شانزدهمین بخش از کتاب «اسرار جعبه سیاه»
ایرانی هایی که در دهه هفتاد با فلسطینی ها همکاری داشتند
دیپلماسی ایرانی: قرن بیستم به گفته بسیاری از مورخان، قرن تحول های شگرف بوده است. قرنی که در آن جنگ های بی نظیر تاریخ نظیر جنگ های جهانی اول و دوم رخ دادند و تاریخ بشریت به دست افراد و سیاستمدارانی که هر کدام طرحی برای رسیدن به مصالح و منافع خود داشتند، تغییرات شگرف یافت که مسیر طبیعی بسیاری از امت ها و کشورها را تغییر داد. در این میان تقسیم جهان به جهان غرب و جهان سوم تعابیری نامتجانس به وجود آورد که از درون این تناقضات افراد تحول خواهی ظهور کردند که در حقیقت می خواستند در برابر خواسته ها و طرح های منفعت طلبانه جهان غرب بایستند. افرادی که آرمان خواهانی بودند که گمان می کردند آرمانشان آن قدر قدرت دارد تا بتواند در برابر قدرت های بزرگ جهان بایستد و رویای مدینه فاضله آنها را تحقق بخشد. کتاب "اسرار جعبه سیاه" گفت وگو با چهار نفر از همین آرمان خواهانی است که تلاش کردند به خیال خود قدرت های بزرگ را وادار به تسلیم در برابر اراده آهنین خود کنند. افرادی که جهان غرب آنها را تروریست های بین المللی نه آرمان خواه می داند. در این جا بخش شانزدهم این کتاب را می خوانید:
این جا روی «ارتش سرخ ژاپن» درنگ کنیم. آیا آنها خودشان پیشنهاد همکاری با شما دادند یا شما خودتتان با آنها ارتباط گرفتید؟
پیشنهاد همکاری از سوی «ارتش سرخ» داده شد. فکر کنم از طریق «سازمان دانشجویی» وابسته به «جبهه مردمی» در ابتدای دهه هفتاد در امان داده شد. «سازمان دانشجویی» آن را رسانه ای کرد و بعد عملیات آغاز شد.
«مریم» کیست؟
او مسئول این مجموعه است و اکنون در ژاپن زندانی است؟
آیا «مریم» با ودیع حداد ملاقات کرد؟
بله با ودیع دیدار کرد در حالی که افراد دیگری هم با او بودند.
اوکوموتو هم با ودیع دیدار کرد؟
بله و الا چگونه می شد عملیات را آماده کرد. اسم هایشان را به عربی یادم است. «مریم» این اسم را خودمان به این مبارز ژاپنی دادیم. جوانی که شهید شد اسمش «باسم» بود. دو نفر کشته شدند و اوکوموتو دستگیر شد.
مجموعه های آسیایی دیگر چطور؟
از ایران «مجاهدین خلق» ]منافقین[ که مسعود رجوی رهبر آنها بود و «فدائیان خلق» به علاوه شخصیت های دیگری از ایران از جمله تعدادی از روحانیون همکاری می کردند. ودیع می توانست رجال دینی مسیحی و مسلمانی را به خدمت بگیرد. کردها هم بودند. تعجب می کنی اگر بگویم که یکی از رهبران بارز امروزه در کردستان عراق مسئولیت های مهم متعددی را بر عهده داشت از جمله جمع آوری اطلاعات در اروپا.
ودیع می توانست میان کسانی که در قدرت هستند با مخالفان توافق ایجاد کند. روابط خوبش با عراق مانع از آن نمی شد که با کردها بر سر قضیه فلسطینی همکاری نکند. تصور کن که ودیع با عناصر کمونیست عراقی در بغداد دیدار می کرد با وجود این که روابط میان حزب بعث حاکم با کمونیست ها بسیار بد بود. در ترکیه با «جبهه مردمی برای آزادی ترکیه» ارتباطات داشت. ما به آنها برای تامین مالی عملیاتشان یا دادن اسلحه و گذرنامه کمک می کردیم. در مقابل آنها به ما اطلاعات می دادند.
چگونه ودیع توانست «ارتش سرخ» را راضی کند که عملیات فرودگاه اللد را اجرا کنند؟
«ارتش سرخ ژاپن» سازمانی کمونیستی است که امپریالیست و صهونیسم را طلیعه داران دشمنی با جنبش های انقلابی جهانی می بیند. ضربه زدن به امریکایی ها و اسرائیلی ها با برنامه های آنها تناقض ندارد که هیچ بلکه بر عکس موافق برنامه های آنها است.
