نسل نو سعودی‌ها محافظه‌کاری را کنار گذاشتند

عربستان قدیم و جدید؛ پایان عصر نفت در برابر امنیت

۰۷ اردیبهشت ۱۳۹۵ | ۱۴:۲۹ کد : ۱۹۵۸۲۹۵ نگاه ایرانی خاورمیانه
احمد کاظم‌زاده، کار شناس ارشد مسائل خاورمیانه در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می‌نویسد: نسل جدید قدرت در عربستان این کشور را وارد تونل تاریک کرده که به سختی می‌توان نوری در انتهای آن مشاهده کرد.
عربستان قدیم و جدید؛ پایان عصر نفت در برابر امنیت

نویسنده: احمد کاظم زاده، کارشناس ارشد مسائل خاورمیانه
دیپلماسی ایرانی: اگر به رفتار و رویکرد عربستان در عرصه سیاست خارجی نگاه شود تفاوت های آشکاری در آن مشاهده می شود که یا در تاریخ حیات سیاسی آن بی سابقه بوده و یا اینکه حداقل به شکل امروزی ظهور و بروز نداشته است. تجاوز نظامی به یمن، تشکیل ائتلاف های سیاسی و نظامی پی در پی، شاخ به شاخ شدن با بزرگترین متحد راهبردی خود در غرب و بسیج تلاش های خود برای ممانعت از پیشبرد سیاست های آن در منطقه به خصوص در حل مسالمت آمیز مسئله هسته ای ایران و دیگر بحران های منطقه ای همچون سوریه از جمله مصادیقی است که این تفاوت ها را نشان می دهد. هرچند عمده این تفاوت ها تاکنون به عرصه سیاست خارجی اختصاص داشته اما تنها به آن محدود نشده و برخی شاخص ها از جمله اظهارات محمد بن سلمان مبنی بر تشکیل شرکتی با سرمایه اولیه دو تریلیون دلاری برای کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی رگه هایی از احتمال تغییر رفتار در عرصه سیاست داخلی را نیز نشان می دهد. حال سوالی که پیش می آید این است که این تغییرات از چه وزن و جایگاهی برخوردارند و اینکه آیا می توان گفت با این تغییرات دوره جدید در تاریخ حیات سیاسی عربستان در حال شکل گیری است یا اینکه رخدادهای جدید جنبه گذرا و موقتی دارد و اساساً نمی توان تفاوتی را بین رفتارها و رویکردهای  گذشته و حال عربستان قائل شد؟
یافتن پاسخ این سؤال ها زمانی مقدور می شود که بتوان شاخص هایی را برای مقایسه رفتار حال و گذشته عربستان و همچنین مؤلفه های تاثیرگذار بر سیاست های داخلی و خارجی این کشور پیدا کرد. یکی از این مؤلفه ها و عناصر تاثیرگذار "نفت"و تغییراتی است که در اهمیت و جایگاه راهبردی این کالای استراتژیک روی داده است. در واقع آنچه عربستان را به اصطلاح  عربستان کرد و در کمتر از یک قرن از یک مجمع بادیه نشین به یک بازیگر در عرصه نظام بین الملل یا تبدیل کرد، کشف نفت و وابستگی کامل نظام سرمایه داری و در رأس آن امریکا به این کالا بود. تا پیش از کشف نفت، عربستان از هیچ وزن و جایگاهی در معادلات منطقه ای و جهانی برخوردار نبود و قبایلی که در این سرزمین ساکن بودند به حال خود رها شده و همواره در حال جنگ و ستیز با یکدیگر بودند. هر چند عبدالعزیز بن سعود در سال 1932 پایه های دولت سعودی را  بنا گذاشت اما پس از کشف نفت ( آن هم به صورت اتفاقی) و به خصوص احساس نیاز امریکا به این کالای استراتژیک در واپسین ماه های پایانی جنگ جهانی دوم برای تثبیت پیروزی خود و به حرکت در آوردن ناوگان نظامی خود در شرق آسیا علیه ژاپن بود که موجبات شناسایی عربستان را از سوی دولت های غربی و در رأس آن امریکا فراهم کرد و در مدتی اندک آن هم بدون وجود هیچ تشابه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آن را به متحد امریکا تبدیل کرد. در این راستا فرانکلین روزولت رئیس جمهور وقت آمریکا از نشست کنفرانس سران متفقین در تهران پیام دوستانه به عبدالعزیز بن سعود بنیانگذار سعودی ارسال کرد و متعاقب آن