روسیه، صربستان و کوزوو ؛ موضوع همچنان ادامه دارد
ولادیمیر پوتین بایستی از قدرت های غربی ممنون باشد، چرا که به او کمک کردند درست جایی که سیاست های استالین با شکست مواجه شد، او به پیروزی برسد.
ولادیمیر پوتین بایستی از قدرت های غربی ممنون باشد، چرا که به او کمک کردند درست جایی که سیاست های استالین با شکست مواجه شد، او به پیروزی برسد و آن تثبیت نفوذ سیاسی و اقتصادی مسکو بر بلگراد است. ایالات متحده و بیشتر کشورهای اروپای غربی با حمایت از استقلال کوزوو و بی اعتنایی به منافع و خواست صربستان، راه را برای اعمال نفوذ روسیه باز کردند. برای اولین بار پس از جنگ سرد، روسیه موفق شده است در قسمتی از اروپا که غرب آن را بخشی از منطقه نفوذ خود تلقی می نماید، جای پایی پیدا کند.
تاریخچه رابطه ای متشنج
در ماه جولای آینده بر اساس یکی از موافقتنامه هایی که بین روسیه و صربستان در اوایل سال جاری میلادی به امضا رسید، چند گروه موسیقی روسی به شهرهای مختلف صربستان سفر می کنند تا در راستای تحکیم «روابط فرهنگی و معنوی» دو کشور، به اجرای موسیقی بپردازند.
اینچنین روابطی بین دو کشور از سال 1948، یعنی زمانی که تیتو روابط خود را با استالین قطع کرد، بی سابقه بوده است. روابط بین بلگراد و مسکو تنها بر اساس منافع متعارض آن ها تعریف می شد: اتحاد شوروی هژمون شرق بود و این در حالی بود که یوگوسلاوی یکی از بنیانگزاران جنبش عدم تعهد بود. بنابراین هیچگاه صحبت از تقویت «روابط معنوی» یا هرگونه روابط ویژه دیگری، بین دو کشور مطرح نبود.
ارتش خلق یوگوسلاو، که برای مدت ها چهارمین ارتش بزرگ اروپا به شمار می رفت، در مرزهای غربی و شرقی یوگوسلاوی مستقر بود تا مرزهای کشور را حفاظت نماید. یوگوسلاوی به صورت همزمان، از هر دو بلوک شرق و غرب کمک های مالی و تسلیحات نظامی دریافت می کرد. در طول جنگ سرد، هم مسکو و هم واشنگتن مصمم بودند یوگوسلاوی را حفظ نمایند تا مبادا به سمت بلوک مقابل تمایل پیدا کند. ثبات در این کشور برای حفظ وضع موجود در اروپا بسیار حیاتی بود.
پس از فروپاشی اتحاد شوروی و لغو پیمان ورشو، ساختار اروپا تغییر پیدا کرد و ثبات یوگوسلاوی ناگهان به چالش کشیده شد. غرب با کشورهای کروواسی و اسلوونی که به سمت دموکراسی حرکت کرده بودند، تشکیل اتحاد داد. در حالی که درگیری های جدایی طلبانه یوگوسلاوی ادامه پیدا می کرد (از مناقشه در اسلوونی در 1991 تا جنگ در مقدونیه در 2001)، مسکو به خوبی متوجه این مسئله شد که قدرت سیاسی و نظامی کافی برای اعمال نفوذ در این منطقه از اروپا را ندارد. طی تمام این سال ها، مسکو مصمم بود بر روی سیاست خارجی یوگوسلاوی اثر گذار باشد و حتی در قلمرو آن دخالت نظامی کند.
اما آنچنان که مشخص شد، این ایالات متحده بود که توانست در این منطقه نظرات خود را اعمال نماید و این در حالی بود که حتی عقاید هم پیمانان خود در اتحادیه اروپا را در نظر نمی گرفت، چه برسد به روسیه. ناکامی مسکو در بهار 1999، زمانی که ایالات متحده بدون توجه به اعتراضات روسیه از ناتو خواست صربستان را مورد حمله هوایی قرار دهد، به اوج خود رسید.
