دوحه به دنبال تنش با ریاض نیست
قطر؛ بازی منافع با کارت قدرت های منطقه ای
دیپلماسی ایرانی: در روزهای اخیر و به ویژه پس از این که عربستان و چند کشور عربی دیگر به دلیل اظهارات ایران گرایانه پادشاه قطر با این کشور قطع رابطه کردند، برخی از تحلیلگران از چرخش قطر به سوی ایران و تحولات گسترده در سیاست خارجی این کشور سخن گفته اند، اما آیا براستی می توان از چرخش های 180 درجه ای در سیاست خارجی قطر سخن گفت؟ پاسخ به این سؤال مستلزم نگاهی گذرا به روند سیاست خارجی این امیر نشین عربی در طی سال های گذشته است.
در واقع سیاست خارجی و منطقه ای قطر در یک سال گذشته ادامه سیاست هایی است که این کشور در یک دهه اخیر و بویژه پس از روند بیداری اسلامی در پیش گرفته است. خلاف دهه های گذشته که قطر بیشتر نقش یک میانجی را در بین کشورهای همسایه و مسلمان ایفا می کرد، در سال های اخیر این کشور کوشیده است تا فعالانه به بحران های منطقه ای وارد شده و نقش برجسته تری در جهت دهی به آنها ایفا کند. ریشه چنین تغییر رویکردی نیز به سیاست های حاکمان این کشور یعنی «حمد بن خلیفه آل ثانی» و پسرش «تمیم آل ثانی» باز می گردد که کوشیدند با ترکیب فاکتورهای قدرت سخت و نرم در منطقه، به قطر قدرتی ببخشند که مایه نگرانی کشورهای عرب رقیب شد.
قطر صاحب سومین منابع بزرگ گاز جهان، بعد از روسیه و ایران است. این کشور بزرگ ترین صادر کننده گاز طبیعی مایع در جهان است؛ در کنار آن نفت و مواد پتروشیمی هم صادر می کند. در زمینه تولید گاز، قطر در جهان رتبه چهارم را دارد (بعد از آمریکا، روسیه و ایران) اما به دلیل جمعیت کم و مصرف محدود، بیشتر تولیداتش را صادر می کند. شبکه پرنفوذ الجزیره عربی و همچنین شبکه جهانی انگلیسی زبان الجزیره نیز قدرت نرم قطر را در صحنه جهانی تقویت می کنند. بنابراین حاکمان قطر در سال های اخیر کوشیده اند با کمک گرفتن از ابزارهای قدرت، موقعیت خود را در منطقه بهبود ببخشند و از وضعیت تبعیت صرف از سیاستها و خواسته های عربستان دوری کنند.
قطر در دودهه اخیر نقش فعالی در بحران های منطقه ای داشته و تلاش کرده است تا از طریق ترکیبی از دیپلماسی و سرمایه گذاری نفوذ خود در دولت های منطقه را افزایش دهد. از اواسط دهه 1990، قطر در درگیری های متعدد (دارفور، اتیوپی، اریتره، لبنان، سومالی، اسرائیل و فلسطین، یمن، صحرای غربی، افغانستان و اندونزی) سعی کرده بین گروه های مختلف اسلامگرا و غرب نقش واسطه گر داشته باشد. پس از آن نیز قطر قیام های عربی سال 2011 را فرصتی دانست که می تواند از آن برای تحکیم موقعیت خود و به دست آوردن شهرت منطقه ای و نشان دادن خود به عنوان حامی ملت های عرب استفاده کند. در لیبی به عنوان حامی انقلابیون وارد عمل شد و در چارچوب نیروهای ائتلاف به همراه امارات و اردن، جنگنده های خود را برای حمله به لیبی اعزام کرد. در یمن سعی کرد نقش میانجی را میان گروه های انقلابی و رژیم علی عبدالله صالح ایفاء کند. در سوریه نیز در سال های آغازین شروع بحران، قطر به حمایت مالی و تسلیحاتی مستقیم از مخالفان بشار اسد، پرداخت ؛ اما پس از تغییرات داخلی در قطر و ایستادگی دولت دمشق و همچنین تغییر موازنه قوا در منطقه و نیز در عرصه بین المللی، قطری ها مواضع جدیدی در مورد سوریه اتخاذ کردند و خواهان توقف حمایت از شورشیان مسلح، سرمایه گذاری نکردن مالی در بازار سیاه سوریه و نیز تغییر تدریجی رویکرد رسانه ای الجزیره برای پایان بخشیدن به اختلافات با سوریه شدند. بنابراین همه این موارد نشان می دهد قطر در عرصه منطقه ای نقش یک بازیگر فعال البته با سوگیری های متنوع و متعارض را در پیش گرفته و می کوشد با بهره برداری همزمان از قطب های مختلف و متضاد، منافع ملی کشورش را تأمین کند.
این کشور همچنین در سال های اخیر کوشیده است جای خود را بین کشورها، گروه های مختلف اسلامگرا و غرب باز کند و روابط خود را با مجموعه ای متضاد از بازیگران (ایران و آمریکا و اسرائیل و حماس) متعادل سازد. در چنین شرایطی، اظهارات منسوب به شیخ تمیم بن حمد آل ثانی که در خبرگزاری رسمی این کشور منتشر شد و در آن پادشاه این کشور به حمایت از ایران و حماس پرداخته بود، با توجه به سیاست های رنگارنگ قطر در منطقه عجیب نیست. با این وجود تکذیب اظهار این سخنان از سوی پادشاه قطر و اعلام هک شدن سایت خبرگزاری منبع اعلام این خبر نشان می دهد که قطر با وجود تمایل به ایفای نقش یک قدرت منطقه ای، همچنان از اعتماد به نفس بالایی در سیاست خارجی خود برخوردار نیست و ضمن آگاهی به ضعف عمق استراتژیک خود در منطقه، می کوشد از تنش با کشورهای همسایه خصوصاً عربستان سعودی دوری کند. هر چند انتشار این اظهارات در زمانی اتفاق افتاد که عربستان سعودی سرمست از سفر ترامپ به عربستان و خریدهای عمده تسلیحاتی اش، به دنبال بهانه ای برای تنبیه کشورهای ناسازگار با خود و خط و نشان کشیدن برای بقیه بود.
