چرا جنگ یمن مورد علاقه آمریکا است؟

ظهور دولت چهارم در عربستان

۱۵ مهر ۱۳۹۵ | ۱۸:۳۰ کد : ۱۹۶۳۶۲۱ اخبار اصلی صفحه اصلی آسیا و آفریقا
با ظهور دولت چهارم، از گسترش افقی تقسیم قدرت استفاده شده که نیاز به مشاوره‌های بی‌پایان و خسته‌کننده برای تصمیم‌گیری ایجاد می‌کند. در نتیجه سیاست‌های واکنشی ـ که در حال حاضر در دست سه قدرت عمودی وزاتخانه‌های دفاع، کشور و گارد ملی است ـ آرام‌تر گرفته می‌شود تا تصمیم‌گیری‌های سریع و بازی تهاجمی کنترل شود.
ظهور دولت چهارم در عربستان

نویسنده: منصور المرزوقی، محقق سیاسی دانشگاه لیون فرانسه

دیپلماسی ایرانی: اعضای کنگره آمریکا اخیرا لایحه ممنوعیت فروش سلاح به عربستان سعودی را رد کردند تا قراردادی به ارزش 1,15میلیلارد دلار به جریان بیفتند. قراردادی که انتظار می رود بیش از یازده هزار شغل برای آمریکا تولید کند. درحالی تنظیم این قرارداد توجیه می شود که با استناد به درگیری ها، وضعیت فاجعه انسانی در یمن و همچنین میزان آسیب به امنیت ملی در آمریکا درحال تخریب بیشتر است.

در اینجا سه بحث را مطرح می کنم. اول، عربستان سعودی فاقد اعتبار کافی برای تعهد داشتن به محافظت از غیرنظامیان و همچنین فراهم کردن امکانات لازم برای رسیدن کمک های انسان دوستانه به مردم یمن است. دوم، در لایحه موجود زمینه استراتژیک در جهت دیکته کردن تشکیل یک انتلاف عربی تحت رهبری ریاض، برای حمله به یمن، نادیده گرفته شده است. سوم، وجود یمن با دولت مرکزی قوی و پایدار و همچنین یک ساختار دولتی، برای امنیت ملی آمریکا از اهمیت اساسی برخوردار است.

در بحث اول، اگرچه مهم است که از عربستان خواسته شود تا به استانداردهای انسان دوستانه احترام بگذارد، اما عربستان به شکلی جدی و واقعی در تلاش برای کاهش تلفات انسانی در یمن است. ارتش ایالات متحده که در مرکز فرماندهی ائتلاف عرب در ریاض ضد یمن، روی صندلی های جلو نشسته است می تواند این مساله را تایید کند. به همین دلیل بسیاری از عملیات ضد حوثی ها انجام نشده است.

علاوه براین، کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان، تایید می کند که عربستان سعودی 41هزار پناهنده یمنی را پذیرفته و این تعداد دسترسی کامل به امکانات بهداشتی، آموزش و پرورش و همچنین بازار کار عربستان دارند. برخلاف پانصدهزار پناهنده سوری که در عربستان حضور دارند، یمنی ها «پناهنده» نامیده نمی شوند بلکه به آنها «بازدیدکننده» می گویند. این نامگذاری به طور کلی از یک حساسیت تاریخی در جهان عرب، و به طور خاص در عربستان سعودی، روی کلمه پناهنده ناشی می شود. حساسیتی که به «روز نکبت» در فلسطین در سال 1948 باز می گردد. به گفته سازمان ملل، عربستان اجازه اقامت قابل تمدید 6 ماهه نیز به 465هزار و 400یمنی اهدا کرده، افرادی که مهاجرت آنها به عربستان هنوز مستند نشده اما این افراد نیز می توانند از دسترسی کامل به سرویس های بهداشتی، آموزشی و بازار کار برخوردار شوند. عربستان سعودی اخیرا اعلام کرده که 285هزار دانش آموز یمنی درحال حاضر در مدارس دولتی رایگان در این کشور ثبت نام کرده اند همان طور که 141هزار کودک سوری این شانس را به دست آورده اند. از 730میلیون دلاری که به عنوان کمک های بشردوستانه به یمن در سال 2015 اهدا شد، عربستان سعودی 253,1 میلیون دلار یعنی 34,6 درصد از کمک ها را فراهم کرده است. کشورهای دیگری نیز که میزبان مهاجران یمنی هستند از کمک های عربستان بهره می برند. به عنوان مثال جیبوتی، بیش از 13میلیون دلار برای ساختن 300 خانه پیش ساخته برای پناهندگان یمنی از عربستان دریافت کرده است.

