سی و پنجمین بخش از سلسله یادداشتهای جدید سرکیس نعوم:
باید نقش ایران در منطقه را به رسمیت شناخت
دیپلماسی ایرانی: برای پنجمین سال است که دیپلماسی ایرانی یادداشت های سرکیس نعوم را که در پی دیدارش با مقام های فعلی و سابق امریکایی نوشته است، منتشر می کند. امسال نیز بر اساس همان رویه دیپلماسی ایرانی تلاش دارد این یادداشت های را ترجمه و منتشر کند. با این تفاوت که از لحاظ زمانی تلاش می شود نزدیک تر به زمان انتشار آن در روزنامه مرجع یعنی روزنامه النهار باشد و کاربردی ترین آنها در این جا انتخاب و منتشر شود. اهمیت این یادداشت ها در این است که به روز هستند و مطابق با تحولات جاری در منطقه تهیه شده اند و در آنها نکاتی مشاهده می شوند که برای خوانندگان می تواند جذاب باشند. در ادامه بخش سی و پنجم این یادداشت ها می آید:
در ابتدای دیدارم با یکی از مقامات عالی رتبه در کاخ سفید که امور خاورمیانه را به طور کامل دنبال می کند، گفتم: «توافق خوبی میان ایران با 1+5 به دست آمده است اما می خواهید با متحدان مخالفتان مثل عربستان و اسرائیل و دیگران چه کنید؟»
جواب داد: «باراک اوباما، رئیس جمهوری امریکا با امرا و شیوخ عرب خلیج فارس تماس گرفت و آنها را به نشستی در کمپ دیوید دعوت کرد. انتظار می رود مشابه همین کار را با اسرائیل هم انجام دهد. او تاکید دارد توافقی را امضا نخواهد کرد که عملا اسرائیل و امنیت آن را تهدید کند. باید از توافق – چارچوب برای بحث بر سر قضایای منطقه ای استفاده شود. باید نقش ایران در منطقه به رسمیت شناخته شود به شرطی که تنها کشوری نباشد که نقشی اساسی و بزرگ در منطقه داشته باشد. ایران در یمن نقش دارد و در عراق و لبنان و سوریه نیز نقش آفرینی می کند. باید با ایران همکاری کرد و از نفوذ آن استفاده کرد تا مشکلات این کشورها حل شوند و به حالت طبیعی شان به دور از جنگ های منطقه ای برگردند.»
وی سپس گفت: «قبل از هر چیز باید بگویم از مدت ها قبل ایرانی هایی بودند که می خواستند روی گشاده تری نسبت به امریکا داشته باشند. برای همین وقتی که توافق امضا شد تظاهرات مردمی در خیابان های تهران برای استقبال از توافق میان ایران با مجموعه 1+5 به راه افتاد. این اتفاق خوبی است. اما این بیان کننده تنها بخشی از مردم شهرنشین است و به معنای ساکنان مناطق حاشیه ای نیست. بعضی مواضع و سخنرانی هایی که مقامات ایرانی درباره توافق بیان کردند را خواندم، از جمله اظهارات محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه و حسن روحانی، رئیس جمهوری ایران. هیچ تناقضی در حرف های آنها ندیدم، البته بعضی ها تلاش کردند حرف هایی پیدا کنند تا بتوانند آن را تبدیل به ابزاری برای تهدید مذاکرات کنند. اما آنها تاکید کردند آن چه می گویند چیزی است که عینا در متن توافق آمده است. سخنرانی باراک اوباما، رئیس جمهوری ایران را تلویزیون ایران پخش کرد. آنها تاکید کردند هیچ تناقضی در اظهارات ایرانی ها و امریکایی ها و متن توافق نیست. اما طبیعی است هر کدام از دو طرف از جمله ایران بر عبارت هایی تاکید کنند که برایشان اهمیت بیشتری داشته باشد تا بتوانند مردم خود را راضی کنند و ثابت کنند که از مواضع یا مبادی خود کوتاه نیامده اند. اما درباره تندروها در واشنگتن دو رویکرد وجود دارد. یک رویکرد می گوید که میانه روها موفق می شوند اراده خود را تحمیل کنند و توافق "پیش می رود." رویکرد دیگر می گوید که تندروها توافق را نخواهند پذیرفت و به آیت الله سید علی خامنه ای، رهبر انقلاب ایران فشار خواهند آورد تا آن را رد کند. از جمله بهانه هایی که آنها استفاده می کنند این است که این توافق می تواند پایان نظام را رقم بزند. نظر تو چیست؟»
