رهبران بيمار
گاهی بیماری یک رهبر یا رئیس جمهوری باعث می شود که افرادی با قدرت و نفوذی بی نظیر ظهور کنند به گونه ای که تاریخ یک کشور دچار تحولی غیرمترقبه شود. برای مثال استالین پس از آن که لنین به حمله قلبی دچار شد، بر جای وی تکیه زد و از آن زمان دوره ای در تاریخ شوروی آغاز شد.
برخی از پزشکان معتقد هستند که رهبران کشورها مانند مردم عادی این حق را دارند که در زندگی خصوصی خود رازهایی داشته باشند.
یکی از این رازها می تواند ابتلا به بیماری های مهلک باشد. اما اگر این بیماری مهلک با سرنوشت یک کشور و یا ملت گره بخورد، چه حکمی پیدا می کند؟ آیا در آن صورت می توان این بیماری را یک راز کوچک دانست یا این که باید آن را تهدیدی بزرگ محسوب کرد که قادر است پایه های یک حکومت را دچار تزلزل کند؟
تروريست هاى خاموش
از این رو شاید بتوان گفت که بیماری رهبران و روسای جمهور کشورها به مثابه تروریست هایی خاموش هستند که با از بین بردن قربانیان خود این توانایی را دارند که بیش از تروریست های رایج خطرآفرین جلوه کرده و یک نظام سیاسی را با مشکلاتی جدی مواجه سازند.
بر اساس مطالعاتی که توسط سازمان سیای آمریکا انجام گرفته است، به طور میانگین 6 تن از رهبران کشورها سالانه هدف اقدامات تروریستی قرار می گیرند که یکی از این اقدامات ناکام می ماند.
این در حالی است که سالانه یکی از این رهبران به حمله قلبی دچار و یک یا دو تن از آنان به سرطان مبتلا می شوند.
یکی از خطرناک ترین بیماری های کنونی در جهان گرفتگی عروق قلبی است. این بیماری از آن دسته امراضی است که پیش از رسیدن به اوج خود که در نهایت ایست قلبی و مرگ را در پی دارد، نشانه چندانی را از خود بروز نمی دهد.
بر اساس تحقیقی دیگری که در سال 2001 از سوی سازمان سیا صورت گرفته است، گرفتگی عروق قلبی شایع ترین بیماری در میان رهبران جهان طی نیمه دوم از قرن گذشته میلادی بوده است.
بر اساس این تحقیق که در مورد رهبران کشورهای مختلف طی سال های 1965 تا 1996 صورت گرفته است، 64 تن از آنان به بیماری گرفتگی عروق قلبی مبتلا بودند.
گاهی بیماری یک رهبر یا رئیس جمهوری باعث می شود که افرادی با قدرت و نفوذی بی نظیر ظهور کنند به گونه ای که تاریخ یک کشور دچار تحولی غیرمترقبه شود. برای مثال استالین پس از آن که لنین به حمله قلبی دچار شد، بر جای وی تکیه زد و از آن زمان دوره ای در تاریخ شوروی آغاز شد.
همچنین تاریخ نویسان به کرات از تاثیری نوشیدن مشروبات الکلی و مصرف بی رویه مسکن های قوی بر تصمیمات وینستون چرچیل در دوران جنگ جهانی، یاد کرده اند.
یکی از نمونه های اخیر در این مورد بیماری فیدل کاسترو، رهبر کوبا است.
کاسترو به عنوان یکی از رهبران کاریزما در میان رهبران دنیا سال های به عنوان فرد اول در کوبا مطرح بوده و توانسته است نقاط عطف بسیاری را در تاریخ این کشور به ثبت رسانده و دشمنان بسیاری را برای خودش بتراشد.
به همین دليل سلامتی جسمی کاسترو همیشه یکی از موضوعات جالب در زمینه بیماری های مخفی رهبران جهان بوده است.
هراس از خلا قدرت
اما کاسترو پس از اضمحلال توانایی جسمانی اش بالاخره مجبور شد اداره امور کشور را به جانشینی که در دوران کهنسالی آغاز کرده است، بسپارد.
این درست همان کابوسی است که کوبایی های میهن دوست چند سالی است با پدیدار شدن اولین نشانه ها از مزمن شدن برخی از بیماری های کاسترو با آن دست و پنجه نرم کرده و خو گرفته بودند.
جایگاه و تصویر بدیلی که فیدل در خاطره و تاریخ مردم حک کرده است، رفته رفته وحشت از آینده ای مبهم را در دل آنان تقویت کرد.