بحث دوم، نادیده گرفته شدن زمنیه های استراتژیک بین المللی، منطقه ای و درونی عربستان سعودی برای تشکیل ائتلاف عربی برای مداخله در یمن است. تلاش ایالات متحده برای «ایجاد محوری در آسیا» با خلا استراتژیک در خاورمینه روبه رو ست. متحدان ایالات متحده احساس می کنند که واشنگتن دیگر متحدی قابل اعتماد نیست اما آنها چاره دیگری جز این که امور را خود به دست بگیرند ندارند.

این زمینه بین المللی تغییری جدی در خاورمیانه ایجاد کرده است. توسعه طلبی به ویژه در ایران تقویت شده است. با توجه به خروج این کشور از انزوا در پی پایان تحریم های اقتصای، ایران با تکیه بر ابزارش در دولت های منطقه به بازیگری پرنفوذ در عرصه بین المللی تبدیل شده است. تهران همچنین بازیگرانی غیردولتی نیز مانند حزب الله لبنان در اختیار دارد که رفتارشان تحت کنترل ایران است و می توانند ابزاری قابل اتکا باشند. این ها تهدیدی بزرگ برای تمامیت ارضی و همچنین امنیت جهان عرب به صورت کل، و عربستان سعودی به طور خاص خواهند بود. سیاست ایران، کشورهای عربی را به فرقه هایی سنی و شیعه کاهش داده است. این «فرقه ای بودن» عاملی است که به ایران اجازه می دهد به نفوذ قابل توجه خود در سیاست داخلی کشورهای عربی ادامه دهد و در نتیجه در سیاست خارجی خود نیز تاثیرگذار باشد. برخی دولت های غربی نیز ناخودآگاه به عوامل فعالی در خدمت توسعه طلبی ایران شده اند. غربی ها نیز با کاهش کشورهای عربی به فرقه هایی صرفا سنی عامل دیگری در ایجاد فرقه گرایی و تشدید این مساله شده اند.

این دو عامل بین المللی با عامل داخلی دیگری در عربستان سعودی همراه شده است. ورود نسل سوم از نخبگان سلطنتی به صفوف رهبری، و همچنین ایجاد کمیته وفاداری، هر دو نماد تغییر در ماهیت و ساختار قدرت هستند. این تغییر در ماهیت قدرت است زیرا این نسل جدید به دو تجربه بنیادین فرهنگ سیاسی نخبگان سلطنتی، متصل نیست. اولین تجربه از جنگ اتحاد (1902-1932) است، و در نتیجه ایجاد دولت عربستان سوم (اولین دولت 1744-1818، دوم 1824-1892، سوم 1932-2006). تجربه دوم درگیری بین ملک سعود و ملک فیصل (1956-1964) است. این دو تجربه به تولد سیستم پیچیده ای از اتحاد و ارزش ها منجر شد که نسل سوم از اعضای خانواده سلطنتی از آن بهره نبرده اند بنابراین تغییری اساسی در چارچوب رقابت ها و همکاری دور از انتظار نیست. این تغییری در ساختار قدرت است، زیرا در سال 2006 کمیته وفاداری به منظور انتخاب پادشاه و ولیعهد ایجاد شد. با توجه به مفهوم اولویت قانونی، در حال حاضر انتخاب یک شاهزاده به معاون معاون پادشاه، نشان دهنده فرمی از توازن قدرت و ظهور قدرت جدید است. اولین محدودیت قانونی در قدرت پادشاه نیز این است که تنها از طریق کمیته وفاداری برای جانشین تصمیم گیری می شود و قانون کمیته نیز تنها با رای گیری تغییر می کند. سال 2006 آغاز مرحله چهارم در دولت عربستان بود.

