تعامل با دنیا کارساز است یا رویارویی؟
نامزد ضد جنگ
نصرت الله تاجیک،دیپلمات اسبق و تحلیلگر مسایل بین الملل
دیپلماسی ایرانی: در هیاهوی بگم بگم ها بچه گانه و رو کردن سند از زندگی شخصی نامزدهای انتخاباتی که مختص بخشی از گروه فشار فرومایه و اقتدارگراست و از سال 1388 آغاز شد، تنها کورسوی امید در غیاب احزاب قدرتمند، سازمان های مردم نهاد و مدنی همچون رسانه ها هستند که باید با دیدی وسیعی به محیط پیرامونی خود نگاهی بیاندازند و مردم را هشیار کنند که در انتخابشان اشتباه نکنند و راه طی شده را دو مرتبه نپیمایند.
در حوزه امنیت ملی ما بعد از حلقه اول که همسایگان و خاورمیانه قرار دارد اروپا و آمریکا در سمت غرب و چین و ژاپن در سمت شرق قرار دارند که بدلیل اقتصاد تک محصولی ایران و پیوند زندگی خانوار ایرانی با تحولات سیاسی اقتصادی دنیا و قیمت نفت، هر گونه روند کوجک و بزرگ سیاسی اقتصادی سرنوشت مردم ایران را نیز تحت تاثیر قرار می دهد. در مناطق گفته شده ، در سال های اخیر چند پدیده هنجاری جدید و قدرتمند بوجود آمده که دارای ویژگی ها، اوصاف و استانداردهای متفاوت و گاهی متضاد با نظم و هنجاری نظام بین المللی بوده و عموما نیز نشات گرفته از اقتصاد سیاسی برای بهره برداری از منابع کمبود در سایر کشورها هستند.
در این مناطق به دلایل و زمینه هائی که فرصت بر شمرده شدن آن در این یاداشت نیست و با توجه به روبه روئی مردم دنیا با فقر منابع ، هر یک از جوامع تلاش می کند سهم بیشتری از این کیک جهانی برده و با تمسک به نظریه های سنتی و نوین ، هم و غم خود را مصروف تبدیل شدن به پیشران و نماینده اصلی این نطریات کنند تا در آینده نیز از فواید آن استفاده کند. در غرب عالم، در آمریکا خواسته و نخواسته پدیده ترامپیسم راه افتاده است که از طرفی مؤلفه های برسازنده نظم لیبرال یعنی جهانی شدن، چند فرهنگ گرایی، چند جانبه گرایی و رسانه ها را دشمنان مردم معرفی می کند و از سوئی با هر داعیه نظم دیگر سر ناسازگاری دارد و ایران در این حوزه وارد چالش این نظم جدید غربی قرار می گیرد. در شرق عالم چین تلاش می کند به یکی از هنجارسازان نظام بین الملل تبدیل شده و برای رهبری "سرمایه داری دولت محور" و یا "جهانی شدن با ویژگی های چینی" را مطرح کند. اینکه این مباحث چقدر جدی باشد و با چه سرعتی جلو برود به تحولات آتی بستگی دارد اما این موضوعات می تواند به روند اقتصادی جهانی تاثیر گذاشته و جو سیاسی و اقتصادی ایران را نیز ملتهب کند.
اما در این میان و در همسایگی ما روسیه قرار دارد که علاوه بر ویژگی ها و ملزومات همسایگی در سال های اخیر به دلیل عملکرد بد قدرت های غربی و تلاش برای حذف ایران از صحنه معادلات منطقه ائی، برای کسب منافع حداکثری و تا حدی یکسانی مواضع جهانی و منطقه ائی اش با روسیه به این کشور نزدیک شده است. این امر نه تنها فی نفسه بد نیست، بلکه با رعایت ملزومات چنین اقدامی و با دورنگری و حفظ و استفاده به موقع اهرم ها می تواند به کسب منافع حداکثری بیانجامد. زیرا هم اکنون نه روسیه تزاری بلکه روسیه ای احیا شده که از "لزوم گذار به نظم پساغربی" سخن به میان می آورد، در تعامل با ایران است و این فرصتی است که ما باید به خوبی از ان استفاده کنیم. زیرا این تفکر در اروپا که بخش دیگری از حوزه منافع و امنیت ملی ما را تشکیل می دهد طرفدار داشته و جریان های قدرتمند ملی گرا، پوپولیستی و ضدجهانی شدن همچون آمریکا و بعد از انتخاب ترامپ، در آن در شرف قدرت گیری هستند.