بمباران صربستان توسط ناتو و ضعف روسیه
تجربه روسیه در جنوب شرق اروپا باعث شد تا ولادمیر پوتین لب به انتقاد گشوده و عنوان کند که همیشه کشورهای ضعیف بوسیله کشورهای قوی ضربه خورده اند؛ تحت رهبری وی بود که کرملین به این نتیجه رسید که روسیه نباید بار دیگر کشوری ضعیف باشد، مانند آنچه در دوره ریاست جمهوری بوریس یلتسین اتفاق افتاده بود.
این نگاه دقیقا به دلیل آن بود که روسیه در سال 1999 نتوانست از اقدام ناتو تحت نفوذ ایالات متحده برای بمباران صربستان جلوگیری نماید و از این زمان بود که ضعف روسیه به خوبی نشان داد که موضوع این منطقه از اروپا در آینده برای این کشور مشکل ساز خواهد شد. تعارضاتی که در دنیای پس از جنگ سرد بین روسیه و ایالات متحده در می گرفت، از لحاظ اهمیت در درجه دوم قرار می گرفت، چرا که در واقع آنچه برای روسیه اهمیت بسیاری داشت، قرار گرفتن در یک سطح با ایالات متحده، در عرصه سیاست جهانی بود.
حساسیت مسکو در رابطه با قضیه کوزوو به راحتی از سوی دیپلمات های غربی مورد بی توجهی قرار گرفت. مذاکره کنندگان سازمان ملل در مقابل درخواست آلبانیایی تبارهای کوزوو برای جدایی از صربستان، تسلیم شدند و در این راستا برنامه «استقلال تحت نظارت» را در اوایل سال 2007 به منظور استقلال کوزوو ارائه کردند.
این اتفاق در حالی رخ می داد که پوتین و وزیر خارجه روسیه، سرگی لاورف، موضع روسیه را در قبال این مسئله یک سال قبل از آن در ملاقاتی با دیپلمات بلند پایه ایالات متحده، رزماری دیکارلو، در جلسه ای در کاخ کرملین مطرح کرده بودند: مسکو تنها راه حلی را قبول دارد که به صورت مسالمت آمیز بین صرب ها و آلبانیایی تبارها به دست آمده باشد. به عبارت دیگر، جدایی کوزوو به هیچ وجه گزینه قابل قبولی برای روسیه نبود.
بدین ترتیب مذاکره کننده اصلی ایالات متحده در کوزوو، رابرت ویسنر، عدم پذیرش سیاست های ایالات متحده در کوزوو توسط روسیه را «تاسف بار» خواند و اعلام کرد ایالات متحده حتی یک ذره هم از حمایت خود نسبت به آلبانیایی تبارهای کوزوو و خواست آن ها عقب نشینی نخواهد کرد. در واقع مسئله استقلال کوزوو مسئله ای بود که در میان تعارضات جاری بین روسیه و ایالات متحده، بیشتر از همه توجه ایالات متحده را به خود جلب کرده بود.
پس از اعلام استقال کوزوو در 17 فوریه 2008، وسنر در چندین مصاحبه موضع ایالات متحده را در قبال این مسئله اعلام کرد. وی اعلام کرد که مسئله کوزوو برای واشنگتن از اهمیت بالایی برخوردار است چرا که ایالات متحده نیز مسئولیت هایی در رابطه با امنیت اروپا برعهده دارد. از سوی دیگر ونستر معتقد بود روسیه در رابطه با مسئله کوزوو منافعی ندارد چرا که اولا این منطقه در مجاورت مرزهای روسیه قرار نگرفته و ثانیا روسیه و ایالات متحده نباید در حیات خلوت یکدیگر دخالت نمایند.
