توافق؛ بازگشت به نقطۀ صفر یا ایجاد بنیانی نوین
نویسنده: دکتر احسان مصباح، پژوهشگر مرکز ملی مطالعات جهانی شدن
سرانجام بعد از گذشت 12 سال، مناقشۀ هسته ای ایران با مذاکراتی 22 ماهه به توافقی منجر شد که میتوان آن را نقطۀ نهائی عزم طرفین و آغاز نهائی گامهای عملی برای حل این مناقشه دانست. فارع از اینکه این توافق مانند هر توافقی دیگر تا رسیدن به سرانجام راهی طولانی در پیش رو دارد و تا رسیدن به آن سرانجام بالقوه بنا بر نیت و خوانش طرفین از آن شکننده، بیثبات و نامطمئن است، در میان ایرانیان مدافعان و منتقدین خود را دارد.
بخش خاصی از منتقدین ایرانی این توافق، که خود را «دلواپس» نمینامند، انتقاد اصلی خود را تحت پوشش این استدلال نقل به مضمون بیان میکنند که «این توافق شرایط ایران را تازه به سال 1382 بازگشت میدهد، چنین بازگشتی به بیش از یک دهۀ گذشته امری مطلوب نیست و مسئولان باید جوابگوی این تأخیر و درجازدن 12 ساله باشند». این نوشته کوتاه سعی دارد تا پاسخی به این دسته از منتقدین سیاست خارجی ایران باشد و در این مسیر استدلال خود را بر اساس دو نوع دستاوردهای ایران در عرصۀ بین المللی و دستاوردهای بین المللی قرار میدهد.
دستاورد ایران در عرصۀ هسته ای و بین المللی
مناقشۀ هسته ای در حالی آغاز شد که غرب (به رهبری امریکا و سپس اروپا) و بعداً جامعۀ بین المللی (با رأی مثبت کشورهائی مثل هند و پاکستان در شورای حکام و چین، روسیه در شورای امنیت) خواست خود را توقف غنی سازی هسته ای در ایران قرار دادند. قبول این امر از سوی ایران به منزلۀ خداحافظی با خواست این کشور در دارا بودن چرخۀ کامل سوخت هسته ای و کسب «خودکفائی» در این زمینه بود. حتّی زمانی که ایران با سخنرانی ریاست جمهور وقت خود در مجمع عمومی سازمان ملل در سال 1384، حاضر شد غنی سازی خود را در قالب نوعی از کنسرسیوم بین المللی و حتّی خارج از قلمرو سرزمینی خود، در روسیه یا آفریقای جنوبی، انجام دهد و بدین شکل به نوعی از چرخۀ کامل سوخت هسته ای خود و بالطبع «خودکفائی» در آن چشمپوشی کند، غرب به چیزی جز وجود صرف نیروگاه هسته ای در ایران و خرید سوخت آن از بازار بین المللی راضی نبود.
این خواست ایران در دارا بودن چرخۀ سوخت هسته ای و غنی سازی آن را باید در قالب بزرگتری دید. بر خلاف بسیاری از سازمان های بین المللی، آژانس بین المللی انرژی هسته ای، به خاطر حسّاسیت موضوع، به طور ادواری دست به اصلاح مواردی می زند که عدم اشاعۀ هسته ای را تهدید می کند. یکی از این موارد، تمایل این آژانس در ممنوعیت غنی سازی سوخت هسته ای برای اعضای غیر هسته ای است. غنی سازی هسته ای اگر چه رسما در اساسنامه فعلی آژانس ممنوع نیست، ولی به صراحت میتوان تمایل و تلاش آژانس را برای ممنوع کردن آن دید، چرا که از نظر آژانس وجود چرخۀ هسته ای راه را برای تهدید عدم اشاعه باز می کند.
