سومین بخش از سلسله یادداشتهای جدید سرکیس نعوم:
ایران قلعه مستحکم شیعیان در مرکز دنیای اهل تسنن
دیپلماسی ایرانی: برای پنجمین سال است که دیپلماسی ایرانی یادداشت های سرکیس نعوم را که در پی دیدارش با مقام های فعلی و سابق امریکایی نوشته است، منتشر می کند. امسال نیز بر اساس همان رویه دیپلماسی ایرانی تلاش دارد این یادداشت های را ترجمه و منتشر کند. با این تفاوت که از لحاظ زمانی تلاش می شود نزدیک تر به زمان انتشار آن در روزنامه مرجع یعنی روزنامه النهار باشد و کاربردی ترین آنها در این جا انتخاب و منتشر شود. اهمیت این یادداشت ها در این است که به روز هستند و مطابق با تحولات جاری در منطقه تهیه شده اند و در آنها نکاتی مشاهده می شوند که برای خوانندگان می تواند جذاب باشند. در ادامه بخش سوم این یادداشت ها می آید:
به سراغ مسئول سابق که فرایند صلح در خاورمیانه را از نزدیک به عنوان یک مقام رسمی دنبال می کرد و همچنان هم مسائل خاورمیانه را دنبال می کند و در یکی از مراکز پژوهشی فعالیت جدی دارد، درباره مذاکرات امریکا و ایران پرسیدم، گفت: «اگر توافق حاصل شود، ایران قدرت هسته ای خواهد شد. الآن ایران بر بخش مهمی از خاورمیانه تسلط دارد بعد از این تلاش می کند که این مناطق را برای خود حفظ کند و دستورالعمل خود را در آنها پیش ببرد. کشورهای دیگر در منطقه ضعیف هستند.»
نظر دادم: «توافق هسته ای جدای از قضایای مهم دیگر نیست، مهمترین آنها بحث بر سر مشکلات خاورمیانه و نقش کشورهای مهم در آن و حجم حضور آنها است. ایران در گذشته پافشاری می کرد که مذاکرات تنها بر سر پرونده هسته ای باشد در حالی که امریکا اصرار داشت شامل قضایای دیگر منطقه ای نیز باشد. بعد از آن ایران کوتاه آمد و قبول کرد که در مسائل منطقه ای مذاکره کند. اما امریکا رد کرد و فقط بر پرونده هسته ای باقی ماند. البته این مساله مانع از این نشد که دو طرف مذاکرات غیر رسمی بر سر منطقه نداشته باشند، علاوه بر آن دو کشور همکاری های میدانی در سال 2001 در افغانستان داشتند. و هر دو امروز در عراق با یکدیگر همکاری می کنند. در سوریه تقریبا هر دو جنگی واحد را علیه داعش انجام می دهند، و مانع از به کارگیری زور برای سرنگونی حکومت اسد می شوند. حتی اگر ایران هم بخواهد از توافق هسته ای بهره برداری کند تا دستورالعمل منطقه ای خود برای نفوذ بیشتر را تکمیل کند، به دلایل مختلف نمی تواند. از جمله عوامل آن، مسائل اقتصادی و پول های بلوکه شده در بانک های امریکا و بانک های دیگر، همچنین کاهش قیمت نفت و عدم احتمال آزادسازی سریع پول های بلوکه شده ایران است که سبب می شود ایران نتواند به این سادگی ها دستورالعمل خود را برای نفوذ در خاورمیانه تکمیل کند. علاه بر همه اینها ایران باید بتواند با امریکا به "توافق منطقه ای" برسد.»