دیداری بین دو طرف بر روی عرشه ناو کوینزی صورت گرفت که به انعقاد معامله نفت در برابر امنیت انجامید. طبق این معامله قرار شد عربستان نفت امریکا را تأمین و در مقابل آمریکا نیز امنیت عربستان را تضمین کند. این معامله تا همین اواخر ( که نفت جایگاه قبلی خود را در روابط میان امریکا و عربستان از دست داد چراکه هم وابستگی امریکا به نفت وارداتی به علت استخراج نفت شیل داخلی کاهش یافت و هم اینکه اولویت های انرژی دولت اوباما از سوخت فسیلی به انرژی های پاک تغییر یافت) به قوت خود باقی بود و به مثابه چتری بزرگ رفتارها و سیاست های هر دو طرف امریکایی و سعودی را تحت الشعاع قرار داده بود و در خیلی از موارد طرف امریکایی را به اغماض در قبال سیاست ها و رفتارهای عربستان بخصوص در حمایت از تروریسم تکفیری وامی داشت.  اما اکنون به نظرمی رسد پایه های این معامله به دلایلی چون کاهش وابستگی امریکا به نفت وارداتی به خصوص از عربستان (که خود تحت تأثیر تغییر اولویت دولت اوباما از انرژی های فسیلی به سمت انرژی های پاک و همچنین تولید نفت شیل قرار گرفته است) و تغییر راهبرد امریکا از خاورمیانه به سمت شرق آسیا برای کنترل رفتار چین تا حدودی سست شده است و همین امر یکی از عوامل مهم سراسیمگی و آشفتگی رفتاری عربستان را در سال ها و ماه های اخیر به ویژه  در مرحله بعد از برجام را تشکیل می دهد. با در نظر گرفتن این تغییرات (شبه پارادایمی) و همچنین با توجه به انتقال قدرت از نسل قدیم به نسل جدید می توان گفت که عملاً ما با یک عربستان جدید مواجه هستیم که آن را از عربستان قدیم تفکیک و متمایز می کند. از جمله مؤلفه های تمییز و تشخیص بین این دو دوره یکی اش همان معامله نفت در برابر امنیت است که تقریباً می توان گفت کل یا دستکم بخش عمده عربستان به اصطلاح قدیم را تحت تأثیر خود قرار داده بود.
دوم اینکه نسل قدیم که بر عربستان قدیم حکمرانی می کردند به لحاظ سیاسی بسیار محافظه کار بودند و دست به عصا حرکت می کردند و به اصطلاح بی گدار به آب نمی زدند اما نسل جدید که  عملاً سکان رهبری عربستان جدید را به دست گرفته اند رادیکال و بسیار ماجراجو هستند. همچنین در حالی که نسل قدیمی ها تحت تأثیر غرب بودند و بیشتر از غرب خط می گرفتند اما نسل جدید گرایش اسرائیلی دارند و در پی عادی سازی رابطه با اسرائیل هستند بدون اینکه هیچ احساس مسئولیتی در برابر فلسطین داشته باشند. با این حال اگر نسل قدیم تحت تأثیر معامله نفت در برابر امنیت از آزادی عمل بیشتری برای استفاده ابرازی از قدرت دینی خود برای پیشبرد اهداف سیاسی خود به خصوص در برابر ایران برخوردار بودند اما به نظر می رسد نسل جدید به علت آشکار شدن ارتباط میان تروریسم  تکفیری و اندیشه وهابیت و گسترش دامنه خطر تروریسم تکفیری به کشورهای غربی و ویژه  اروپایی چندان از این آزادی عمل برخوردار نباشد که همین می تواند برای ایران و شیعیان فرصت زا باشد. در مجموع با در نظر گرفتن یک چنین مؤلفه های متمایزکننده نمی توان درباره چشم انداز عربستان جدید بر اساس چارچوب رفتاری عربستان قدیم قضاوت و پیش بینی کرد. نسل قدیم قدرت با هر نقطه ضعفی که داشته بالاخره توانست این کشور نوپا را از انواع بحران های داخلی و خارجی عبور دهد اما هیچ اطمینانی در خصوص اینکه آیا نسل جدید نیز قادر به این کار خواهد شد وجود ندارد. از این دید نسل جدید قدرت در عربستان این کشور را وارد تونل تاریک کرده که به سختی می توان نوری در انتهای آن مشاهده کرد.

کلید واژه ها: عربستان احمد كاظم زاده ملک سلمان ملک عبدالله


نظر شما :