رویکرد ایران در قبال دولت ترامپ در امریکا

۱۵ اسفند ۱۳۹۵ | ۲۱:۵۴ کد : ۱۹۶۷۶۶۱ باشگاه خوانندگان
نویسنده: قدرت الله بهبودی نژاد، دانشجوی دکتری روابط بین‌الملل
رویکرد ایران در قبال دولت ترامپ در امریکا

پیش درامد

در عالم سیاست دسته بندی های متعددی وجود دارد، اما شاید دوگانه های ویلفرد پاره تو اندیشمند ایتالیایی کمتر شنیده شده باشد. پاره تو سیاستمداران را به دو گروه «شیرها» و «روباه ها» تقسیم می کند. بر اساس مبنایی که او در نظریه جامعه شناسی خود دارد، هر یک از این دو گروه را با یکی از غرایز اصلی وجود آدمی مرتبط می سازد: در وجود شیرها «غریزه بقا و تداوم و بر اساس قدرت زور» برجسته است، حال آنکه روباه ها بیشتر با «غریزه ابداع و اندیشه» معرفی می شوند.

سیاستمداران شیر صفت آن هایی هستند که با تأکید بر تداوم و استمرار ارزش ها، مصالح عمومی و منافع جمعی، متهورانه و سرسختانه از مرزهای ان حراست می کنند، به عبارتی دیگر بر نقش سخت افزاری قدرت تأکیددارند. در مقابل، روباه صفتان کار ویژه اصلی خود را در خلاقیت و ابداع اندیشه ها و راه های جدید برای حل مسائل و مشکلات می بینند. آن ها اهل معامله، مذاکره و توافق در جهت پدید آوردن راه حل گره های کور هستند، به عبارتی دیگر بر نقش نرم افزاری قدرت تأکیددارند. پاره تو بر آن است که کار سیاست توسط یکی از این دودسته به تنهایی راست نمی آید. درواقع وصول به وضع مطلوب در حوزه سیاست از طریق ایجاد نوعی تلفیق و تعادل میان شیرها و روباه ها پدید می آید.

از این مقدمه به این سو می رویم که اکنون با روی کار آمدن دولت محافظه کار و جنگ طلب در امریکا سیاست ایران در برخورد با آن باید چگونه باشد. آیا فقط شیر بودن کافی است و یا اینکه روباه بودن کفایت می نماید. نویسنده معتقد است مخلوط و یا اشتراکی از هر دو برای حفظ منافع ملی کشور در مقابل خطر آنان ضرورت دارد. در این مقاله سعی می شود با توجه به شرایط موجود و آنچه در شرف وقوع است، یک ارزیابی مشروط از آینده رابطه ایران و امریکا در دوره آقای ترامپ به دست داده شود.

 ریشه های منازعه بین ایران و امریکا

رابطه جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده امریکا، از ابتدای انقلاب اسلامی یکی از مهم ترین موضوعات در عالم سیاست بین الملل بوده است. کشمکش و تضاد مهم ترین ویژگی این رابطه بوده است که در دوران مختلف از حیات جمهوری اسلامی ایران وجود داشته است. پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۵۷ ساختار دوقطبی نظام بین الملل را که تا آن زمان مبتنی بر دو ایدئولوژی کمونیسم به رهبری شوروی و کاپیتالیسم به رهبری امریکا بود را به چالش کشید و با قرائت شکل جدیدی از اسلام، شکل سومی از ایدئولوژی را وارد ساختار نظام بین الملل نمود. انقلاب اسلامی ایران با توجه به همین خصوصیت ایدئولوژیک آن، خارج از اراده بین المللی تولد یافت و با هویت اسلامی خود، به عنوان یک انقلاب معترض و با شعار نه شرقی و نه غربی رویکرد خاصی را در پیش گرفت و در سیاست خارجی و رویکرد منطقه ای و بین المللی اش، به عنوان یک نظام معترض و تجدیدنظرطلب نسبت به نظام جهانی و منطقه ای، وارد عرصه دیپلماتیک جهان شد. با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، امریکا نه تنها بزرگ ترین حامی خود در منطقه را از دست داد، بلکه ازاین پس با موجی از تفکرات و شعارهای ضدآمریکایی مواجه شد. در مقابل هم امریکا از هیچ گونه تلاشی برای مخالفت با ساختار نظام سیاسی در ایران دریغ نکرده است. اکنون باگذشت نزدیک به چهار دهه از عمر نظام اسلامی ایران اندک امیدواری برای بهبود روابط دو کشور که در جریان مذاکرات برجام و دیدار با مقامات دولت سابق امریکا به وجود آمده بود، باروی کار آمدن دولت جدید دونالد ترامپ در امریکا رنگ باخته است. در زیر به موانع داخلی و خارجی در برقراری رابطه بین دو کشور اشاره می شود.