وجود همین وحشت است که اکنون باعث شده بسیاری از ملت ها کنجکاوی بیشتر برای آگاهی یافتن از سلامت جسمانی رهبرانشان نشان دهند.
چندی پیش گروهی از پزشکان آمریکایی در پی انتشار گزارشی از سوی جان مک کین، نامزد 79 ساله جمهوریخواهان در انتخابات ریاست جمهوری 2008 آمریکا در مورد سلامتی جسمی اش، اعلام کردند که اکنون زمان آن فرارسیده تا یک آزمون سنجش توانایی فیزیکی برای نامزدهای انتخاباتی این کشور شبیه آنچه که خلبانان پشت سر می گذارند، ترتیب داده شود.
به عقیده این گروه از پزشکان گزارشی که برخی از نامزدها به طور داوطلبانه و با اهدافی تبلیغاتی در این مورد منتشر می کنند، کافی نبوده و انجام این مهم در واقع باید از سوی گروهی از پزشکان مستقل صورت پذیرد.
اما انتشار چنین گزارش هایی از نظر سیاسی تا چه حد می تواند منطقی باشد؟ اگر حضور یک رهبر در راس هرم تصمیم گیری یک کشور بسیار حیاتی بوده و خروج وی از این مسند به واسطه ابتلای اش به یک بیماری نه چندان مهلک به امری جنجالی در رسانه ها تبدیل شود، چه باید کرد؟
شاید ترس از این جنجال آفرینی باشد که باعث می شود مثلا ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور پیشین روسیه برای شرکت در اجلاس سران دریای خزر در تهران، توالتی شخصی را نیز همراه سایر وسایل شخصی به همراه آورد تا نکند که برخی از گروه های مخالف وی در روسیه با بررسی برخی آثار در مدفوع وی به وجود بیماری یا بیماری هایی در او پی ببرند.
احتیاط کاری هایی از این دست به خصوص در مورد رهبرانی جهان شمول تر شیوع بیشتری داشته است.
برای مثال تئودور روزولت، رئیس جمهور آمریکا در دوران جنگ جهان دوم مجبور شد برای مخفی ماندن ابتلایش به سرطان فک، تن به جراحی بر روی یک قایق بدهد.
سوژه اى براى مولفان
موضوع ابتلای رهبران جهان به بیماری های مختلف از جمله پرخواننده ترین عنوان های کتاب در جهان به شمار می رود.
یکی از معروف ترین و پر رجوع ترین کتاب ها در این مورد کتاب " تاثیر بیماری بر رهبران جهان " نوشته " برت ادوارد پارک " است.
این استاد دانشگاه پنسیلوانیا در کتاب خود که سال 1986 به چاپ رسید تاثیری را که امراض و ضعف جسمانی بر تصمیمات رهبران اروپایی و آمریکایی طی نیمه اول از قرن بیستم داشت، مورد بررسی قرار می دهد.
این پزشک عصب شناس با ارائه مثال های متعددی از رهبران مختلف جهان معتقد است که مورخان از پرداختن به اهمیتی که بیماری های این چنینی بر افول اروپا داشته است، غافل ماندند.
او تصریح می کند که این دوره از حضور وودرو ویلسون در کنفرانس صلح پاریس شروع شده و با نخست وزیری آنتون ادن در جریان بحران سوئز به پایان می رسد. مثال هایی که او از تاثیر بیماری های عصبی بر رهبرانی از جمله آدولت هیتلر، فرانکلین روزولت، وینستون چرچیل و بسیاری دیگر از افراد برجسته در تاریخ کشورها می آورد شگفت آور و بی سابقه هستند.
چند سال پس از انتشار این کتاب دو نویسنده به نام های رابرت رابینز و جرالد پست، کتابی را با عنوان " زمانی که بیماری به رهبر حمله می کند " به رشته تحریر در آوردند و در آن تلاش کردند که تاثیر بیماری های روحی و جسمی را بر رهبران معاصر مورد مداقه قرار دهند.
این دو در کتاب خود به مواردی از رهبرانی نظیر شاه سابق ایران، ایدی امین، مناخیم بگین، مائو و دنگ و رهبران سالخورده دوران شوروی اشاره کرده و نشان می دهند که تا چه حد ابتلای این رهبران به بیماری های مختلف برای ملت هایشان خطرآفرین بوده است.
رابرت گیلبرت، یکی از پزشکان سرشناس آمریکایی نیز در کتاب خود با عنوان " دوران ریاست جمهوری مرگبار " از همین زاویه به موضوع سلامتی رهبران ایالات متحده پرداخته و افول توانایی جسمی آنان را در تغییر روند سیاست سازی در این کشور را مورد توجه قرار می دهد.
نظر شما :