توافق هسته ای کنونی که با قطعنامۀ 2232 شورای امنیت شکل کاملاً رسمی و محکم تری یافته است، غنی سازی هسته ای از سوی ایران و در خاک خود را پذیرفته است و به طور رسمی ایران را به عنوان کشوری قلمداد کرده است که دارای چرخۀ سوخت کامل و غنی سازی هسته ای است. بدین ترتیب، گذشته از دلایلی که باعث شدند آژانس در قانونی کردن ممنوعیت غنی سازی هسته ای ناکام باشد، این ناکامی هر گاه پایان پذیرد، ایران جز کشورها و نهادهایی خواهد بود که با حفظ غنی سازی خود نوعی از انحصار در آن به دست خواهد آورد. از سوی دیگر باید به الزام کشورهای پیشرفته در کمک به ایران برای تغییر در نیروگاه اراک به نحوی که هم ویژگی آب سنگین آن حفظ شود و هم دغدغۀ آنان در تهدید عدم اشاعه رفع شود، باید به فرصتی همکاری در بالاترین سطح تکنولوژیک نگریست. این همکاری، نه از 12 سال گذشته، بلکه تقریباً از ابتدا مطلوب غرب نبوده است ولی هم اکنون به صورت الزام برای آن درآمده است.
به عنوان مصداقی از این عدم مطلوبیت باید به تلاش دولت ایران در قبل از انقلاب برای خرید نافرجام ذوب آهن از غرب و همچنین عدم همکاری ایالات متحده در ساخت نیروگاه بوشهر اشاره کرد. دولت ایران قبل از انقلاب، عاقبت ذوب آهن را از شوروی در حالی خریداری کرد که بیم آن را داشت که امریکا مانع آن شود. همچنین، عدم تمایل همکاری هسته ای ایالات متحده با رژیم شاهنشاهی منجر به این شد تا قرارداد نیروگاه هسته ای بوشهر با آلمان غربی بسته شود.
از نظر تسلیحاتی و موشکی هم توافق، با تبدیل تحریم فعالیت های موشکی ایران، به محدودیت های پنج و هشت ساله در موشک های بالستیک دارای کلاهک هسته ای، به نوعی این فعالیت ها رسمیت بخشیده و آن را پذیرفته است.
با احتساب پذیرش بین المللی غنی سازی هسته ای از سوی ایران، رسمی شدن همکاری کشورهای توسعه یافته در نیروگاه اراک و پذیرش فعالیت موشکی ایران، توافق تنها پایان تحریم های شورای امنیت، تحریم های اتحادیه اروپا و تحریم های اولیه، ثانویۀ ایالات متحده نیست، که آن را صرفاً بازگشت به گذشته بدانیم.
دستاوردهای بین المللی
گذشته از دستاوردهای ایران در عرصۀ بین المللی، توافق میان ایران و قدرت های جهانی دستاوردهائی برای صلح جهانی هم داشته است. ایجاد تزلزل در اهداف تحریم، رویه سازی در برداشتن تحریم، نهادسازی و تغییر نسبت دیپلماسی با قدرت متعارف، اصلاح فرایندهای رسمیت و قطعیت توافق های بین المللی و طرز برخورد جدید با فصل هفتم منشور ملل متحد دستاوردهایی بین المللی در راستای صلح هستند که بدون تجربه این دوازده سال، جهان از آن بیبهره بود.
تحریم های بین المللی همواره این هدف را داشته اند تا بدون فشار فیزیکی، رفتار کنشگران در عرصۀ بین المللی تغییر یابد. یکی از دستاوردهای توافق هسته ای میان ایران و قدرت های بزرگ ایجاد تزلزل در این برداشت بود که تحریم منتج به تغییر رفتار خواهد بود. دوازده سال تحریم، حتّی تحریم بیسابقۀ بانک مرکزی یک کشور، به حضور آن کشور در مذاکره انجامید ولی رفتار و خواسته آن کنشگر را تغییر نداد. فهم این مسأله از سوی قدرت های بزرگ به استفادۀ کمتری از این ابزار در عرصۀ بین المللی منجر می شود که گرچه جایگزین خوش نقش جنگ است اما در بطن خود به تودۀ مردم صدمه می زند. به عبارت دیگر، گرچه تحریم در ظاهر به جای جنگ خواهان تغییر رفتار است و از این لحاظ به صلح نزدیک است، اما در بطن خود با ضربه زدن به حقوق اولیه مردم ناقض اساس صلح است.
