پنجمین بخش از کتاب «اسرار جعبه سیاه»
چه کسی رهبر مبارزان فلسطینی را کشت؟
دیپلماسی ایرانی: قرن بیستم به گفته بسیاری از مورخان، قرن تحول های شگرف بوده است. قرنی که در آن جنگ های بی نظیر تاریخ نظیر جنگ های جهانی اول و دوم رخ دادند و تاریخ بشریت به دست افراد و سیاستمدارانی که هر کدام طرحی برای رسیدن به مصالح و منافع خود داشتند، تغییرات شگرف یافت که مسیر طبیعی بسیاری از امت ها و کشورها را تغییر داد. در این میان تقسیم جهان به جهان غرب و جهان سوم تعابیری نامتجانس به وجود آورد که از درون این تناقضات افراد تحول خواهی ظهور کردند که در حقیقت می خواستند در برابر خواسته ها و طرح های منفعت طلبانه جهان غرب بایستند. افرادی که آرمان خواهانی بودند که گمان می کردند آرمانشان آن قدر قدرت دارد تا بتواند در برابر قدرت های بزرگ جهان بایستد و رویای مدینه فاضله آنها را تحقق بخشد. کتاب "اسرار جعبه سیاه" گفت وگو با چهار نفر از همین آرمان خواهانی است که تلاش کردند به خیال خود قدرت های بزرگ را وادار به تسلیم در برابر اراده آهنین خود کنند. افرادی که جهان غرب آنها را تروریست های بین المللی نه آرمان خواه می داند. در این جا بخش پنجم این کتاب را می خوانید:
مراسم یادبود چهلم حداد در بیروت برگزار شد که در آن رهبران جریان ها و احزاب «جنبش ملی» شرکت کردند. صلاح خلف (ابو ایاد) عضو کمیته مرکزی جنبش فتح یکی از سخنرانان اصلی بود. گفت که یکی از مسئولان یک کشور کمونیستی پرسید چگونه در مراسم یادبود یک «تروریست» شرکت می کنی. ابو ایاد در سخنرانی اش گفت به او جواب دادم: «آرزو می کنم در جنبش فلسطینی مثل ودیع حداد بسیار باشد.»
از زمان مرگ ودیع حداد تا امروز تصور غالب این است که او مسموم شد. این فقط یک شایعه گذرا نیست. بسیاری از مسئولان فلسطینی و مقامات سازمان های امنیتی عربی و غربی بر این اعتقاد هستند. در طول سال ها این داستان دائما تکرار شده است. در یکی از روایت ها آمده که حداد همیشه غذا و حتی چای و قهوه خود را خارج از اماکن امن می خورده برای این که می دانسته مورد هدف بسیاری از دستگاه های امنیتی است. همچنین می افزاید که یک بار حداد به دیدن یکی از مقامات عراقی رفت و او به حداد اصرار شدیدی کرد که یک فنجان چای بنوشد که همان یک فنجان کافی بود تا او را مسموم کند بعد از آن به سرعت حالش بد شد.
قصه دیگری می گوید که حداد دچار یک عارضه عادی شد و مجبور شد که برای چکاپ و درمان نزد پزشک برود و آن پزشک او را مسموم کرد شاید هم در «ایستگاه الجزایر» در آخرین سفرش مسموم شد.
قصه سومی می گوید که حداد در معرض اشعه تمرکزیافته ای در اتاق انتظار مجاور دفتر مسئولی که بنا بود با او ملاقات کند قرار گرفت، همین اشعه ها کافی بودند تا او را بکشند بدون این که اثری از خود بر جا بگذارند تا ثابت کنند که او بر اثر این اشعه ها کشته شده است.
قصه چهارم می گوید که «موساد» اسرائیل نتوانست ردی از حداد بیابد تا او را با گلوله ترور کند برای همین موفق شد در یکی از سازمان های امنیتی کشورهای عربی نفوذ کند و از طریق آن ترتیب مسمومیتش را بدهد.
کارلوس از زندان از طریق «یک واسط» گفت که حداد مسموم شد.
داستان های بسیاری گفته شد و حرف های زیادی زده شد و این قدر زیاد بودند که باور کردنشان سحت بود، بعضی از آنها به سود مروجانشان بود، یک بار برای تسویه حساب با جبهه ای که «متهم» به قتل این رهبر فلسطینی بود و دیگری با ادعای شناخت اسراری که دیگران نمی دانند. با گذشت سال ها به اذهان رسوخ کرد که حداد مسموم شد به ویژه که خانواده اش از زمانی که فوت کرد سکوت کامل اختیار کردند و دوستان نزدیکش تا الآن از هر گونه صحبتی در این رابطه با رسانه ها خودداری کرده اند.
