چارچوب فکری اوباما در مورد اسلام
اوباما رئیسجمهوری ایدئولوژیک است
نویسنده: شادی حمید
دیپلماسی ایرانی: در دوم اکتبر 2002 باراک اوباما در سخنانی که می توان آن را مهم ترین سخنرانی وی در گذشته خواند، جنگ عراق را محکوم کرد. اظهارات اوباما درست و سیاست خارجی آن زمان اشتباه بود. اما مشکل اصلی این بود که سیاستمدارانی که درک درستی نسبت به سیاست خارجی آمریکا در عراق داشتند، در قضاوت خود بیش از حد مبالغه می کردند. همین مساله در مورد اوباما نیز صادق بود. موفقیت اوباما در رسیدن به جایگاه ریاست جمهوری تا حدودی به جنگ عراق و آسیب های جدی آن به کشور مربوط می شود.
با این حال نمی توان به این نتیجه رسید که تصمیمی که در مورد عراق صحیح بوده است، در مورد سوریه نیز صحیح باشد، زیرا بستر تحولات در سوریه متفاوت است. جنگ داخلی در عراق پس از مداخله آمریکا به وجود آمد، اما جنگ داخلی در سوریه در غیاب مداخله شکل گرفت.
به نظر می رسد در مصاحبه اخیر جفری گلدنبرگ با اوباما سایه سیاه تجربه عراق بر همه چیز گسترده شده است. اوباما در مصاحبه خود با آتلانتیک می گوید: «چندجانبه گرایی، غرور و تعصب بیش از اندازه را تعدیل می کند» این سخنان درست است اما سوالی که باقی می ماند این است که چرا با گذشت 7 سال از دوران بوش، تعدیل تعصب باید همچنان دغدغه اصلی باشد؟ تصور این است که رهبر جهان، تعصب و غرور بی جای ناشی از گسترش بیش از اندازه تعهدات آمریکا را مشکل اصلی آمریکای امروز بداند، دشوار است. اوباما بارها و بارها در گذشته به خاطر سخن گفتن از همین غرور مورد انتقاد قرار گرفته است.
در بخشی از این مصاحبه اوباما می گوید: « هر گاه مشکلی به وجود می آید، آمریکا سربازان خود را برای تحمیل نظم به آنجا می فرستد.» این در حالیست که هیچ یک از حامیان مداخله آمریکا در سوریه خواهان مداخله ای به سبک و سیاق جنگ عراق نیستند. در بخشی دیگر از مصاحبه آمده است: « در بعضی از موارد بهترین کاری که می توانیم انجام دهیم، روشن کردن حقایق است، اما نباید به این باور برسیم که می توانیم به طور خودکار مسائل را حل کنیم.» هیچ یک از منتقدان استراتژی اوباما در سوریه معتقد نیستند که مداخله در سوریه علیه بشار اسد می تواند به صورت خودکار مشکل را حل کند. از میان بردن توان بشار اسد برای جلوگیری از کشته شدن مردم و فراهم کردن انگیزه های لازم برای روسیه، ایران و اسد برای تغییر محاسبات خود و آغاز مذاکراتی که بتواند آینده ای خوب با همراهی نیروهای مخالف را رقم بزند، هدفی است که منتقدان اوباما به دنبال آن هستند.
تمایل اوباما به تحریف مواضع منتقدان هم برای تحقیر منتقدان و هم برای جلوگیری از زیر سوال بردن تصمیماتی است که وی اتخاذ کرده است. اوباما در مصاحبه خود با گلدنبرگ تنها خود را برای یک مورد مستحق سرزنش می داند و آن هم اعتماد بیش از اندازه به متحدان اروپایی است.
اینکه رئیس جمهوری تا این اندازه به توانایی و تصمیمات خود اعتماد دارد، نامطلوب به نظر می رسد. جورج دبلیو بوش در دوره دوم ریاست جمهوری خود به ارزیابی مجدد سیاست های خود، تغییر آنها و توجه به مشورت دیگران تمایل نشان می داد.