چه کسی طرح عملیات اللد را ریخت؟
ودیع و تیم همراه او.
کجا آموزش دیدند؟
در بقاع لبنان و در نزدیکی صیدا. ما در واقع سازمان های متحد را آموزش می دادیم تا آماده اجرای برنامه هایشان شوند. بعضی وقت ها فکری عملیاتی به ذهن می رسید که آنها می توانستند در آن مشارکت کنند و از این رو عناصری را برای اجرا به ما معرفی می کردند. ما این عناصر را می گرفتیم و به آنها آموزش ویژه ای برای اجرای عملیات می دادیم.
آیا انتظار می رفت که طرح باعث کشته شدن اجراکنندگان آن شود؟
البته، احتمال آن بسیار بود. و وقتی که افراد مسلح وارد سالن مسافران می شدند و شلیک گلوله را آغاز می کردند احتمال بسیاری بود که درگیری ای به وجود بیاید.
ودیع لحظه اجرا کجا بود؟
در بیروت.
بعد از عملیات چه گفت؟
هیچ چیز.
در خلال اجرای عملیات اعصابش چطور بود؟
هیچ چیز باعث نمی شد که مضطرب شود یا انفعالی از خود نشان دهد. اعتقاد داشت که باید هر چه در توان داری برای موفقیت عملیات انجام دهی، اما هم زمان این را هم می دانست که اتفاقات ناگهانی ممکن است رخ دهند و بر اجرای عملیات تاثیر بگذارند. در صورت شکست عملیات یا شهید شدن یکی از عناصر آرامش خود را حفظ می کرد. اعتقاد داشت که این جنگ طولانی است و باید افراد زیادی در آن قربانی شوند. عملیات «ارتش سرخ» عملیات «اللد 1» بود. یا عملیات «اللد 2» را که یک جوان به اسم نصر آن را اجرا کرد. نصر یک کیف بمب گذاری شده آماده انفجار که به محض باز شدنش منفجر می شد، حمل می کرد. به گمرک رسید و کارمند گمرک کیف را باز کرد که به دنبال آن نصر و دیگران کشته شدند. این یک عملیات استشهادی بود. عملیات «سینما حین» هم عملیات استشهادی بود.
روابط با ایتالیایی ها چگونه بود؟
روابط ما به آنها به مرحله مشارکت در عملیات نرسید.
اما مجموعه «کار مستقیم» فرانسوی ها را آموزش دادید؟
بله آموزششان دادیم اما مشارکت ما وارد مرحله اجرایی نشد.
آیا ودیع روابط بسیار نزدیکی با بادر ماینهوف داشت؟
بله. آلمانی ها به جدیت و دقت و پایبندی معروف بودند. قطعا جنگ آلمان برای ما نزدیک تر بود.
اعضای بادر ماینهوف در لبنان آموزش دیدند؟
نه در عدن.
و ایتالیایی ها؟
در لبنان و در عدن.
آیا کسی را هم در بغداد آموزش دادید؟
در اوایل دهه هفتاد ما باغی داشتیم. بعد از کشته شدن ناظم کزاز دیگر آن جا جایی برای آموزش دادن محسوب نمی شد.
و نیروهای «کار مستقیم» کجا آموزش دیدند؟
بعد از 1973 و 1974 آموزش دادن اساسا در عدن انجام می شد. در سومالی نیز برای مدت بسیار بسیار کوتاهی آموزش هایی دادیم.
و ساندیست ها؟
در لبنان، در میان آنها شخصی بود که بعدا مسئول وزارت امور خارجه بعد از انقلاب شد.
و توباماروس ها؟
آنها را ما آموزش ندادیم، اما مسئول آنها در پاریس با ما در تماس بود و با ما در اروپا همکاری می کرد.
آیا ودیع حداد با آنها ملاقات هم می کرد؟
بعد از این که مطمئن شد جدی هستند از آنها استقبال می کرد.
ودیع تا کی در بیروت ماند؟
بعد 1971 ودیع دیگر دائما جابه جا می شد. تا این که در 1975 برای همیشه بیروت را ترک کرد.
مرحله عدن از کی آغاز شد؟
از 1970 آغاز شد.
آیا کشورهای اروپای شرقی ارتباطاتی با «بخش خارجی» داشتند؟
نه.
و سازمان های امنیتی عربی؟
بعضی ارتباطات مبتنی بر احترام متقابل با آنها داشیم. اما ما هیچ نوعی از تبعیب را نمی پذیرفتیم.
ادامه دارد...
نظر شما :