چرا کودتا در روسیه موفق نخواهد بود؟
دیدبان روسیه: ارتش زمانی زمام امور را در کشورها به دست می گیرد که نسبت به بقیه جامعه احساس برتری کند. این احساس برتری اعطا شده به ارتش، موجب می شود که در کشورهای در حال توسعه به عنوان وسیله اولیه مورد نیاز برای مدرنیزاسیون به شمار رود. کودتای نظامی اخیر در ترکیه به این علت شکست خورد که سربازان این احساس برتری را رها کردند و این اتفاقی بود که مدت ها قبل در روسیه رخ داد.
کودتای 15 ژوئیه در ترکیه با کودتای دسامبری ها در روسیه که طی آن گروهی از انقلابیون لیبرال روسیه تلاش کردند که دولت سنت پترزبورگ را در سال 1825 سرنگون کنند، امّا موفق نشدند، قابل مقایسه است. برخی پیش بینی می کنند که این گروه (دسامبری ها) اکنون می توانند با بهره گیری از تجهیزات مدرن دولت روسیه را ساقط کنند، امّا واقعیت این است که این موضوع امکان پذیر نیست.
کودتای نظامی نه تنها به صورت غیرمنتظره رخ می دهد، بلکه زمانی اتفاق می افتد که ارتش نسبت به دیگر بخش های جامعه احساس برتری می کند، اگر ارتش احساس کند که با دیگر بخش های جامعه برابر است یا حتی پایین تر از آنها قرار دارد، کودتای نظامی رخ نمی دهد. هنگامی که ارتش خودش را برتر از بخش های دیگر جامعه می بیند، این تصور برای سربازان به وجود می آید که جلوتر از مردم و در موضعی برتر نسبت به آنان قرار دارد و به همین دلیل، از بالا به سیاستمداران، بازرگانان، بوروکرات ها، روشنفکران و مردم عادی نگاه می کند.
در کشورهایی که ارتش شاخه عملی دولت محسوب می شود، سربازان از مزایایی برخوردار می شوند که در نتیجه آن در موقعیتی برتر نسبت به همکاران غیر نظامی خود قرار می گیرند. در این کشورها، پرسنل نظامی در شهرهای لوکس کوچک، خانه های مدرن و تمیز، جوامع امن و نه بی نظم و فقیر زندگی می کنند. همچنین آنها، تعطیلات خود را در استراحتگاه های نخبگان سپری می کنند، به خدمات درمانی مناسب و آموزش و پرورش خوب دسترسی دارند و حقوق بازنشستگی دریافت می کنند. در این جوامع، بسیاری از افراد به این نتیجه می رسند که سربازان، نخبگان جامعه هستند و آکادمی های نظامی نیز بهترین امکانات آموزشی را برای آنها فراهم می کنند و به این ترتیب، ارزش ارتش به موازات بالا رفتن ارزش اجتماعی آن بالا می رود.
در این جوامع، خانواده های ثروتمند و با نفوذ، فرزندان خود را به مدارس نظامی و بعد از آن به خدمت سربازی می فرستند و این خانواده ها، زمانی که فرزندان آنها یونیفرم می پوشند، به این موضوع افتخار می کنند. حقوق ارتشی ها در این کشورها بالاتر از حقوق غیرنظامیان است و موقعیت نظامیان در جامعه باعث می شود که آنها به منافع بیشتری در جامعه دسترسی داشته باشند؛ از سویی دیگر در این جوامع افسران عالی رتبه، نقش فرماندهی در اقتصاد را دارند. ارتش نماینده نخبگان قدیمی و ادامه دهنده راه آنها محسوب می شود و همچنین انعطاف پذیر ترین نردبان اجتماعی در کشور است که شرایط را برای پویایی و حرکت رو به بالای افراد تازه وارد و زحمتکش فراهم می کند.
