شصت و ششمین بخش از کتاب «اسرار جعبه سیاه»:
اسرار انیس نقاش، از ترور بختیار تا پیشنهاد تشکیل سپاه
دیپلماسی ایرانی: قرن بیستم به گفته بسیاری از مورخان، قرن تحول های شگرف بوده است. قرنی که در آن جنگ های بی نظیر تاریخ نظیر جنگ های جهانی اول و دوم رخ دادند و تاریخ بشریت به دست افراد و سیاستمدارانی که هر کدام طرحی برای رسیدن به مصالح و منافع خود داشتند، تغییرات شگرف یافت که مسیر طبیعی بسیاری از امت ها و کشورها را تغییر داد. در این میان تقسیم جهان به جهان غرب و جهان سوم تعابیری نامتجانس به وجود آورد که از درون این تناقضات افراد تحول خواهی ظهور کردند که در حقیقت می خواستند در برابر خواسته ها و طرح های منفعت طلبانه جهان غرب بایستند. افرادی که آرمان خواهانی بودند که گمان می کردند آرمانشان آن قدر قدرت دارد تا بتواند در برابر قدرتبل های بزرگ جهان بایستد و رویای مدینه فاضله آنها را تحقق بخشد. کتاب "اسرار جعبه سیاه" گفت وگو با چهار نفر از همین آرمان خواهانی است که تلاش کردند به خیال خود قدرت های بزرگ را وادار به تسلیم در برابر اراده آهنین خود کنند. افرادی که جهان غرب آنها را تروریست های بین المللی نه آرمان خواه می داند. در این جا بخش شصت وششم این کتاب را می خوانید:
انیس نقاش
توطئه
خاورمیانه از طریق انتفاضه جوانانی شناخته شد که هیبت ارتش اشغالگر اسرائیلی را با سنگ متزلزل می کردند، اما جوانانی هم ظاهر شدند که خطرناک تر بودند و جنگ را به پایتخت های دور انتقال دادند. آنها همه کار کردند. با گذرنامه های تقلبی سفر کردند. با سلاح در فرودگاه ها رفت و آمد کردند. بمب های دست ساز جاسازی کردند، نارنجک ها شلیک کردند و گروگان ها به گروگان گرفتند. بارها کاری کردند که دنیا نفس ها را در سینه حبس کند. میان جوانان دهه هفتاد و جوانان انتفاضه امروز خط انقلابی فلسطینی ای وجود دارد که در این میان نباید آتشفشان ایرانی و ترکش های آن را هم فراموش کنیم.
در میان آنها، مردی بود که روی اسرار بزرگ و خطرناکی خوابیده که سازمان های امنیتی در افشای آنها ناکام مانده اند، با وجود این که این فرد زندانی شده است و یک دهه کامل در دستان آنها بود نتوانستند بازجوها از او چیزی را دریابند یا توجهشان به او جلب شود.
او کسی نیست جز انیس نقاش.
نامش «خالد» بود وقتی که کنار کارلوس در عملیات گروگان گیری وزرای نفت اوپک در وین مشارکت کرد. و در خلال عملیات طولانی در جنبش «فتح» اسمش «مازن» بود. در این میان نباید دیگر نام های او را در گذرنامه های جعلی اش هم فراموش کنیم. امروز دیگر انیس نقاش نیاز به نام های مستعار ندارد. مرحله ای کامل را طی کرده که تمام شده است و دسترسی به رازهایش را آسان می کند.
انیس محمد خیر النقاش در بیروت در 1951 به دنیا آمد. در خانه توجه بسیار به قضایای میهنی و قومی را از نزدیک چشید و تحت تاثیر عمویش که معلم بود، زکی النقاش قرار گرفت. در مدرسه آموزه های اهداف اسلامی را که «مدرسه ای برای علم و پایگاهی برای مبارزه» بود آموزش دید. شش ساله بود که به تظاهرکنندگانی که در تایید مبارز الجزایری، جمیلة بوحیرد شعار می دادند پیوست و اگر ریل های راه آهن نبودند چه بسا در راه می ماند و به خانه برنمی گشت.
