رونمایی از طرح جدید لابیهای ضدایرانی برای فروپاشی برجام
رضا نصری، عضو مؤسسه مطالعات عالی بین المللی ژنو در یادداشتی به کالبدشکافی طرح جدید لابی های ضدایرانی در واشنگتن پرداخته است. وی در این نوشتار، سعی بر آن داشته که با رونمایی از طرح جدید این لابی ها با محوریت ادعای «نقض نامحسوس برجام» توسط ایران برای فروپاشی توافق هسته ای پرده بردارد.
به گزارش «تابناک»، طی دهه اخیر، سازمان ها و لابی های مدافع اسرائیل و عربستان سعودی در واشنگتن، طرح های گوناگونی علیه ایران پیاده کرد ه اند. هر یک از این طرح ها، پیرو یک استراتژی کلی و طی یک برنامه ریزی دقیق و حساب شده به اجرا گذاشته شد تا اهداف راهبردی کشورها و جریان های متخاصم را تسهیل کند؛ اما با روی کار آمدن دولت روحانی، بازنگری روش و منش دستگاه دیپلماسی کشور و انعقاد «برجام»، سازمان ها و لابی های مذکور با وجود سرمایه گذاری کلانی که برای «امنیتی سازی» ایران انجام داده بودند، شکست سختی را متحمل شدند.
امروز با تغییر قریب الوقوع دولت اوباما و به تبع آن، با تغییر ناگزیر دینامیسم داخلی در صحنه سیاسی ایالات متحده، این بازیگران مؤثر پیرامونی، در حال تدارک طرح جدیدی هستند با محوریت ادعای «نقض نامحسوس برجام» (Incremental violation of JCPOA) توسط ایران، تا رفته رفته زمینه را برای فروپاشی توافق هسته ای آماده کنند. در نتیجه، لازم است دولت و دستگاه های اجرایی کشور برای مقابله با این اتهام جدید که در قالب طرح مذکور در حال پی ریزی است، از هم اکنون برنامه ریزی کنند.
به واقع، اگر به تاریخچه طراحی ها و عملکرد لابی های مخالف ایران در واشنگتن نگاه کنیم، خواهیم دید که این بازیگران مهم صحنه سیاست امریکا که رابطه تنگانگی با دستگاه های امنیتی اسرائیل و عربستان سعودی دارند، در آغاز کار، با طرحِ معرفی ایران به عنوان یک بازیگر نامعقول بین المللی (Irrational actor) با یک نظام سیاسی «آخرالزمانی» (Apocalyptic) وارد کارزار شدند. هدف از پیاده کردن این طرح این بود که در افکار عمومی و نزد نخبگان سیاسی کشورهای غربی، این تصور را ایجاد کنند که اصول و موازین حاکم بر «بازدارندگی هسته ای» که مبتنی بر این فرض است که کشورها معمولاً با نوعی ارزیابی هزینه - فایده رفتار می کنند در مورد ایران صدق نخواهد کرد و «ایران هسته ای» بدون محاسبه تبعات به کارگیری بمب اتم از این سلاح برای پیشبرد اهداف خود استفاده خواهد کرد.
استفاده از اصطلاح نامتعارف «ایران هسته ای»
در این راستا، استفاده مکرر مسئولان دولت احمدی نژاد از اصطلاح «ایران هسته ای» یا Nuclear Iran که در ادبیات روابط بین الملل مفهوم خاصی را تداعی می کند؛ تأکید مکرر رئیس جمهوری وقت بر این گزاره که «ایران به باشگاه هسته ای پیوسته است»؛ برگزاری نمایش هایی از قبیل «جشن های هسته ای» با نمادهای خاص و همچنین مواضع غیردیپلماتیک و نامتعارف توسط رئیس دولت وقت در مجامع بین المللی، در پیشبرد طرح مذکور به شدت کمک می کرد.