وضعیت در ترکیه، مصر، جهان عرب، پاکستان، تایلند، برخی از کشورهای آفریقایی و قبلاً در اسپانیا و آمریکا لاتین به گونه ای بوده است که در بالا گفته شد و در این کشورها، اصلاحات سیاسی و اجتماعی به طور منظم و با کمک کودتاهای نظامی رخ داده است. امّا این وضعیت، در کشورهای روسیه، اروپا، شمال آمریکا، چین، و آفریقای جنوبی وجود نداشته است. در کشورهای غربی نیز به دلیل برخورداری از نهادهای سیاسی توسعه یافته احتمال بروز کودتای نظامی وجود ندارد و در بقیه کشورهای جهان نیز ارتش نقشی کاملاً متفاوت در جامعه ایفا می کند.
امتیاز نسبی ارتش در کشورهای جهان سوم در تضاد با شرایط رقت بار نظامیان روسی قرار می گیرد، جایی که در آن حقوق نظامیان اندک (در واقع کاملاً استاندارد)، حقوق بازنشتگی کم و وابستگی به حقوق همسران نظامیان (در حالیکه در کشورهای عربی این گونه نیست و همسران افسران عرب هرگز کار نمی کنند) زیاد است. حتی اگر ارتش در روسیه، بزرگترین شکست های سازمانی را رفع و رجوع کند، باز هم حرفه نظامی گری برابر با دیگر حرفه ها در این کشور است و مانند آنچه در کشورهای غربی وجود دارد، نظامی گری در روسیه تنها یک شغل و نه یک مزیت به شمار می رود. رویای نخبگان سیاسی و تجاری در روسیه و آمریکا این نیست که کودکان خود را به مدارس نظامی بفرستند و بعد از آن در ارتش موقعیتی به دست بیاورند، بلکه در این کشورها نظامی گری یک شغل مورد توجه خانواده های طبقات پایین است.
نظامیان در روسیه قابل احترام هستند، امّا آنها هرگز متولیان اخلاق در این کشور به شمار نمی روند و وظیفه جلوگیری از فساد تدریجی اجتماع را که توده مردم عامی آن را به وجود می آورند، برعهده ندارند. در مقابل، نظامیان بخشی از توده ها هستند و ایدئولوژی آنها همانطور که در مشاغل غیرنظامی می بینیم، ترکیبی از محافظه کاری و میهن پرستی است.
دلیل کلیدی که باعث شده است تا در برخی کشورها ارتش خود را برتر از دیگر بخش های جامعه ببیند، باور نظامیان در مورد نقش ارتش در نوسازی است. در چنین جوامعی، ارتش حاکمان را عوض می کند و روشنفکران نیز هیچ واکنشی نشان نمی دهند، به این دلیل که نظامیان به عنوان تجددطلبان، پیشتازان علمی، یک طبقه اجتماعی که چند قدم جلوتر از توده ها هستند، عمیق تر فکر می کنند، آزادانه تر زندگی می کنند و مسیری که جامعه در آن گام برمی دارد را بهتر درک می کنند، در نظر گرفته می شوند.
بدیهی است که در کشورهای در حال توسعه، ارتش یک نقش تجددطلبی را در کشور برعهده می گیرد. در چنین جوامعی که درگیر توسعه متوقف شده هستند، تغییر حاکمان با هدف پیشبرد جامعه به سمت جلو انجام می شود و هدف از مدرنیزاسیونی که توسط ارتش صورت می گیرد نیز همین موضوع است.
از سویی دیگر، در کشورهایی که در حال مدرنیزه شدن هستند و هیچ نهاد جدی و دائمی برای پیگیری این موضوع وجود ندارد، ارتش خلاء را پر می کند. در این جوامع، احزاب سیاسی، مطبوعات و دادگاه ها به وجود آورنده باورها هستند، امّا نهادی که واقعی است و دست به عمل می زند، ارتش است.
