. البته خطاهای راهبردی دولت های نهم و دهم در ایران کار ها را برای این عناصر بداخلاق راحت تر کرد. در نتیجه اتحادی که بین کشورهای غربی با پشتکار اوباما رییس جمهور قبلی آمریکا و حکومت بریتانیا بوجود آمد زمینه را برای گسترده ترین تحریم های اقتصادی و اجتماعی علیه ایران فراهم کرد که شاید در تاریخ بی سابقه باشد. از همین رو بود که توقف تحریم ها و حتی بازگرداندن این وضعیت به شرایطی منصفانه تر عملا دو سال دیپلماسی فشرده ولی تحسین برانگیز را بر دستگاه وزارت خارجه ایران در دولت یازدهم (دولت اول حسن روحانی) تحمیل کرد. این دیپلماسی فعال اتحاد ایجاد شده بین غربی ها را از هم نگسست بلکه فقط توانست توازنی بین منافع ایران و خواسته های بلوک مقابل برقرار کند.

از همین روست که خروج یکجانبه آمریکا از برجام می تواند بالقوه به عنوان تحولی که برای اولین بار فرصتی استثنایی را برای ایران فراهم آورده تا شکافی عمیق بین دو سوی اقیانوس آتلانتیک ایجاد کند، اهمیت یافته است. آیا چنین شکافی واقعا پدیدار شده است؟ آیا ایران می تواند واقعا از آن بهره مند شود؟ پاسخ به این گونه پرسش ها هم آری و هم نه است. آری از آن جهت که چنین فرصتی بالقوه فراهم شده است ولی تحقق آن منوط به عملکرد های آتی ایران و سطح نفوذ موثر در افکار عمومی کشورهای اروپایی است. همان کشورهایی که در نزدیک به دو دهه اخیر در پیوند با آمریکا درنگ از خود نشان نداده اند ولی اینک در ادامه مسیر خود برای تعامل با ایران به ناچار از واشنگتن زاویه گرفته اند. اضلاع این زاویه در راس آن فعلا بسیار نزدیک به هم به نظر می رسند ولی می توان دورنمایی را در افق مشاهده کرد که این اضلاع از هم فاصله بیشتری گرفته اند. قطعنامه صریح سه کشور بلافاصله پس از سخنرانی ترامپ و همچنین بیانیه ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا در همین راستا در فردای سخنرانی ترامپ مواردی بی اهمیت نیستند. در این میان موضع انگلیس را نباید دست کم گرفت. فراموش نکنیم در دوران پسا«برکزیت» و برنامه خروج این کشور از اتحادیه اروپا، بریتانیا در بحرانی اقتصادی بسر می برد که چشم امیدش به آمریکاست با این حال حتی در این شرایط نیز مجبور شده است از همراهی با ترامپ در مخالفت با برجام خودداری کند.

پس واقعا فرصتی طلایی برای ایران فراهم شده است!

آن اتفاق تاریخی و کم نظیری که با تلاش های اوباما بین کشورهای غربی در مقابل ایران ایجاد شده بود توسط ترامپ در هم شکست و اگر نگوییم تاکنون موجب منزوی شدن واشنگتن در عرصه بین المللی شده است قطعا توانسته بالقوه زمینه چنین تحولی تاریخی را فراهم کند. آیا نباید از وجود دشمنی نادان خشنود بود؟ فرصتی که به این ترتیب برای ایران فراهم شده است در تاریخ معاصر کشور بی سابقه می باشد. هیچ مقطعی در دوران معاصر نبوده است که در برابر ایران بین کشورهای غربی تا این اندازه اختلاف و تفاوت در سیاستگذاری و دیپلماسی متقابل وجود داشته باشد.

آیا این فرصت به راحتی قابل برداشت است؟

اما استفاده از این فرصت برای منزوی کردن آمریکا مشروط بر آن است که ایران چه سیاستی را در پیش گیرد و اینکه قادر باشد از این فرصت طلایی بهره ببرد. طبعا برخوردهای عصبی، فکرنشده و انتقام جویانه نظیر آتش زدن پرچم در خانه ملت و اتخاذ رفتاری مشابه با ترامپ در واکنش ها دقیقا همان چیزی است که او می خواهد و راه به جایی نخواهد برد. اگر ایران بلافاصله از برجام خارج شود بدون دستیابی به چیزی که حداقل دو سال برایش تلاش کرده و دو سال هم در انتظار باردهی آن صبر کرده ناچار از بازگشت به نقطه صفر قبلی خواهد شد و به علاوه فرصت را برای آمریکا فراهم خواهد آورد تا خرابی ها را ترمیم کرده و مجددا حلقه جدیدی با متحدان همیشگی اش در اروپا علیه ایران تشکیل دهد.