۱. یکی از موانع اصلی در روابط بین دو کشور، تضادهای عمیق گفتمانی میان این دو کشور است، هر یک از این دو کشور این رفتار را در چهارچوب ایدئولوژی و ماهیت حکومت خود قرار داده است. لذا مادامی که هر یک از طرفین، تغییر رفتار خود را به منزله تحول در ایدئولوژی و ماهیت خود می داند، رابطه این دو کشور به حالت عادی بر نخواهد گشت.

۲. یکی دیگر از موانع، مربوط به مشکلات ماهوی و مبنایی جمهوری اسلامی ایران با رژیم اسرائیل است. ایران با توجه به تعلقات، شعارها و اهدافی که دارد نمی تواند موجودیت اسرائیل را بپذیرد. از سوی دیگر متقابلاً یکی از مهم ترین فاکتورها در روابط ایران و امریکا برای طرف آمریکایی، این است که دست کم از تعهد ایران به خودداری از هرگونه اقدام علیه رژیم اسرائیل مطمئن شود. امروزه عمده ترین اتهام امریکا مانند نگرانی از آزمایش های موشکی ایران و حمایت از تروریسم به گونه ای با موضوع امنیت اسرائیل در پیوند است. از سوی دیگر لابی صهیونیسم بانفوذی که در بین دولتمردان و سناتورها و رسانه های امریکا دارد، تلاش می کنند جمهوری اسلامی ایران را بزرگ ترین تهدید برای امنیت اسرائیل جلوه دهد و در راستای کاهش نفوذ ایران در منطقه، تمام تلاش خود را برای تأثیرگذاری بر سیاست های خاورمیانه ای امریکا علیه ایران بکار می برند که یکی از نمونه های اخیر آن تمدید تحریم های ده ساله امریکا علیه ایران بود.

۳. از دیگر فاکتورهای مؤثر بر روابط دو کشور ایران و امریکا، عربستان و سایر کشورهای عربی حوزه خلیج فارس است. رابطه بین ایران و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس همواره از ابتدای پیروزی انقلاب با فرازوفرودهای زیادی برخوردار بوده است. ایران و کشورهای عربی خلیج فارس از زمان پیروزی انقلاب تاکنون از مرحله اعتمادسازی خارج نشده و هنوز تفاهم مشترکی بین آن ها در قبال مسائل حساس منطقه خاورمیانه به وجود نیامده است. روندهایی مانند برنامه هسته ای ایران، برجام، امنیت انرژی و سیاست های نفتی، امنیت منطقه ای خلیج فارس و اختلافات ژئوپلتیک و ایدئولوژی از مهم ترین محورهای اختلاف ایران و کشورهای عربی و در رأس آن ها عربستان بوده است. در زمان حال هم این کشورها از نفوذ ایران در عراق، سوریه، یمن و لبنان بشدت ناراضی هستند. ازآنجاکه روابط امریکا و سعودی در قالب اهداف امریکا در منطقه و دسترسی به منابع نفت و گاز عربستان راهبردی است، به نظر می رسد اعمال فشار عربستان بر دولت امریکا در راستای جلوگیری از بهبود روابط دو کشور ایران و امریکا کارساز است.