نکته اینجاست که عربستان کوشید با برگزاری نشست اخیر ریاض با حضور ترامپ (30 اردیبهشت) و دعوت از کشورهای عربی و اسلامی، به نمایش یک اتحاد عربی- غربی بر علیه و در مقابل ایران بپردازد. با این وجود انتشار اظهارات پادشاه قطر این صحنه پردازی را با مشکل مواجه ساخت و پوشالی بودن این اتحاد را نشان داد.
با این وجود به نظر می رسد مواضع حاکمان قطر بیش از آنکه چرخش در سیاست خارجی به سمت ایران باشد، حکایت از نگرانی های امنیتی و سیاسی دارد که این کشور از جانب عربستان سعودی احساس می کند. با خرید تسلیحاتی 110 میلیارد دلاری و شوی سیاسی که عربستان با دعوت از ترامپ و برگزاری نشست ریاض برگزار کرد، کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس این پیام را دریافت کردند، عربستان در حال تلاش است تا پایگاه های قدرت و سیادت منطقه ای خود را تقویت کرده و فاصله استراتژیک خود با کشورهای همسایه را هر چه بیشتر افزایش دهد. برخی از سران این کشورها همچون امارات، کویت و بحرین به این شرایط تن در دادند و در این میان امیر قطر که خود داعیه های ایفای نقش قدرت برتر منطقه ای را دارد، کوشید به ایجاد تعادل و توازن در منطقه بپردازد. این کشور که بعد از رسیدن تمیم بن حمد به قدرت و حمایت هایش از محمد مرسی رئیس جمهور سابق مصر و اخوان المسلمین، روابط حسنه ای با دولت ژنرال سیسی در مصر هم ندارد، حال می کوشد برای رهایی از انزوا و تحت فشار قرار دادن این کشورها، به حمایت از دیگر بازیگر مؤثر منطقه ای یعنی ایران بپردازد.
بدین ترتیب قطر که در سال های گذشته سیاست هایی مخالف و در تضاد با ایران در پیش گرفته بود، حال از سر دوستی و حسن نیت به کشورمان نزدیک نشده، بلکه احتیاجات استراتژیک و لزوم ایجاد توازن منطقه ای آن را به سوی ایران سوق داده است، موقعیتی که البته می تواند فرصتی برای ایران باشد تا ما نیز منافع و موقعیت استراتژیک خود را در منطقه تقویت کنیم.
آنچه در مواضع قطر طی سال های گذشته مشخص است این نکته اساسی است که این کشور قصد ندارد دنباله رو و تابع دیگر کشورهای قدرتمند منطقه باشد و می کوشد با بهره گیری از همه مؤلفه های قدرت به نقش آفرینی فعالانه در عرصه منطقه ای و حتی بین المللی بپردازد. بنابراین با چنین رویکردی دو سناریوی محتمل پیش روی دولت قطر وجود دارد. سناریوی نخست که در شرایط کنونی قطع رابطه کشورهای عربی با قطر قوت گرفته، خروج این کشور از شورای همکاری خلیج فارس و نزدیک شدن هر چه بیشتر آن به ایران است. زمینه تحقق چنین سناریویی اتخاذ دیپلماسی فعال و کارامد از سوی ایران است و پیامدهای احتمالی آن نیز به شدت مطلوب ج.ا. ایران خواهند بود. این سناریو در صورت تحقق، ضمن اینکه ضربه بزرگی به تلاش عربستان سعودی برای گردآوردن دولت های عرب و مسلمان برای انزوای ایران می زند، می تواند امواج ایران هراسی در منطقه را کاهش دهد و به بهبود رابطه قطر با حزب الله لبنان و حماس و در نتیجه قدرت گرفتن آنها منتهی شود. در سوریه نیز در پیش گرفتن چنین سناریویی می تواند موضع قطر برای حمایت از دولت قانونی سوریه و عدم حمایت از شورشیان را تقویت کند.
با این وجود با توجه به شرایط استراتژیکی و لجستیکی قطر و همچنین عقب نشینی آن در مقابل اعتراضات به سخنان منتشر شده از پادشاه این کشور، سناریوی دوم احتمال وقوع بیشتری دارد. این سناریو عبارت است است از حل و فصل مشکلات پیش آمده با کشورهای عربی از طریق مذاکرات پشت پرده و یا میانجی گری یک کشور ثالث همچون سودان یا کویت که برای این کار پیشقدم شده اند. در این سناریو قطر که با تحریمهای زمینی، هوایی و دریایی عربستان، دچار ضرر دهی اقتصادی در حوزه های مختلف گردیده و از تأمین مواد غذایی مردم کشورش نیز عاجز شده و سیگنالهای حمایت گرایانه لازم را هم از طرف ج.ا. ایران دریافت نکرده، می کوشد مجددا نظر کدخدای بداخلاق منطقه را جلب کرده و بار دیگر جایگاه خود را در بین کشورهای عربی بهبود ببخشد. در این صورت باید باز هم منتظر سیاست های دوگانه و یکی به نعل و یکی به میخ زدن های این کشور در عرصه منطقه ای باشیم.
نظر شما :