اگر در فرانسه نیز نتیجه انتخابات ریاست جمهوری 2017 جز این می شد این نظریه پردازی خیلی قوی تر می توانست دنبال شود. اما باید توجه داشته باشیم که فرانسه وزن چندانی در معادلات اروپائی و جهانی ندارد ولی آینده تحولات اروپا نشان خواهد داد که این قاره به چه سمت و سوئی خواهد رفت؟ قدرت اصلی در اروپا بیشتر با انگلیس است و تحولات این قاره زمانی اغاز شد که احزاب چپ در صدد قدرت گیری مجدد برآمدند. ظاهرا اروپا بعد از پیروزی ترامپ پی برد که رأی مردم انگلیس به خروج از اتحادیه اروپا صرفا یک انفجار پوپولیستی نبوده، بلکه جریانی گسترده در غرب و نشانی از مواجهه زیان دیدگان جهانی شدن در برابر نخبگان حاکم است و بنابراین این قاره نیز در دوران گذار و آبستن حوادث است.
معلوم نیست تمامی مولفه های این جریان به نفع ما باشد، همانگونه که تمامی مولفه های نظم قبلی غربی هم، نه به نفع و نه مورد قبول ما بود. اما با ساختار سیاست و حکومتی که ما در ایران از آن حمایت می کنیم چاره ائی جز این نداریم که با تائید هرگونه جریان ساختار شکنی که بتواند فضای تنفسی برای استقلال و اعمال حاکمیت سیاسی و اقتصادی ما بدون آنکه ما تنها پرداخت کننده هزینه آن باشیم ، بتوانیم ناهنجاری های سیاسی اجتماعی خود را برطرف و با تعامل سازنده با طرفهای تجاری خود ریل گذاری توسعه کشور را آغاز کنیم.
در تائید بخشی از روند یاد شده جا دارد به سخنان یکی از اقتصاد دانان ایران اشاره کنم که گفته شواهد بسیار قابل اعتنایی وجود دارد که نشان می دهد پیچیدگی های اقتصاد سیاسی امریکا به حدی رسیده که حتی اقتصاددان های برجسته مانند ژوزف استیگلیتز و پل کروگمن – برندگان جایزه نوبل اقتصاد - گفته اند شاید فوری ترین و امکان پذیرترین راه حل تسکین یا برون رفت از این مشکل، راه اندازی جنگ در مقیاس جهان است [1]. با هر درصدی که با ایده های مذکور موافق باشید، اما لاجرم تائید می کنید که این تحولات در کنار تحولات سیاسی اجتماعی داخل کشور یک طوفانی را به پا خواهد کرد و دولت اینده باید خود را برای رویاروئی با چنین شرایطی آماده کند. حالا از خواننده عزیز می خواهم کمی بیاندیشد که از میان منظره ها و مطالبی که در این روزها از سوی نامزدها مطرح شده است:
- کدامیک از نامزدهای ریاست جمهوری چنین توانمندی را دارد و حیاتی ترین مطالبه ما از وی چه باید باشد؟
- نامزد مطلوب ما چه راه هایی برای تامین حداکثری منافع ایران در روندی که در بالا اشاره شد و همچنین جلوگیری از درگیر شدن ایران در بازی آمریکا در زمینه جنگ افروزی دارد؟
- چه گرایشی در سیاست خارجی می تواند این کار را انجام دهد؟ رویکرد تعامل یا گرایش رویاروئی با دنیا؟
- کدام نامزد ریاست جمهوری از جهت خاستگاه و حامیان نماینده رویکرد تعامل با دنیا است و چگونه و با چه ابزاری می تواند گروه هایی که نفعشان در تشنج آفرینی و تن در دادن به بازی های آمریکا است را با سیاست خود آرام یا آنها را از دسترسی به منابع قدرت بازدارد؟
_____________________________________________________________________________________
[1] http://www.ilna.ir/fa/tiny/news-487581
نظر شما :