۴. نگاه سیاسی و ایدئولوژیک به بحث مذاکره با امریکا: در حوزه داخلی یکی از مشکلات عمده نفس بحث مذاکره با امریکا است که متأسفانه حالتی ایدئولوژیک یافته است. به این معنا که عده ای مذاکره و تعامل را خوب دانسته و بر انجام آن تأکید می کنند و گروهی دیگر آن را بد و برخلاف اصول جمهوری اسلامی می دانند که این نیز یک چالش داخلی بزرگ است. باید گفت مذاکره، ابزاری در مجموعه ابزارهایی است که در حوزه سیاست خارجی وجود دارد که در هر موقعیتی با توجه به منافع ملی و وضعیتی که در آن شرایط، کشور با آن روبه رو است، یکی از آن ابزارها را انتخاب می شود.

چرا باید با ترامپ وارد مذاکره شویم؟

منافع ملی ما ایجاب می کند که قبل از آنکه ائتلاف ها علیه ایران شکل بگیرد و مؤثر واقع شود وارد تعاملی سازنده با دولت جدید امریکا شود. واقعیت آن است که ایران در حال حاضر از نفوذ قابل توجهی در منطقه برخوردار است که بعد از صفویه ایران از چنین نفوذی در منطقه تا این حد برخوردار نبوده است. ایران اکنون در چهار پایتخت اسلامی نفوذ دارد، در چند سال گذشته ایران هزینه های مالی و معنوی و انسانی زیادی به خرج داده است تا به این مرحله کنونی نفوذ و اقتدار در منطقه رسیده است، اکنون دیگر وقت تثبیت دستاورد ها و موقعیت خود در این مناطق است. هرگونه برخورد نظامی با امریکا و متحدانش و یا حتی تحریم های فلج کننده اقتصادی می تواند به قیمت از دست دادن و یا کمرنگ شدن نفوذ ایران در آنچه منطقه (هلال شیعه) نامیده می شود بینجامد، حفظ این هدف نیازمند این است که ایران با امریکا از موضع قدرتمندانه وارد تعامل و گفتگو شود.

حقیقت موجود این است که جهان و منطقه خاورمیانه در حال تغییر و تحول است و لازم است سیاست خارجی ما هم مطابق با این تحولات پیش برود، کافی است به وقایع چندماهه اخیر توجه شود. مسائلی مانند روی کار آمدن ترامپ در امریکا، خروج انگلستان از اتحادیه اروپا (برگزیت)، قدرت گرفتن احزاب راست افراطی در المان، فرانسه و سایر کشورهایی اروپایی، در سطح منطقه تحولاتی، ازجمله اسرائیل، عربستان، مصر و ترکیه به طور خطرناکی بحرانی است. درگیری غیرمستقیم نظامی ایران در عراق، سوریه و حمایت آن از نیروهای مقاومت در منطقه (که غربی ها آن را تروریست می نامند) از جمله در لبنان، فلسطین، یمن، کردستان و بحرین، به حسادت رقیبان ایران نسبت به این کشور دامن زده و بحران بین المللی ایران را تشدید می کنند. این مسائل به همراه برنامه توسعه موشکی، به دشمنان جمهوری اسلامی ایران و در رأس آن ها امریکا بهانه خواهد داد تا تحریم های جدیدی علیه کشور وضع شود. همه این ها در حالی است که هنوز اثرات تحریم های قبلی باقی است و برجام انطور که انتظار می رفت هنوز نتوانسته گشایش مؤثری در اقتصاد کشور ایجاد نماید. حل این مشکلات برای ایران نیازمند سیاست توأمان ترکیبی از شیر و روباه بودن است، یعنی هم از قدرت و دست بالای خود در منطقه که حاصل اقتدار نیروهای نظامی هست و هم از توان بالای دیپلماتیک خود استفاده نماید.