در گام بعدی، لابی های متخاصم طرحِ دومی را مبتنی بر «پیوند زدن برنامه هسته ای با برنامه موشکی ایران» پیاده و در این مسیر نیز از تمامی ابزارهای علم ارتباطات و از تمامی فنون نوین در دنیای مجازی از قبیل Search optimization به بهترین نحو استفاده کردند؛ برای نمونه، اگر در آن زمان واژه «ایران» یا «اخبار ایران» را در موتور «گوگل» جست وجو می کردید، احتمالاً نخستین تصاویری که از این جست وجو حاصل می شد، تصویری از یک موشک بالستیک همراه با یک نماد هسته ای و چهره خشمگین یکی از مسئولان سیاسی یا نظامی ایران بود. نتیجه این فضاسازی نیز که باز به دلیل برخی مواضع نامتعارف رئیس دولت های نهم و دهم تشدید می شد، این بود که در آن زمان، بسیاری از مصوبات کنگره و قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل و اتحادیه اروپا در مورد «برنامه موشکی ایران» با اجماع کاملی در کنگره و یک اکثریت قاطع در سازمان های بین المللی با آسانی بیشتری به تصویب رسید.
همزمان با این طرح، لابی های متخاصم بر پیاده کردن طرح های مکمل و جانبی نیز که تأثیر بسزایی در مخدوش کردن چهره و نیات ایران داشت، مبادرت ورزیدند. یکی از این طرح ها که از جنگ های روانی اسرائیل با جهان عرب و تجربیات جنگ های یوگسلاوی در دهه ۱۹۹۰ الهام گرفته شده بود، طرحِ معرفی دولت ایران به عنوان یک دولت ستیزه جوی «نژادپرست» و «نژادمحور» بود. در این طرح، که با سوءاستفاده از اظهارات معروف آقای احمدی نژاد در مورد «محو کردن اسرائیل» کلید خورده بود، اصطلاح «نیات نسل کشانه ایران» - Iran's genocidal intentions و Genocidal Iran (ایرانِ نسل کش) - به تدریج وارد ادبیات رسانه ای و حتی فراخوان های مفصل و متعددی از جانب افرادی مانند اروین کاتلر (دادستان سابق کانادا) و الن درشوویتز (استاد حقوق دانشگاه هاروارد) برای «پیشگیری از هولوکاست ایران هسته ای» در بسیاری از نقاط جهان برگزار شد.
تأثیر این قبیل فراخوان ها بر افکار عمومی چنان بود که میت رامنی (Mitt Romney) - نامزد حزب جمهوریخواه - در بحبوحه انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۲، خواستار تشکیل دادگاه برای محاکمه رئیس جهموری وقت ایران به دلیل نقض «کنوانسیون منع و پیشگیری از نسل کشی ۱۹۴۸» شده بود.
ناگفته نماند که در این راستا، سابقه دعوتِ «دیوید دوک» - رهبر سابق فرقه نژادپرست KKK - برای شرکت در کنفرانس بین المللی هولوکاست در تهران و همچنین محوریت بخشیدن غیرضروری رئیس جمهوری وقت به مبحث «هولوکاست» در سفرهای خارجی (به ویژه در سفرهای رسمی به مقر سازمان ملل در نیویورک)، زمینه را برای این قبیل سوءاستفاده ها به شدت مساعد کرده بود.
گشودن بحث اقدام نظامی علیه ایران
به واقع، برآیند سال ها برنامه ریزی و طراحی ِ لابی ها و سازمان های متخاصم این شده بود که ایران نزد بخش کثیری از افکار عمومی به عنوان یک کشور «هسته ای» و در عین حال «غیرمعقول» و «نامتعارف» با انگیزه نسل کشی و یک ایدئولوژی «آخرالزمانی» که در پی بر هم زدن نظم و صلح جهانی است، معرفی شود. یکی از تأثیرات و اهداف این فضاسازی هم این بود که به تدریج بابِ مباحث مربوط به «اقدام نظامی علیه ایران»، هم در محافل آکادمیک و هم در اتاق فکرها، رسانه ها و مجامع سیاسی بیش از پیش باز تا زمینه نظری و روانی برای تهاجم به ایران مهیا شود. به واقع، یک بررسی اجمالی از تولیدات فکری در آن زمان، نشان می دهد که بخش عمده ای از مباحث مربوط به «مداخله بشر دوستانه» یا «مسئولیت حمایت» ( Responsibility to Protect ) که در شرایط عادی هیچ سنخینی با وضعیت ایران نداشت، در همان سال ها توسط ایادی فارسی زبان سازمان ها و لابی های متخاصم وارد ادبیات سیاسی ایران شد.