با ظهور دولت چهارم، از گسترش افقی تقسیم قدرت استفاده شده که نیاز به مشاوره های بی پایان و خسته کننده برای تصمیم گیری ایجاد می کند. در نتیجه سیاست های واکنشی ـ که در حال حاضر در دست سه قدرت عمودی وزاتخانه های دفاع، کشور و گارد ملی است ـ آرام تر گرفته می شود تا تصمیم گیری های سریع و بازی تهاجمی کنترل شود. در حال حاضر، ریاض در راه حرکت از وضعیت ژست های استراتژیک، به سمت در دست گرفتن ابتکار عمل و حرکت است.

در بحث سوم، مخالفان قرارداد تسلیحاتی معتقدند که ائتلاف عرب به رهبری عربستان سعودی، به امنیت ملی ایالات متحده آسیب می رسانند چرا که اعتبار آمریکا در منطقه به دلیل مبارزه با القاعده است. ائتلاف عرب، جزو حداقل نگرانی های آمریکا درباره اعتبار در منطقه است، به خصوص بعد از بهانه ها و مشکلاتی که درباره هواپیماهای بدون سرنشین در عراق به وجود آمد. علاوه براین کشورهای عضو ائتلاف عرب از سال 1996 با تهدید القاعده مواجه هستند. القاعده در یمن به ترور شاهزاده فعلی عربستان بسیار نزدیک شده بود. به همین دلیل کشورهای عضو ائتلاف عرب، در مبارزه با القاعده نه تنها در یمن، بلکه در همه جا درگیر هستند. بسیاری از حملاتی که زندگی آمریکایی ها، انگلیسی ها، فرانسوی ها و آلمانی ها را تهدید می کرد به لطف کارها و جدیت عربستان سعودی در این مبارزه خنثی شده است.

هیچ جنگی در یمن برای مبارزه با القاعده شانسی برای موفقیت بدون تکیه بر این دو عنصر ندارد: یک دولت مرکزی قوی و یک ساختار دولتی عملگرا. این دو عنصر برای تامین امنیت منطقه بسیار حیاتی هستند. اگر قابلیت های نظامی عربستان تضعیف شود، شانس این که بازیگری دیگر در منطقه طرح ثبیت را زنده نگه دارد نزدیک به صفر است. ریاض تنها قدرت بزرگ در جهان عرب است که کشورهای عربی پشت رهبری او ایستاده اند. این صف آرایی نه تنها از ثبات و قابلیت اطمینان عربستان انگیزه می گیرد بلکه از بندهای دیپلماتیک، اقتصادی، قدرت نظامی و تاریخ سرچشمه می گیرد. ملت عرب در سوق عکاظ متولد شد، امت اسلام در مکه به دنیا آمد، در مدینه حکومت اسلامی ایجاد شد. پادشاهی از دوران اموی و حکومت عباسیان با خانواده های سلطنتی ایجاد شد و تا به امروز، نخبگان سیاسی و مذهبی عرب از این سرزمین ریشه دارند و هر روز میلیاردها نفر از مسلمانان سراسر جهان روزی پنج بار به سمت کعبه، خانه خدا، عبادت می کنند.

مسدود کردن فروش سلاح به عربستان سعودی تمامیت ارضی جهان عرب، امنیت و ثبات منطقه را در معرض خطر قرار خواهد داد. تعادل و امنیت منطقه و منافع آمریکا به خطر خواهد افتاد.

منبع: نشنال اینترست/ مترجم: روزبه آرش

کلید واژه ها: ائتلاف عرب عرب جهان عرب


نظر شما :