مسئله دیگر صنایع نفت و گاز است؛ بعد از برجام و حذف تحریم های سنگین، این صنعت به آرامی در حال قوت گرفتن است و کمپانی های خارجی در حال بازگشت به ایران می باشند. اما با اعلام تحریم های جدید امریکا این کمپانی ها دچار ترس و تردید شده اند، به عنوان مثال شرکت توتال فرانسه که قصد سرمایه گذاری چهار میلیارد دلاری در صنعت نفت ایران داشت، از ترس مجازات امریکا منتظر تصمیم نهایی دولت ترامپ در قبال ایران است. از دیگر سو این صنعت با مشکلات و چالش های فراوانی هنوز روبرو است، سال ها است که صنایع انرژی نفت و گاز ایران نیاز مبرم به سرمایه گذاری و تکنولوژی خارجی برای نوسازی خود دارد و اگر این سرمایه گذاری انجام نشود فرسودگی این صنایع هزینه های تولید را بسیار بالابرده در حدی که دیگر شاید تولید مقرون به صرفه نباشد و همه این ها باعث می شود هزینه های سنگین متوجه اقتصاد کشور شود، به عنوان مثال فقط کافی است به برداشت کشور قطر از میدان گازی مشترک پارس جنوبی توجه شود که چندین برابر ایران از این میدان گازی برداشت می کند و در پرتو آن توانسته ذخایر ارزی بالایی داشته باشد درحالی که ایران هنوز اندر خم یک کوچه است و باید گفت که این صنعت دیگر تاب و تحمل تحریم های دیگری را ندارد.

یافتن راه حل های منطقی برای حل مسائل فی مابین بر مبنای منافع ملی دو طرف شروع خوبی خواهد بود. متأسفانه به جای رسیدن به یک توافق عده ای سعی کرده اند که به دشمنی بین این دو کشور دامن بزنند. با ترامپیسم شاید وقتش رسیده باشد که با گفتگو مصالح دو کشور بررسی اصلاحی بشود.

کنفرانس امنیتی مونیخ

تجربه تاریخی نشان داده است هرگاه ائتلافی از همسایگان علیه ایران شکل گرفته این کشور با چالش های متعدد روبرو شده است. اکنون هرچند این ائتلاف ها ممکن است در حد حرف باشد اما لازم است که ایران هوشیار باشد. کنفرانس امنیتی مونیخ نماد این مسئله بود. کشورهای منطقه من جمله عربستان، اسرائیل، ترکیه، امارات و غیره چندین دهه است که از نبود رابطه بین ایران و امریکا سود می برند. طبیعی است که از رابطه بین ایران و امریکا ناخرسند باشند و هرگاه کوچک ترین تعاملی بین امریکا و ایران برقرار می شود این کشورها از تمامی ابزارهای خود برای مختل کردن این روند استفاده نموده اند. نمونه آن همراهی و اشتراک مساعی این سه کشور در کنفرانس امنیتی مونیخ بود که به فضاسازی و حملات لفظی علیه ایران بر خواستند، تنش بین ایران و دولت جدید امریکا می تواند شاید آخرین برگ برنده آنان باشد. واقعیت این است که ایران اکنون دست بالا را در تحولات منطقه ای من جمله عراق و سوریه و یمن دارد و این کشورها تلاش می کنند با کمک دولت جدید امریکا نفوذ منطقه ای ایران را قطع یا کاهش بدهند.