در اینجا باید یادآور شد که کودتای ترکیه نه به این دلیل که تدارکات خوبی برای آن صورت نگرفته بود، بلکه به این دلیل که نظامیان در این کشور جایگاه خود را از دست داده اند، شکست خورد. اینکه نظامیان خود را به عنوان عاملان مدرنیزاسیون در کشور بدانند برای موفقیت آنها کافی نیست، بلکه باید این باور در کل جامعه وجود داشته باشد و مردم نیز نظامیان را به عنوان یک عامل تجددطلب قبول داشته باشند و این باور درباره نظامیان در ترکیه وجود ندارد و به همین دلیل کودتای اخیر شکست خورد.
تجددطلبان در کشورهایی به صورت طبیعی به پا می خیزند و موفق می شوند که جامعه عقب مانده است و به نظر می رسد که ترکیه و روسیه کشورهای مناسبی برای ایفای نقش ارتش به عنوان ایجاد کننده مدرنیته نیستند. روسیه به لحاظ نظامی حرفه ای است و حدود سیصد سال است که هنگ هایی به سبک غرب دارد و امّا بحث اقتصاد موضوع دیگری است. البته، سیاستمداران روسیه، ایران، بلاروس و البته ترکیه و برخی کشورهای دیگر، باید از یک تجارت و طبقه اقتصادی مترقی در کشور خودشان حمایت کنند، تا اقتصاد آنها بتواند با اقتصاد جهانی هماهنگ شود.
با توجه به تمامی آنچه در بالا گفته شد، کاملا روشن است که چرا هیچ کودتای نظامی در کشورهای غربی و ژاپن، که دارای نهادهای دموکراتیک هستند، رخ نمی دهد؛ از سویی دیگر این موضوع که چرا در هند، چین و آمریکای لاتین معاصر کودتا رخ نمی دهد نیز لازم به توضیح نیست. در این کشورها، نظامیان تنها به عنوان یک ابزار تغییر و انتقال دهنده مدرنیته به دیگر گروه های جامعه مطرح هستند و جایگاه خود را به عنوان یک طبقه اجتماعی مدرن از دست داده اند و خودشان نیز این موضوع را می دانند.
شکست کودتا در ترکیه کاملاً صحت این موضوع را نشان داد و مشخص کرد که یک هنگ زرهی نمی تواند در ترکیه مدرن و پویا که بخش مهمی از اقتصاد جهانی به شمار می رود، نماد پیشرفت باشد. به نظر می رسد، نظامیان کودتاچی از افرادی که به حمایت از اردوغان به خیابان ها آمدند، کهنه اندیش تر بودند. گفتنی است، این شرایط در روسیه خیلی قبل تر از جامعه ترکیه به وجود آمد و شرایط برای فعالیت نظامیان به عنوان نمادهای پیشرفت و مدرنیته از بین رفت. در همین ارتباط، باید گفت که اگر در زمان پتر کبیر تا اندازه ای نظامیان این وظیفه را برعهده داشتند، امّا در زمان الکساندر دوم (1855-1881) دیگر نظامیان نماد پیشرفت و مدرنیته در روسیه به شمار نمی آمدند.
در پایان باید خاطرنشان کرد که معمولاً در کشورهایی که انقلاب را تجربه کرده اند، نقش ارتش در آنها کاهش می یابد و نیروهای دیگر از جمله گروه های انقلابی قدرت می یابند و وظیفه ایجاد مدرنیته در کشور را برعهده می گیرند، نمونه بارز این موضوع را می توان در چین و ایران بعد از انقلاب دید. از سویی دیگر، روسیه تلاش کرد که بعد از انقلاب به صورت هدفمند نیز به کاهش نقش ارتش در کشور مبادرت نماید.
نویسنده: الکساندر بااونف، دانشیار ارشد مرکز کارنگی در مسکو و سردبیر کارنگی. رو؛
برگردان: شهربانو جمعه پور، کارشناس ارشد روابط بین الملل از دانشگاه شهید بهشتی و عضو تحریریه دیدبان روسیه؛
منبع: کارنگی
نظر شما :