پرسیدم چنین چیزی چگونه به دست می آید یا به عبارت دیگر ایران چگونه می تواند به مسائل منطقه ای با امریکا به مذاکره بپردازد؟ جواب داد: «باید توافق هسته ای را اجرا کند، بعد بر سر مسائل منطقه ای مذاکره کند. شاید امریکا بتواند مذاکره بر سر این مساله را سه ماه بعد از توافق هسته ای با ایران آغاز کند. و شاید بتواند با پرونده هسته ای به ایران فشار بیاورد. تو می گویی ایرانی ها نیروی هسته ای را برای حفاظت از کشور و حکومتشان در برابر قدرت هسته ای پاکستان و هند و اسرائیل می خواهند. این صحیح، اما ایران نمی تواند این مساله را الآن تضمین کند. برای همین دائما در مذاکره به سر می برد. اما کار خطرناک تر فعلا این است که ایران را به حال خود رها کنند که بتواند به دستاوردهای هسته ای خود برسد و به دنبال آن طرح خود را در منطقه اجرا کند بدون این که به طور جدی بخواهد دیگران را برای امور خود قانع کند. در ابتدای حرفت گفتی ایران کشور غیر دموکراتیکی است که امریکا با آن به توافقی نمی رسد که بخواهد نظامش را تقویت کند. اما امریکا خودش به عربستان به رغم این که کشور دموکراتیکی نیست، آسان می گیرد، همان طور که قبل از این با مصر در دروان حسنی مبارک کرد و قبل از آن با انوار سادات می کرد، همه آنها حاکمان غیردموکراتیکی بودند، حتی با صدام حسین مستبد و شاه غیر دموکراتیک ایران و حتی با سوریه در دوران هر دو اسد. امریکا می تواند با توافق هسته ای با ایران جلوی رقابت تسلیحات هسته ای را در منطقه را بگیرد اما نمی تواند با حکومت آن کاری کند.»
جواب دادم: «شاید حق با تو باشد، اما چرا در توافق هسته ای می خواهد به ایران به توافق برسد؟ اوباما چه فکری می کند و می خواهد به چه برسد؟» قبل از آن که جواب مرا بدهد، گفت خودت چه فکر می کنی؟ گفتم: «ایران کشور مهمی است. قلعه مستحکم شیعیان در وسط دنیای اهل تسننی که مدتی است به تندروی و افراط متمایل شده است. ایران تلاش می کند خودش به تنهایی از خودش حمایت کند. و این برای ایران سخت است برای همین جنگی نیابتی را در بیشتر مواقع دنبال می کند تا به این ترتیب بتواند طرح منطقه ای خود را پیش ببرد. اگر این کار را نکند دیگران به حساب آن طرح هایشان را پیش می برند. در چنین جنگی ایران نیاز به هم پیمان دارد، و در دنیای امروز امریکا قدرتمندترین کشور جهان محسوب می شود. همه می دانیم یا باید بدانیم که این به معنای آن نیست که امریکا هم پیمانی علیه دنیای اهل تسنن خواهد شد که نزدیک به یک میلیارد و دویست میلیون نفر جمعیت دارند یعنی 85 درصد از کل مسلمانان جهان. امریکا نه چنین چیزی می خواهد نه حاضر است تبعات آن را بپذیرد، و نه به مصلحت آن است که این تعداد عظیم را علیه خود کند. امریکا و ایران و به همراه آنها عربستان و ترکیه و دیگر حکومت های معتدل عربی و اسلامی همگی مصلحتی مشترک در جنگ با "تروریسم سنی" دارند. در عین حال احساسات بیشتر مردم این کشورها می تواند متفاوت باشد. در این مرحله نمی توانیم غرق این جدال شویم که چه کسی داعش و شاخه های مثل آن را به وجود آورد. یا این که آیا یک پدر دارد یا پدرهای مختلفی از این مجموعه ها حمایت می کنند.»