اعتماد به روسیه خیر اما استفاده از کارت روسی آری

‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍ روسیه از چندین سو در محاصره ناتو و امریکا است. ایران اکنون تنها حوزه ای است که امریکا و غرب در آنجا پایگاه نظامی ندارد و در حال حاضر ایران یکی از گذرگاه های نفس کش روسیه بشمار می رود. روسیه مایل نیست که این گذرگاه استراتژیک هیچ رابطه ای با امریکا داشته باشد. پس اکنون این روسیه هست که بیشتر به وجود ایران نیاز دارد و ایران می تواند از این پتانسیل خود استفاده بهتر و مؤثرتری داشته باشد. ایران نباید با تکیه بر روسیه، چین، اروپا و یا کشورهای که منافع عظیم و عدیده در آمریکا دارند و حاضر نخواهند بود که خود را به خاطر ایران در مقابل آمریکا قرار دهند مرتکب خطای استراتژیکی شود. از آن طرف هم نزدیکی ترامپ با پوتین لزوماً به نفع ایران نخواهد بود بلکه ترامپ تلاش خواهد کرد با دادن امتیازاتی به روسیه آن را از ایران دور کند. درگذشته هر وقت آمریکا و روسیه نزدیکی بیشتری باهم داشته اند سود کمتری عاید ایران شده است. اما اکنون زمان آن رسیده است ایران هم بتواند با بازی با کارت روسی از امریکا امتیاز بگیرد.

تقویت نیروی نظامی

نیروی نظامی ایران در حال حاضر یکی از بازوان قدرتمند ایران در منطقه پرآشوب خاورمیانه است، مخصوصاً در شرایط پرآشوب و ناامن امروز منطقه خاورمیانه تقویت هر چه بیشتر و مؤثرتر این نیرو لازم و بایسته است و هرگونه تضعیف نیروهای نظامی می تواند به امنیت کشور لطمات جدی وارد سازد. تقویت صنایع دفاعی و نظامی لازم است اما صرف تکیه به توسعه موشک های بالستیک هم به تنهایی راه گشا نخواهد بود. با توجه به شرایط کنونی نظامیان در ک واقع بینانه تری از وضعیت دفاعی ایران خواهند داشت.

چشم انداز پیش رو

بهبود روابط ایران و امریکا و یا حداقل کاهش تشنجات منوط به حل تعارضات خارجی بین دو کشور است و شاه کلید حل این مسئله درگرو حل مسئله اسراییل و فلسطین است. تا زمانی که این مسائل حل و مدیریت نشود مشکلات ادامه خواهد داشت. بخصوص در شرایط کنونی با روی کار آمدن دولت افراطی دونالد ترامپ در امریکا می طلبد که سیاست سازان و تصمیم گیرندگان برای حفظ منافع ملی به مدیریت بحران ها بیندیشند. مشکل اسرائیل، حزب الله و فلسطین به هم تنیده و در عمل یک مشکل هستند. شاید منطقی ترین راه حل برای ایران پیروی از موضع سازمان کشورهای اسلامی باشد. یعنی ایران راه حل دو دولت در یک سرزمین را بپذیرد. ایران و اسرائیل مشکلات تاریخی، سرزمینی و دینی ندارند و از سوی دیگر دو کشور غیر عرب و غیر سنی در بین همسایگانی با مذهب سنی هستند. ایران نباید بگذارد که اسرائیل از دست ایران به اعراب پناه ببرد که متأسفانه به مقدار زیادی هم اکنون این اتفاق افتاده است. این امر در درازمدت می تواند امنیت ملی ایران را جدا به مخاطره بی اندازد. با واقع بینی و مدیریت سیاسی و دیپلماتیک صحیح است که می توان و باید از فرصت های ایجادشده بعد از برجام بهره جست و با بهره گیری مناسب از هر دو تاکتیک سخت افزاری و نرم افزاری یک راه حل منطقی برای حل این مشکلات پیدا کرد. نه شیر بودن به تنهایی راه گشا خواهد بود و نه روباه بودن بلکه برای حفظ منافع ملی لازم است که از هردوی آن ها استفاده شود تا بشود دوره ای از ثبات و شکوفایی را برای کشور و منطقه فراهم کرد.

کلید واژه ها: ایران و امریکا


نظر شما :