اوباما رگه هایی از تفکر هانتیگتونی دارد و نشان های اندکی از باور به انگاره برخورد تمدن ها در سخنرانی های متفاوت وی دیده می شود. سخنان یک ماه پیش رئیس جمهور در کاخ سفید در مورد مسئولیت دسته جمعی مسلمانان - به صرف مسلمان بودن آنها - برای محکوم کردن افراط گرایی و مقابله با آن می توان شاهدی بر این مدعا باشد.
نمی توان انکار کرد که اسلام در بعضی از ابعاد با سایر ادیان متفاوت است. اسلام در زمینه ارتباط آن با سیاست یک استثنا است و این می تواند پیامدهای قابل توجهی برای آینده خاورمیانه داشته باشد. با این حال این به معنای نگاه منفی به استثنا گرایی اسلامی و یا ضدیت آن با تاریخ نیست. به نظر می رسد که اوباما نیز به عنوان یک دترمینیست لیبرال مانند دیگران از اسلام و مسلمانان ناامید شده است. تمایل اوباما به پذیرش لیبرالیسم از سوی مسلمانان و عصبانیت از سرپیچی بسیاری از مسلمانان از آن در بسیاری از سخنان آقای رئیس جمهور به چشم می خورد. « چرا آنها اقدامات خود را ساماندهی نمی کنند تا دیگر مزاحمتی برای من در پرداختن به شرق آسیا و موضوعات آن نباشند؟ » این سخنانی است که اوباما پس از حملات شارلی ابدو به زبان آورد.
اوباما در مصاحبه خود با گلدنبرگ نیز همین چارچوب اشتباه را در مورد اسلام و مسلمانان ادامه می دهد. در بخشی از این مصاحبه اوباما از لزوم شکل گیری بحثی جدی در جوامع مسلمان، پیرامون اسلام و کارکرد آن در جامعه ای مدرن و مسالمت آمیز سخن می گوید. وی از اصلاحاتی سخن به میان می آورد که به مردم کمک می کند دکترین دینی خود را با مدرنیته تطبیق دهند. اینکه اسلام - به عنوان دینی کاملا متفاوت از مسیحیت- باید همان مسیری را طی کند که مسیحیت طی کرده، مفروضی غلط است. چرا مسیحیت و سکولاریزاسیون غربی باید به عنوان استانداری برای قضاوت در مورد سایر ادیان تلقی شود؟
مرور مصاحبه گلدنبرگ در نشریه آتلانتیک با اوباما نشان می دهد که این سخنان سهل انگاری های سهوی نیست، بلکه بازتابی از چارچوب فکری متحول اوباما در درک منطقه است. اوباما خطاب به «مالکوم ترنبال» نخست وزیر استرالیا، اسلام اندونزی را غیرمنعطف و سخت گیرانه می داند و پوشش زنان اندونزیایی را دلیلی بر این مدعای خود معرفی می کند. آنچه از این سخنان مستفاد می شود این است که مدرن بودن در نگاه اوباما مرادف با پذیرش انگاره هایی مشخص در مورد برابری دو جنس و لیبرال بودن است.
اوباما خود را تکنوکراتی مدرن می پندارد که مهم ترین ویژگی آن، توانایی در ایستادن مقابل هیجانات زندگی سیاسی است. اوباما در موقعیت هایی که دیگران تند و بی پروا هستند، جانب احتیاط را حفظ می کند. وی در موقعیت های حساسی که بسیاری مانند روسای جمهور روسیه یا سران عرب خلاف منافع خود عمل می کنند، منطقی اقدام می کند. با این وجود، اوباما نشان داده است که رئیس جمهوری ایدئولوژیک است. جهان بینی وی به لحاظ فلسفی از انسجام برخوردار است.
مرور مصاحبه گلدنبرگ نشان می دهد که اوباما نه تنها انسانی باهوش، بلکه نابغه است. اوباما بر این باور است که آنچه انجام می دهد راه درست است و همین می تواند مایه نگرانی باشد.
منبع: اندیشکده بروکینگز / ترجمه: تحریریه دیپلماسی ایرانی /25
نظر شما :