پرسید: «ترکیه چرا؟» جواب دادم: «برای این که کشور قدرتمندی است. مشکلاتی جدی دارد اما حل آنها غیرممکن نیست اگر رئیس جمهور آن، اردوغان از غرور خود کم کند و توجه بیشتری به مردم کشورش بکند و از توجه یک جانبه به اسلام گرایی و جاه طلبی هایش بکاهد می تواند مشکلاتش را حل کند. ترکیه عضو پیمان ناتو و متحد امریکا است. از سویی ترکیه هم کشور مسلمان سنی است که می تواند مسلمانان سنی منطقه را که از کنترل ایران پارسی و شیعی ترسیده اند و نگرانند که ایران با همکاری هم پیمانانش بر کل منطقه مسلط شود، مطمئن سازد. البته عربستان به قدرتمندی ایران نیست. حالا من این جا نمی خواهم از حمایت امریکا از عربستان صحبت کنم، امریکا خط قرمزی دارد که به کسی اجازه عبور از آن را نمی دهد و این مساله سبب شده کشور قدرتمندی شود. قدرت عربستان حتی به پای قدرت ترکیه هم نمی رسد. اما رعایت حال آن ضروری است برای این که بارگاه های شریف مکه و مدینه در آن واقع شده است و در صورتی که مصر بعد از مشکلات اقتصادی اش به آن بپیوندد کشور عربی قدرتمندی خواهد شد، البته اگر عربستان بتواند مصر را راضی به اتحاد با خود بکند.»
ادامه دادم: «اگر توافق هسته ای میان ایران با امریکا در چارچوب مجموعه بین المللی 1+5 به نتیجه برسد، به اعتقاد من نتایج آن دراماتیک نخواهد بود در عین حال اثر فوری، مثل پایان جنگ های شعله ور در بیشتر کشورهای خاوریانه نخواهد داشت. البته هنوز دو سه کشوری در منطقه هستند که توانسته اند در برابر تندبادهای انقلابی مقاومت کنند اما با این حال می توان گفت که نظام قدیم منطقه ای فروپاشیده و هنوز چیز جدیدی جای آن را نگرفته است. علی رغم تخیلات و رویاپردازی های بسیار وضعیت هم عوض شده است. بهار عربی خودجوش بود. اما کشورهای بزرگ در آن دخالت کردند تا ابعاد و پیش زمینه های آن را بشناسند و تلاش کردند که جلوی مخاطرات آن را بگیرند برای همین مسیر آن را منحرف کردند بدون این که بتوانند جلوی آن را بگیرند. نظام جدید خاورمیانه را وزرای امور خارجه "بزرگ" در دفتر خنک یا گرم و نرمشان نخواهند کشید بلکه این خون است که نظام جدید را پایه ریزی می کند. و این امر زمان طولانی می برد تا تحقق یابد. شاید این مساله به یک توافق امریکایی (بین المللی) – ایرانی ختم شود، شاید آغاز کار آن میان تهران و ریاض باشد که مثلا در لبنان بر سر نامزد ریاست جمهوری به توافق برسند.»
این مسئول سابق امریکایی پرسید: «آیا به نظر تو لبنان به همین وضعیت خواهد ماند و علی رغم جنگ هایی که در کشورهای همسایه می گذرد ثبات متزلزل فعلی آن دوام خواهد آورد؟» بعد با تعجب گفت: «از این که نیروهای مردمی داخلی سوریه وارد جنگ نشده اند تعجب می کنم به خصوص که همچنان در جنگ سیاسی به سر می برند.» جواب دادم: «ثبات فعلی بسیار متزلزل است. اما این که ثبات دائمی و قوی و ثابتی وجود داشته باشد، غیر ممکن است. باید آن را حفظ کرد قبل از آن که بدتر شود. این چیزی است که کشورهای بزرگ در راس آنها امریکایی ها به لبنانی ها می گویند علی رغم این که خوب می دانند که تقسیم بندی های طایفه ای و مذهبی و سیاسی آنها چقدر گسترده و روابطشان با کشورهای منطقه و حتی خارج از منطقه چقدر بالا است. با همه اینها همه لبنانی ها از سیاستمداران گرفته تا مردم عادی از این که وارد جنگ جدیدی شوند واهمه دارند و از این مساله بسیار نگرانند. آنها خوب می دانند که اگر وارد جنگ جدیدی شوند باید سال ها و سال ها منتظر بنشینند تا صلحی به دست آید و جنگ پایان یابد. کدام برای آنها بهتر است ویرانی و جنگ یا ثبات و حفظ وضعیت موجود حتی اگر متزلزل باشد؟»
ترجمه: سید علی موسوی خلخالی
نظر شما :