در ایجاد «اتحاد دانشجویی هدفمند» شرکت کرد و در اعتصاب مشهوری که علیه دشمنی اسرائیل در فرودگاه بیروت در 1968 انجام شد، مشارکت داشت. در این مدت به سازمان دانشجویی جنبش «فتح» پیوست و به آموزش نظامی تن داد. به عنوان مسئول سلول های سری که در روستاهای مرزی لبنان – اسرائیل ایجاد شده بود، منصوب شد و در «جبهه فلسطینی» که در منطقه العرقوب در خلال جنگ اکتبر 1973 گشوده شد، شرکت کرد. در همان سال ارتش لبنان به دلیل عدم رعایت منع آمد و شد در پی درگیری او با عناصر مقاومت فلسطینی دستگیرش کرد.
سفر نقاش زمانی آغاز شد که با خلیل الوزیز (ابو جهاد) که عضو کمیته مرکزی جنبش فتح بود آشنا شد، در آن موقع خودش کار در امنیت انقلابی از خارج از موسسه های امنیتی معروف را انتخاب کرد. دو حادثه بزرگ سرنوشت او را متمایز کردند: اول وقتی که با مجموعه ودیع حداد کار کرد و در عملیات وین شرکت کرد، و دوم وقتی که با انقلاب ایران ارتباط گرفت تا آن جا که مسئول تیم ترور نخست وزیر سابق ایران، شاپور بختیار در پاریس در 1980 شد.
در 1980 فرانسه به لرزه درآمد. خبرگزاری ها نام این جوان لبنانی را که بعدا به انقلاب فلسطینی پیوست نقل کردند، کسی که تلاش کرد شاپور بختیار، نخست وزیر سابق ایران را ترور کند. بختیار نجات پیدا کرد اما دو فرانسوی از جمله یک پلیس در آن حادثه کشته شدند، نقاش زخمی شد و به حبس ابد محکوم شد. از همان ابتدای دستگیری اش پرونده النقاش به وسواسی نزد مسئولان فرانسوی تبدیل شد برای این که با دوره جنگ عراق – ایران و بحران گروگانگیری فرانسوی ها در لبنان هم زمان شد و تخریب روابط پاریس و تهران که آزادی گروگان ها را شرط برقراری روابط کرده بودند، مضاعف کرد.
اما قضات فرانسوی بعد از خواندن این سطور کشف خواهند کرد که نقاش کارهایی به مراتب مهمتر و خطرناک تر از تلاش برای ترور بختیار را مرتکب شده که حتی در ذهنشان هم درباره رابطه او با این حوادث یا اسرار نچرخیده است.
این انیس نقاش است، کسی که اعتراف می کند که شریک کارلوس در عملیات گروگانگیری وزرای نفت در «اوپک» در وین در 21 دسامبر 1975 بود که در برنامه ریزی و اجرا مشارکت کرد. نقاش فاش می کند که او کسی بود که کارلوس را راضی کرد که به اوامر ودیع حداد به اعدام دو وزیر ایرانی و عربستانی که قرار بود در بغداد یا عدن اجرا شود، بعد از این که هدف اولشان در عملیات که همان دریافت 10 میلیون دلار خون بها بود، تحقق یافت، عمل نکند. و بیان می کند که اختلافی میان حداد با کارلوس در این عملیات به دلیل خودداری کارلوس از اعدام این دو وزیر و علنی کردن اختلاف هایش با حداد در خلال اجرای عملیات به وجود آمد.
شش نفر در عملیات وین شرکت کردند: کارلوس و نقاش و لبنانی دیگری که اسم چریکی اش «ژوزف» بود و فلسطینی ای که اسم چریکی اش «یوسف» بود و یک آلمانی به اسم هانز یواکیم کلاین و آلمانی دیگری به اسم گابریل تاگمن که نام چریکی اش «ندی» بود.