تأثیرات «عملی» و اساسی این فضاسازی در بحبوحه بحران هسته ای نیز بر کسی پوشیده نیست. اگر از اجماع بین المللی علیه ایران ـ که در تصویب آسانِ قطعنامه های شورای امنیت علیه ایران قابل مشاهده است ـ صرف نظر کنیم، یکی از اثرات مهم ایجاد این فضا را می شود از جمله در شمار مصوبات کنگره علیه ایران و همچنین در الگوی رأی گیری های کنگره در مورد ایران مشاهده کرد.
در سال های پیش از برجام، تصویب قوانین ضد ایرانی در مجلس نمایندگان کنگره با میانگین ۹۵درصد آرای موافق و در مجلس سنا با میانگین قریب به صد درصد آرای موافق و پذیرش بی قید و شرط قانون از جانب رئیس جمهوری صورت می گرفت و جالب اینکه آرای مخالف طرح های ضد ایرانی نیز در بسیاری مواقع نه به خاطر مخالفت نمایندگان با سیاست های خصومت آمیز علیه ایران بلکه به خاطر «ضعیف» بودن یا «سُست بودن» اقدام های پیشنهادی ابراز می شد.
فروپاشی طرح «غیرمعقول جلوه دادن» ایران
در فواصل سال های ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۲ یعنی در حد فاصل هفت سال فعالیت لابی های متخاصم، کنگره امریکا بیش از هشت قانون تحریمی بعضاً با تأثیر فرامرزی (Extraterritorial effect) علیه ایران به تصویب رساند، حال اینکه در دو دهه قبل، تنها سه قانون در مورد ایران وضع کرده بود. به هر حال، در همین برهه زمانی، قوه مجریه امریکا نیز بیش از ده دستور اجرایی ( Executive Order ) علیه ایران صادر کرد، حال اینکه از سال ۱۹۷۹ (پس از تسخیر سفارت امریکا در تهران) تا سال ۲۰۰۵ یعنی طی قریب به ۲۵ سال، تنها هشت دستور اجرایی قوه مجریه مربوط به ایران بوده که برخی از آنها نیز در سال های متعاقب لغو شده بود.
اما همان طور که پیشتر ذکر شد، این فضا که طی سال ها تلاش و سرمایه گذاری لابی های متخاصم به دست آمده بود با انتخاب دولت روحانی، تغییر اساسی در روش و منش دستگاه سیاست خارجه کشور و متعاقباً با انعقاد «برجام» با سرعت قابل ملاحظه ای شکسته شد. زبان دیپلماتیک و حقوقی رئیس جمهوری و وزیر امور خارجه دولت تدبیر و امید و همچنین تغییر رویکرد ایران در مجامع بین المللی، طرحِ «غیرمعقول» (Irrational) جلوه دادن ایران را بسرعت در هم فرو پاشید. آشنایی مسئولان ارشد و دیپلمات های دولت یازدهم با ظرافت های سیاست خارجه، قابلیت آنها در جلب افکارعمومی و ایجاد «همزبانی با جهان» و همچنین توانایی آنها در مهارِ ترفند های «جنگ روانی» طرف مقابل از جمله از طریق ارائه پیشنهاد هایی از قبیل پیشنهاد «جهان علیه خشونت و افراطی گری» (WAVE) در سازمان ملل، طرح «تهدیدآمیز» نشان دادن ایران را تا حدود زیادی مخدوش کرد.
ابتکارات شخصی محمدجواد ظریف در فضای مجازی و مجامع بین المللی از جمله تبریک جنجالی عید یهودیان در سایت توئیتر و قدم زدن او با جان کری در خیابان های ژنو که با هزینه های شخصی و سیاسی و بهره برداری های جناحی فراوانی در داخل کشور روبه رو شد طرحِ معرفی ایران به عنوان یک کشور «یهودستیز» و «مخل صلح جهانی» را خنثی کرد و سرانجام، انعقاد «برجام» که ایران را به عنوان یک بازیگر مؤثر، با پرستیژ و مسلط بر سازوکارهای نظام بین المللی روی نقشه دیپلماسی جهان نشاند ،استراتژی کلی «امنیتی سازی ایران» را درهم فروشکست.
