هشتاد و دومین بخش از کتاب «اسرار جعبه سیاه»:

شکست عملیات حمله به هواپیمای اسرائیلی

۲۴ آذر ۱۳۹۶ | ۱۶:۲۸ کد : ۱۹۷۳۶۵۰ کتابخانه خاورمیانه
وقتی که عملیات شلیک موشک انجام شد، موشک منفجر نشد، هواپیمای «عال» هدف قرار نگرفت بلکه به هواپیمای یوگسلاوی اصابت کرد.
شکست عملیات حمله به هواپیمای اسرائیلی

دیپلماسی ایرانی: قرن بیستم به گفته بسیاری از مورخان، قرن تحول های شگرف بوده است. قرنی که در آن جنگ های بی نظیر تاریخ نظیر جنگ های جهانی اول و دوم رخ دادند و تاریخ بشریت به دست افراد و سیاستمدارانی که هر کدام طرحی برای رسیدن به مصالح و منافع خود داشتند، تغییرات شگرف یافت که مسیر طبیعی بسیاری از امت ها و کشورها را تغییر داد. در این میان تقسیم جهان به جهان غرب و جهان سوم تعابیری نامتجانس به وجود آورد که از درون این تناقضات افراد تحول خواهی ظهور کردند که در حقیقت می خواستند در برابر خواسته ها و طرح های منفعت طلبانه جهان غرب بایستند. افرادی که آرمان خواهانی بودند که گمان می کردند آرمانشان آن قدر قدرت دارد تا بتواند در برابر قدرتبل های بزرگ جهان بایستد و رویای مدینه فاضله آنها را تحقق بخشد. کتاب "اسرار جعبه سیاه" گفت وگو با چهار نفر از همین آرمان خواهانی است که تلاش کردند به خیال خود قدرت های بزرگ را وادار به تسلیم در برابر اراده آهنین خود کنند. افرادی که جهان غرب آنها را تروریست های بین المللی نه آرمان خواه می داند. در این جا بخش هشتاد و سوم این کتاب را می خوانید:

اما درباره عملیات فرودگاه اورلی، برای حمله به هواپیمایی وابسته به شرکت «العال» اسرائیل با موشک طرح ریزی کرده بودیم، در سال 1974 و در دو مرحله. مسئولیت من تامین قاچاق اسلحه به فرانسه بود، به اردوگاه عین الحلوه رفتم و با خمپاره های «آر پی جی» آمدم، که متشکل از دو قطعه بود، یکی ساخته شده بود، با حجم کوچکتر، که کمک می کرد بتوان آن را قاچاق کرد. وقتی که عملیات شلیک موشک انجام شد، موشک منفجر نشد، هواپیمای «العال» هدف قرار نگرفت بلکه به هواپیمای یوگسلاوی اصابت کرد، وارد باندی شدم که قرار بود هواپیمای «العال» وارد آن شود. وقتی تصویر را دیدم فهمیدم که ما اشتباه فنی مرتکب شدیم، در جریان جنگ داخلی بود، همه خمپاره هایی که از نوع «آر پی جی» شلیک شدند بدون استثنا منفجر شدند، برای این که خمپاره «آر پی جی 7» آماده شده است برای دو انفجار: یکی وقتی که صدمه وارد شد و دیگری موقت بعد از این که 500 متر از شلیک آن گذشت. پس چطور می شود که این خمپاره به سمت هواپیمای یوگسلاوی منحرف شد و منفجر نشد؟ این جا سوال های امنیتی مطرح است، گفتم که باید تحقیقی درباره امکان ضربه به این نوع موشک ها در عملیات تخریبی انجام شود. این «به هم ریختگی» دلیلی برای توجه امنیتی اسرائیل است: دو بار برای انجام این عملیات اقدام کردیم و شکست خورد.

چه کسی دستور به انجام این عملیات داد؟

ودیع حداد. مجموعه ای از لبنان برای اجرای آن رفتند و آموزش هایی را در این رابطه در عدن دیدند، اما حمایت لجستیکی آن را میشل مکربل و کارلوس انجام دادند، آنها در اجرا مشارکت نکردند. نقش من تامین سلاح بود، مجموعه ای که باید برای اجرا اعزام می شد را من انتخاب کردم برای این که از مجموعه ما بودند. این قضیه علامت سوال های بسیاری را برای من مطرح کرد، خواستار انجام تحقیقات عمیق در راه رسیدن سلاح ها شدم، کجا آنها را پنهان می کنیم؟ چگونه می شود مورد تعرض عملیات تخریب قرار بگیرند؟ وقتی که کمال با قدرت تحلیل خود را ارائه کرد، شوکه شدم، شبهاتی نسبت به مکان هایی که این سلاح ها در آن جا گذاشته می شوند، به وجود آمد. اگر این عملیات از لحاظ فنی موفقیت آمیز بوده است، چرا این موشک ها منفجر نمی شوند؟ چرا عملیات دو بار به دلیل مانورهای اسرائیل شکست می خورند؟

مسافت زمانی میان این دو بار چقدر بود؟

چند روز. این شکست پیاپی عجیب بود، توجه ویژه امنیتی اسرائیل نیز عجیب بود. منفجر نشدن خمپاره علامت سوال بزرگی بود، برای این که ممکن نیست خمپاره منفجر نشود، مگر این که عملیات تخریب در میان باشد.

آیا روی «ابو ایاد» به عنوان یک عقل امنیتی مهم حساب شده بود؟

خیلی. او عقل امنیتی با ترکیب های مختلف بود.

آیا روابطش با «ابو جهاد» بد بود؟

نه، روابطشان خوب بود. «ابو جهاد» روابط خوبی با همه داشت. اختلافاتی میان «ابو عمار» و «ابو جهاد» و بین «ابو الهول» و «ابو ایاد» و میان اعضای دیگر مقاومت به وجود می آمد، اما همه بر سر مصالح بزرگ اجماع می کردند، و کسی که عامل وحدت بزرگ تر بود «ابو جهاد» بود. اولین دیدار شخصی من با «ابو جهاد» در اردوگاه شاتیلا در نتیجه اختلاف داخلی بود، که به بحران رهبری منطقه با کمیته مرکزی معروف شد. یک روز «ابو جهاد» به بیروت آمد تا این موضوع را حل کند، با او آشنا شدم و فهمیدم که «ابو جهاد» میان فلسطینی ها آشتی می دهد. با همه طرف های فلسطینی نه فقط در داخل «فتح» بلکه در «جبهه ملی» نیز ارتباط داشت.

آیا نگرانی های امنیتی داری؟

نه، من هیچ نگرانی امنیتی ندارم.

این یعنی این که تو با خودت همیشه هفت تیر حمل نمی کنی.

ابدا.

نام چرکی ات «مازن» است. درباره کدام مازن صحبت می کنی؟

مازن اول در سازمان دانشجویی. و مازن دوم در عملیات امنیتی متعدد. و مازن سوم در جنبش های آزادیبخش.

ادامه دارد...

کلید واژه ها: اسرار جعبه سیاه


نظر شما :