داستانی جنجالی و پیچیده. نقاش بعدا به سازمان دانشجویی جنبش فتح پیوست و با عضو کمیته مرکزی آن، خلیل الوزیر (ابو جهاد) کار کرد و خدمت در امنیت سیاسی انقلاب از خارج از سازمان امنیت این تشکیلات را انتخاب کرد. وارد دنیای اسرار شد و در آن با نام های مستعار کار کرد تا این که به دست پلیس فرانسه این تشکیلات از بین رفت.
در این گفت وگو نقاش درباره مشارکتش در جذب اروپایی ها برای انجام عملیات کسب اطلاعات از داخل اسرائیل صحبت می کند. و می گوید که در نیمه اول از دهه هفتاد تصمیم گرفت که در مجموعه ودیع حداد که در اصل وابسته به «جبهه ملی آزادیبخش فلسطین» بود نفوذ کند تا با مجموعه و ممانعت هایش بدون این که آسیب به عملیات امنیت انقلابی بزند، آشنا شود. و می گوید که بعدا مامور شد تا در نظارت بر آموزش نیروهای مخالف حکومت شاه نظارت کند. می گوید اولین کسی بود که فکر ایجاد «سپاه پاسداران انقلاب» را مطرح کرد.
نقاش می گوید که با ایجاد «سپاه پاسداران انقلاب» همراه شد و با مسئولان آن رابطه برقرار کرد، همچنین در مناقشاتی که به این منجر شد که بختیار فرد خطرناکی است، مشارکت کرد، می گوید در این مناقشه ها در می یابند که او سنبلی است که ایالات متحده او را به کار گرفته تا کودتای نظامی علیه انقلاب اسلامی که برپایی آن دستاورد بزرگی برای انقلاب فلسطینی بود، انجام دهد. این را هم اضافه می کند که «دادگاهی در ایران حکم به اعدام بختیار داد و امام خمینی (ره) حکم را تایید کرد. او داوطلب انجام این حکم شد و سپس اجرای عملیات را فرماندهی کرد.»
نقاش در این گفت وگو فاش می کند که از طریق خبرگزاری فرانسه و از طریق افراد نزدیک به بختیار، به اسم خبرنگار عرب از منزل بختیار دیدن کرد و با این عنوان توانست اطلاعات کامل از مکان و محافظان او به دست آورد و نتایج آن را به تهران ارسال کند و به این ترتیب دستور اجرای عملیات صادر می شود. جزئیات این صحبت ها منتشر نمی شود و نقاش به موضوع دیگری می پردازد که در خلال آن عملیات ترور بختیار انجام می شود، اما اجراهای امنیتی تغییراتی را اعمال می کند و طرح به عملیات محاصره تغییر می کند. او رد می کند که مجموعه در آپارتمان مرتکب اشتباه می شود، و تاکید می کند زنی که کشته شد تصادفی کشته می شود و درِ نرده ای بود که بختیار را در خلال زد و خورد خونین نجات داد. همچنین از وعده های سوسیالیست ها و دوگولی ها درباره آزادی اش می گوید و این که چگونه تماس های بین المللی در آزادی گروگان های فرانسوی در لبنان سهم داشتند. همچنین به نام مسئولان ایرانی اشاره می کند که در جریان قصه بختیار بودند. در 28 ژوئن 1990 فرانسوا میتران، رئیس جمهوری فرانسه دستور عفو نقاش را صادر کرد و او به همراه افراد مجموعه به تهران بازگشت.
نقاش همچنین درباره طرح مجموعه ودیع حداد برای ترور سفیر امریکا در بیروت، گودلی و نماینده امریکا، دین براون، و رایزن نظامی فرانوسی و نقشی که «ابوجهاد» و «ابو حسن سلامه» در شکست این اقدامات قبل از این که عملیات اجرا شود، از آن مطلع شدند، صحبت می کند.
نقاش می گوید که با صحبت درباره وضعیت این تجربه در چارچوب تجربه های انقلابی و امنیت سیاسی در برابر جوانان انتفاضه موافقت کرده است.
ادامه دارد...
نظر شما :