دیگر اثر توافق میان ایران و قدرت های بزرگ رویه سازی در لغو تحریم ها بود. سابقۀ تحریم ها حاکی از این بود که به عللی، از جمله هزینۀ ایجاد اجماع میان قدرت های بزرگ در اعمال تحریم و همچنین تکوین نهادهای دیده بان، ناظر و پایشگر آن، لغو تحریم ها امری با ماهیت تدریجی است. تحریم های عراق در حالی در سال 2013 به طور کامل لغو شد که نیروهای ائتلاف در سال 2003 حکومت مرکزی عراق را ساقط و نظم جدید در آن کشور ایجاد کرده بودند. توافق ایران با 1+5 با ایجاد رویه ای خاص تحریم های ایران را با قطعنامۀ شورای امنیت به یکباره لغو خواهد کرد. این رویه در تحریم های کنشگران دیگر که قرار بود تدریجی برداشته شوند، نیز به کار خواهد رفت.
از آثار سیاسی توافق ایران با قدرتهای جهانی باید به نوعی از نهادسازی اشاره کرد که در آن به منظور حل یک «بحران» بین المللی، قدرت های جهانی به تنهایی دست به تصمیم گیری نزدند و طرف به اصطلاح «بحران ساز» را نیز در تصمیمگیری شرکت دادند. این امر از آنجایی حائز اهمیت است که علی رغم برتری غیرقابل مقایسه میان منابع قدرت متعارف یکی از دو طرف، نه تنها مذاکره و دیپلماسی محقق گشت بلکه به نتیجه رسید. این امر نشان می دهد که آرزوی هابرماس در جایگزینی «کنش ارتباطی» به جای قدرت در مذاکره و دیپلماسی به واقعیت بدل شده است. با این تجربه، در عرصه ها و بحران های مشابه هم می توان شاهد کنسرت هایی بود که در آن دو طرف دارای قدرت نامتوازن با کنار گذاشتن بحث قدرت و تنها با استفاده از استدلال و گفتگو در پی حل بحران باشند و بدین ترتیب، با بیشتر شدن عینیت غیاب قدرت در عرصۀ دیپلماسی صلح فعلیت و استمرار بیشتری خواهد داشت.
توافق های بین المللی همواره از امضا توافق میان اطراف تا رسیدن به مرحلۀ تصویب از سوی نهادهای قانونی هر طرف جریان کُند، تدریجی و غیرفعالی را بدین ترتیب پشت سر می گذارند، که کارشناسان و مسئولان اجرائی پشت درهای بسته به توافقاتی می رسند و منتظر تصویب رسمی نهادهای قانونی مثل مجالس مقننه می شوند. در این بین هیجان، ضرورت و استدلال های کارشناسان حاضر در فرایند دیپلماسی از میان می رود و چه بسا دیدگاه ها و دسته بندی های حزبی داخلی جای آن را بگیرد. توافق هسته ای میان ایران و قدرت های جهانی، با ارجاع سریع این توافق به شورای امنیت و گرفتن تصویب آن، نهادهای قانونی را در وضعیتی قرار داده است که باید اولاً با سرعت و ثانیا با حساسیت بیشتر و به دور از امور سیاسی به تصویب این توافق بپردازند. این رویه می تواند در توافقات گسترده تر میان واحدهای سیاسی نیز به کار آید و زمان میان امضا توافقات از سوی کارشناسان اجرائی تا تصویب آن از سوی نهادهای قانونی را کاهش دهد.
هفتاد سال از پیروزی متفقین در جنگ جهانی دوم می گذرد و کشورهای پیروز همواره سالگرد این پیروزی را جشن می گیرند. اگر به فردای پیروزی آن ها نگاهی بیاندازیم، چیزی جز خرابی و ویرانی مشاهده نمی کنیم و باید از خود بپرسیم چرا «این در ظاهر پیروزی» که حتی بازگشت به دوران پیش از جنگ هم نیست، اینقدر برای کشورهای پیروز اهمیت داشته است؟ پاسخ این شادمانی پیروزی در جنگ نیست، این شادمانی به منظور ایجاد رویه ها و نهادهایی مثل سازمان ملل است که از حوادث مجدد پیشگیری می کند. این شادمانی درس گرفتن از دورانی است که نهاد جامعه ملل پایه گذاری شد ولی با برخورد سرد مبدع و دیگر اعضا مواجه شد. این شادمانی ایجاد رویه هایی مثل طرح مارشال برای بهبود اوضاع کشورهای تخریب شده در جنگ است. فردای هر جنگ و توافقی صرفاً بازگشت به روز اول نیست، بلکه ابداع رویه ها و نهادهای جدید و همچنین درس گرفتن از برخی اشتباهات است.
نظر شما :