لابی های زخم خورده به دنبال طرح جدید
رضا نصری در پایان این مقاله که امروز در روزنامه ایران منتشر شده است، نوشت: حال با تغییر قریب الوقوع دولت اوباما و برقراری یک دینامیسم جدید در مناسبات قدرت در واشنگتن، سازمان ها و لابی های زخم خورده اسرائیل و عربستان سعودی، در پی تدوین طرح ها و راه های جدیدی برای بازگرداندن ایران به وضعیت گذشته هستند.
در این راستا، یکی از طرح هایی که این روزها زمزمه می شود، طرح ایجاد این تصور است که ایران «به صورت نامحسوس» و «قطره ای» توافق هسته ای را نقض خواهد کرد، بی آنکه امریکا و غرب سازوکاری برای مقابله با آن داشته باشند. به عبارت دیگر، سردمداران این طرح که عمدتاً در مؤسساتی از قبیل FDD و UANI فعالیت دارند به دنبال اثبات این ادعا هستند که «برجام» تنها مجهز به سازوکاری است که می تواند به تخلفات «فاحش» و عمده ایران رسیدگی کند. حال اینکه در این توافق با وجود این مدعیان هیچ مکانیسمی برای مقابله با تخلفات ریز و تدریجی ایران که به گفته، آنها می تواند ایران را نامحسوس و تدریجی به قابلیت ساخت سلاح هسته ای برساند، وجود ندارد.
هدف آنها از این طرح که با کلیدواژه های Incremental violations قابل شناسایی است، ایجاد فضایی است که در آن، ایران مانند سال های بحران هسته ای به جای اجرای بی درد سر «برجام»، همواره در موضع «اثبات تخلف نکردن» یا «اثبات یک امر منفی» قرار گیرد. موضعی که البته به دلیل ناممکن بودن به زعم آنها، رفته رفته به ایجاد تنش و در نهایت شکست توافق هسته ای منجر خواهد شد. اینکه این قبیل طرح ها تا چه اندازه موفق شوند، البته به عوامل زیادی بستگی دارد. شرایط بین المللی، شرایط داخلی امریکا، شرایط داخلی ایران و منطقه و البته شیوه مدیریت سیاست خارجه ایران و سایر ملاحظات ژئوپلیتیک و نظامی و اقتصادی، همگی در آینده توافق هسته ای نقش خواهند داشت. اما در عین حال، واجب است که دستگاه سیاست خارجه کشوربا علم به اینکه پس از انتخابات ماه نوامبر در امریکا، دینامیسم حاکم بر توازن کنونی به هر حال تغییر خواهد یافت برای تطبیق با شرایط جدید و خنثی سازی طرح های آتی سازمان ها ولابی های متخاصم از هم اکنون آماده شود.
اگر تجربه دوازده سال بحران «ساختگی» هسته ای، یک درس به ایران آموخته باشد، آن درس این است که در دنیای امروز، بازیگران غیردولتی و پیرامونی که به دانش و ابزار ایجاد بحران های بین المللی مجهز شده اند نقش عمده ای در جهت دادن به دولت ها دارند. در نتیجه، ایران نیز باید متقابلاً به ابزارهای ثابت و قابل دسترسی برای مواجهه با بازیگران و فضای جدید مجهز شود.
در این راستا، قطعاً یکی از راه های مهار طرح های این بازیگران از جمله طرح جدید مذکور، افشای بموقع آن است؛ اما راه حل درازمدت آن که ناظر بر نیازهای ایران در عصر نوین است، کمک به تشکیل سازمان های توانمند و پویایی است که بتوانند خارج از مرزهای کشور به ویژه در پایتخت های غربی در مقابل بازیگران پیرامونی صحنه سیاست بین المللی ایستادگی کنند.
نظر شما :