جواب دادم: «البته تندروهایی در ایران هستند. اما میانه روها هم هستند. همه آنها فرزندان نظام به حساب می آیند. هر دو طرف سال ها است که در نشست ها و گردهمایی های مردمی و سخنرانی های خود شعار "مرگ بر امریکا" سر می دهند. مگر این که وضعیت فرق کرده باشد. تحریم های بین المللی و امریکایی و اروپایی که علیه ایران اعمال شدند نتوانستند باعث سرنگونی حکومت ایران شوند. این را رهبران ایران به خوبی می دانند. البته ضررهای مهمی به حکومت زد که باعث شد ایران به همراه دلایل دیگر بعد از مدت ها مخالفت با مذاکره پای میز مذاکره بنشیند. تحریم ها سبب شدند تا تولید نفت ایران به نصف کاهش یابد. قیمت نفت نیز به نصف کاهش یافت. درآمد مالی ایران نیز به یک چهارم رسید. علاوه بر آن ایران نیاز به نوسازی زیربناهای گوناگون خود دارد. به هر حال، اجازه بده دو نکته درباره ایران اسلامی که فکر تازه ای به تو می دهند را در این جا بیان کنم. اولا ایران کشور جدیدی با نهادهای مدنی و نظامی ساخت و توانست به نوعی خودکفایی برسد و بخشی از مشکلات مردم را علی رغم جنگ صدام و تحریم ها و محاصره ها حل کند. ایران یک شبه دموکراسی دارد. البته این شیوه حکومت داری سبب نشده تا نظام از خواسته های خود دست بکشد. محمد خاتمی علی رغم میل بسیاری رئیس جمهور شد در حالی که رهبر ایران می توانست مانع از انتخاب مجدد او شود. آیت الله خامنه ای این کار را نکرد و علی رغم میل باطنی اش اجازه داد رئیس جمهور شود. اما دولت او نتوانست دستاوردی به دنبال داشته باشد و چندان موفق عمل کند. روحانی هم رئیس جمهور شد در حالی که بیشتر از خاتمی انقلابی است و فرزند نظام محسوب می شود اما باب میل بسیاری نیست. روزی عده ای تلاش می کردند کشور به دو جناح سیاسی اسلام گرایان میانه رو و محافظه کار یا تندرو تقسیم شود، اما تحولات این ایده را به هم زد. البته الآن هم فعالیت های سیاسی در ایران به شکل غیر رسمی به دو مجموعه میانه رو و تندرو تقسیم می شود.»
در ادامه گفتم: «نکته دوم، انتخاب روحانی است. یک بار در دیدار با آیت الله خامنه ای، رهبر معظم انقلاب گفت: من بخشی از نظامم و برنامه من گشایش از داخل به خارج از جمله امریکا و مذاکره بر سر پرونده هسته ای ایران است. من مبارکی و حمایت شما را می خواهم. و تعهد می دهم که همه تحولات را قبل از هر کس به اطلاع شما برسانم، و اگر نگرانی متوجه ایران شد و میهن و نظام از من خواست بایستم و پایداری کنم پایداری خواهم کرد. در طول مذاکرات رهبر انقلاب بارها از مذاکرات حمایت کرد تا سرپوشی بر حملات تندروها گذاشته باشد.»
او نسبت به حرف های من نظری نداشت فقط گوش می کرد. بعد پرسید: «نظرت درباره عراق و آیت الله سیستانی، مرجع شیعی و ارتش عراق چیست؟ آن چه در تکریت اتفاق افتاد و پس گیری آن از داعش مهم بود. نظرت درباره نقش ایران در عراق و قاسم سلیمانی (نماینده ایران در عراق) چیست؟»
جواب دادم: «در نجف همان طور که می دانی چهار مرجع وجود دارد. آقای سیستانی یکی از آنها و بالاترین آنها است. با وجود سن بالایش حالش خوب است. قطعا جوان نیست، اما آرام و میانه رو و متوازن است علی رغم این که اصلاتا ایرانی است، عراقی محسوب می شود، او آدم باهوشی است. به نظر من باید همچنان از او حمایت شود، البته باید از همه شیعیان عراق حمایت شود. ایران بدون اعلام رسمی عمق استراتژیک عراق و شیعیان محسوب می شود. در زمان سرکوب حکومت صدام ایران از شیعیان عراق حمایت می کرد و آنها را برای مبارزه با صدام آموزش می داد و مورد حمایت قرار می داد. شیعیان با حمایت ایران توانستند در عراق بعد از صدام به حق خود در قدرت برسند. در جنگ شیعه و سنی که در عراق به راه افتاد ایران تنها حامی شیعیان بود. حقیقتش شیعیان عراق از عربستان که سال ها با آنها قطع رابطه کرده بود، می ترسند. اما از ترکیه بیش از عربستان می ترسند. البته ایران زرنگ است و می گوید به نمایندگی از شما با تروریسم می جنگم. در آزادسازی تکریت ارتش عراق نتوانست کاری کند، این ایرانی ها بودند که وارد عمل شدند و تکریت را آزاد کردند.»
پرسید: نظرت درباره لبنان که قرار است به زودی از آن دیدن کنم، چیست؟»
جواب دادم: «لبنان کشور بی ثباتی است. اما اوضاع معقولی دارد. باید این وضعیت را حفظ کرد چرا که بهبود آن غیرممکن است. شاید فقط از طریق انتخاب رئیس جمهور اوضاع بهبود یابد. شاید لازم باشد عمان را وارد کنید تا میان عربستان و ایران، دو بازیگر اصلی و تاثیرگذار تفاهم ایجاد کند تا امور لبنان سامان بگیرد.»
به این ترتیب و بعد از سوال او درباره لبنان دیدار من با این مقام عالی رتبه به پایان رسید.
ادامه دارد...
ترجمه: سید علی موسوی خلخالی
نظر شما :