حال آنکه با باقی ماندن در برجام با تمام مشکلاتی که احتمالا در پیش خواهد داشت، ایران قادر خواهد شد تا بالقوه اروپاییان را در وضعیتی دشوار قرار دهد تا آن ها مجبور به نوعی مقابله حتی در سطوحی پایین با آمریکا شوند. این تقابل بیش از آنکه در راستای حمایت از ایران باشد بخاطر حفظ منافع اقتصادی این کشور ها خواهد بود. چنین روندی حتی از اولین روز خروج آمریکا از برجام مشاهده شده است بگونه ای که بسیاری از صاحبان صنایع عمده اروپایی نظیر ایرباس، پژو و توتال و دیگر صنعتگران آلمانی و حتی انگلیسی نارضایتی خود را از اقدام های تنبیهی آمریکا علیه شرکت هایی که طرف معاملات با ایران خواهند بود ابراز کرده اند.

شکی نیست که این مسیری دشوار توام با عقبگرد ها و دردسرهای بسیار خواهد بود ولی باید دید آیا گزینه های دیگر بدون دردسر و راحت هستند؟ حال آنکه شاید با یک صبر دو ساله که به احتمال زیاد تغییر رژیم فعلی در آمریکا را در انتخابات بعدی ریاست جمهوری آمریکا به دنبال خواهد داشت وضعیت را به سرعت تغییر دهد. چه بسا نداهای عدم کفایت ترامپ جنبه عملی تر به خود گرفته و حتی کمتر از این مدت هم دوره اش به پایان رسد. در صورتی که دولت بعدی در آمریکا مجددا به برجام بازگردد علاوه بر دستیابی ایران به امتیازهایی که تا آن موقع به عقب افتاده اند، موفقیتی بسیار درخشان تر در عرصه بین المللی نصیب ایران خواهد شد.

باید توجه داشت که زاویه گرفتن اروپا از آمریکا فقط بخاطر برجام نمی باشد بلکه رفتارهای غیرمتعارف ترامپ موجب شده تا اروپایی ها حتی قبل از خروج او از برجام هم با واشنگتن در زمینه های مختلف نظیر توافق آب و هوایی و مقررات گمرکی در برخی محصولات نظیر فولاد به تقابل برسند. انتظار می رود تداوم این رفتارهای ترامپ ایران را برای دستیابی به اهداف خود در این دوره دو ساله کمک کند.

چرا فقط نیمه خالی لیوان را ببینیم؟

مشاهده های پژوهشگرایانه رسانه هایی نظیر بی بی سی فارسی، صدای آمریکا و تقریبا عموم شبکه های فارسی زبان که در خارج از کشور با حمایت سرمایه های آمریکایی و اروپایی و اخیرا عربستان اداره می شوند حاکی از آن است که سیاست کلی این رسانه ها ترویج یاس در افکار عمومی جامعه ایرانی است. متاسفانه برخی نهادهای داخلی در ایران با هدف مقابله با دولت روحانی در همین راستا گام برداشته و مرتبا ناامیدی به آینده را در جامعه بویژه جمعیت جوان کشور ترویج می کنند.

برای توصیف لیوانی که به صورت نیمه از آب پر است می توانیم آن را لیوانی نیمه خالی معرفی کنیم که گزاره غلطی نیست ولی اگر آن را لیوانی نیمه پر هم معرفی کنیم گزاره غلطی را طرح نکرده ایم. اما جامعه ای که به فکر فردای خودش و نسل آینده اش است بهتر است به گزاره درست تری اتکا کند. به این ترتیب می توانیم اینگونه هم به موضوع نگاه کنیم: ما با آگاهی نسبت به خالی بودن نیمی از لیوان ولی به نیمه پر آن اتکا می کنیم تا با برنامه ای منسجم در استفاده ای هوشمندانه از آب موجود در لیوان خود را با آن پابرجا نگه داشته تا در نهایت بخش خالی را نیز پر کنیم.

برخورد هوشمندانه با وقایع طلب می کند تا از هر فرصتی حتی در شرایط دشوار استفاده کنیم تا بتوانیم یک بازی باخته یا رو به افول را به برد تبدیل کنیم. بله برخوردهای غیرمتعارف و غیر عقلانی ترامپ فرصتی طلایی را برای ایران ایجاد کرده است که فقط با نگاهی عمیق تر به نیمه پر لیوان می توان آن را دید. باید تلاش کنیم تا نگذاریم رسانه هایی که فقط نیمه خالی لیوان را نشان مردم می دهند بتوانند عاقلان نظام را از فرصتی که ترامپ برای ایرانیان فراهم کرده غافل کنند تا آن ها به اقدام هایی عجولانه، تلافی جویانه و بدون هدف متوسل شوند و عملا فرصت بوجود آمده را از دست داده و زمینه را برای همراهی اروپایی ها با ترامپ فراهم کنند و او را از مهلکه ای که خودش ایجاد کرده نجات دهند.

کلید واژه ها: برجام ایران و آمریکا


نظر شما :