از هانی ودیع حداد ]پسر حداد[ درباره داستان هایی که درباره مرگ پدرش می گویند و این که مسموم شده است پرسیدم، این را هم گفتم که کارلوس می گوید کسانی که ودیع حداد را کشتند همان هایی هستند که هواری بومدین را کشتند، جواب داد: «نمی توانم به طور قاطع چنین حرفی بزنم. فرضیه های بسیاری وجود دارد و تلاش شد خیلی ها متهم شوند و هر کس مسئولیت آن را به گردان دیگری می انداخت. دلیل قاطعی در این باره وجود ندارد. نمی توانم چیزی را تایید یا نفی کنم.» اما درباره آن چه پزشک ها در آلمان شرقی گفتند، گفت: «بر اساس آن چه یادم است کسی نمی توانست تایید کند که مسمویتی صورت گرفته است. به یک ماده به خصوصی شک کردند که عموما در عملیات مسموم کردن دیگران استفاده می شود، فکر کنم شک آنها به «تالیوم» بود. به طور روشن اثری از این ماده در خون یا بافت هایش پیدا نکردند. نباید فراموش کنیم که او مقدار زیادی دارو مصرف می کرد. اما هیچ ادله قاطعی که ثابت کند مسموم شده است، وجود ندارد. اما بسیاری می گویند که او به همان شیوه ای که بومدین را مسموم کردند، مسموم شد. اما هیچ دلیل قاطعی برای آن وجود ندارد. قصه هایی هم است که می گویند او را با اشعه مسموم کردند، اما انجام چنین کاری نیازمند آن بود که او را به دیدارهای مشخصی دعوت کنند و در اتاق انتظار واقعا بر او تمرکز کنند و او را در معرض این اشعه ها قرار دهند، همین اشعه ها می توانند سرطان را در جسم او به وجود آورده باشند. یکی از بارزترین عملیات تشخیص دلیل مرگش می گوید که سرطان خونی که باعث خونریزی داخلی او شد به مغزش رسید و او را کشت. داستان های زیادی شنیدم و آن چه در بعضی مجله ها و کتاب ها آمده است را خوانده ام. دیوید ایگناتیوس، نویسنده امریکایی می نویسد که ابو حسن سلامه (مسئول امنیتی نزدیک به عرفات که بعدا اسرائیل او را ترور کرد) با منبعی در «سی آی ای» در تماس دائم بود. در کتاب او آمده است که ابو حسن سلامه به اطلاع منبعی می رساند که به پدرم در طول اقامتش در عراق سوء قصد شده و او در معرض اشعه های تمرکز یافته ای قرار گرفته است. نمی خواهم وارد طعنه ها و اتهام ها شوم به خصوص که دلیل قاطعی هم وجود ندارد.»
همین سوال را با یکی از «رفقای» خیلی نزدیک حداد که در دوران درمانش با پزشک های آلمان شرقی در ارتباط بود، مطرح کردیم، جواب داد: «آزمایش های پزشکی گفتند که او مبتلا به نوعی سرطان خون به نام «لوکیمیا» بود. مدتی خبر مسمویت او منتشر شد و همه جا شایع شد. حقیقت این است که برای ما ثابت نشد که ودیع مسموم مرد. چکاپ های ممکن انجام شد و هر آن چه ممکن بود تا آن جا که در توان بود انجام شد اما هیچ چیزی که نشان دهد مساله مسمومیت در کار بوده یا آن را تایید کند، مشاهده نشد.»
وقتی که گفتم پزشک ها در برلین شرقی صحبت از عملیات مسمومیت کردند، گفت: «به صراحت بگویم که گزارششان روشن نبود. یکی از رفقای ودیع از آنها پرسید که اگر زودتر می آمد آیا ممکن بود که نجات می یافت. جواب روشنی ندادند. ملاحظه کنید که پزشک های آلمان سوال های بسیاری مطرح کردند که بارزترین آنها این بود که آیا ودیع با کاری سر و کار داشت که لازم باشد او وارد مواد پرتوزا شود؟ آیا با صنعت مواد منفجره سر و کار داشت. واقعیت این است که او با مواد پرتوزا یا صنایع انفجاری ارتباطی نداشت. همیشه بر اهمیت پیشرفته ساختن بعضی سلاح ها تاکید داشت اما خودش شخصا با صنایع انفجاری سر و کار نداشت.»
از او پرسیدیم آیا می توانیم بگوییم که رفقای ودیع بر این باورند که او مسموم نمرده است، جواب داد: «بله، من این را بر اساس اطلاعاتی که به دست آوردیم می گویم. این موضوع را پرسیدیم و بر اساس اطلاعات موجود از جمله اطلاعات موجود نزد بعضی سازمان های امنیتی کارهایی هم کردیم. تا آن اندازه که ما توانستیم کاری کنیم به هیچ دلیلی نرسیدیم که ثابت کند ودیع مسموم مرد.»
از رفیق دیگری که دو دهه کنار حداد بود و تا قبل از فوتش هم با او در ارتباط بود و روابط صمیمانه ای با او داشت، همین موضوع را پرسیدیم گفت: «سوالت زخم های قدیمی را دوباره باز می کند. مبالغه نمی کنم درباره این سوال تو ما دوندگی های بسیاری کردیم. آن چه در آخر به آن رسیدیم حرف پزشک ها بود که می گفتند ودیع بر اثر نوعی سرطان خون درگذشت. اما سوال هایی هم می کردند که شبهاتی را بر سر این که احتمال دارد او مسموم شده باشد، به وجود می آورد. هیچ چیزی که ثابت کند چنین اتفاقی افتاده است، به دست نیاوردیم، نمی توان هم به داستان هایی که این جا و آن جا گفته می شود اعتماد کرد. اگر بخواهم امروز به صراحت به شما بگویم، او به سرطان خون درگذشت اما همچنان بعضی شبهات وجود دارد.»
ادامه دارد...
نظر شما :