اظهارات ونستر در رابطه با عامل جغرافیایی در رابطه با روسیه با اشکالاتی روبرو است، زیرا از نظر مسافت، فاصله ایالات متحده تا بالکان بسیار دورتر از فاصله روسیه تا این منطقه از اروپا است. اما اظهارات بی پرده وی به هر حال گویای واقعیتی در سیاست خارجی امریکا است: از دیدگاه ایالات متحده، زمانی که پای اروپا به میان می آید، به هیچ وجه نیاز به دخالت روسیه در مسائل امنیتی آن نیست.
تمام پیشنهاداتی هم که از سوی وزارت خارجه ایالات متحده در رابطه با همکاری های امنیتی به مسکو ارائه شده، تنها به همکاری های امنیتی در افغانستان یا جنگ علیه تروریسم محدود بوده است، یعنی درست جاهایی که منافع ایالات متحده ایجاب می کند. اما هیچگاه اینچنین پیشنهاداتی در رابطه با کوزوو یا استقرار سیستم های دفاع موشکی در اروپای شرقی و مرکزی و یا هر جای دیگری که ایالات متحده ترجیح می دهد روسیه در آن دخالتی نکند، مطرح نبوده است.
هدف ایالات متحده، نگه داشتن روسیه خارج از بالکان
شکی نیست که اگر روسیه در همسایگی صربستان قرار داشت یا اگر دو کشور در میان خود از طریق کشوری دوست به هم وصل می شدند که در صورت نیاز، به نیروهای نظامی روسیه اجازه عبور از خاک خود را برای ورود به صربستان می داد، حملات ناتو به این منطقه در سال 1999 و شناسایی استقلال کوزوو توسط کشورهای غربی در سال 2008 رخ نمی داد. البته در رابطه با عملیات ناتو در سال 1999، ایالات متحده اقدامات احتیاطی مورد نیاز را از اقبل انجام داده بود.
در همین راستا اعضای جدید ناتو یعنی رومانی و مجارستان عبور هواپیماهای تدارکاتی روسیه برای ارسال کمک به نیروهای روس، که قبل از ورود نیروهای ناتو، فرودگاه پریستینا را به اشغال خود در آورده بودند، را مانع شدند. اقدام عجیب روسیه که با هدف انجام تغییرات حداقلی در نتیجه عملیات ناتو علیه صربستان انجام گرفت با حقارت تمام به پایان رسید: سربازان روسیه در فرودگاه اسلاتینا گیر افتاده بودند، بنابراین پس از چند هفته، مسکو مجبور شد نیروهای خود در کوزوو را تحت فرماندهی ناتو درآورد. در سال 2003، پوتین باقی مانده این نیروها را از بوسنی و کوزوو بیرون کشید و اعلام کرد بیش از این قصد ندارد از سیاست های اشتباه غرب در این مناطق پیروی کند.
در این زمان، زمینه سیاسی دیگری برای روسیه باقی نماند تا بتواند نفوذ سیاسی خود را بر پایه آن دنبال کند: پس از سرنگونی رژیم میلوشویچ در صربستان، روسیه دیگر متحدی در این کشور نداشت. حتی گروه های ملی محافظه کار در صربستان به روشنی به یاد داشتند که چگونه روسیه، پس از اینکه نیروهای پلیس و ارتش به حمایت خود از میلوشویچ پایان دادند، ماموران مخفی خود را، در 5 اکتبر 2000، برای مذاکره با برنده انتخابات، یعنی وجیسلاو کوستونیکا، به صربستان فرستاد تا وی را قانع کند تا به سازش با حکومت برکنار شده رضایت دهد.
برادر میلوشویچ(که قبلا به عنوان سفیر در روسیه به سر می برد)، همسر میلوشویچ و همچنین پسر وی تا به امروز در روسیه به سر می برند و از سوی دولت روسیه پناهندگی سیاسی دریافت کرده اند. همچنین ماموران اطلاعاتی صرب و ژنرال های ارتش که در خدمت میلوشویچ بوده اند نیز پس از سقوط وی به روسیه گریختند. و این شاید اخطاری باشد به نیروهای طرفدار غرب در بلگراد: مسکو این افراد را برای زمانی نگه داشته است که موازنه قدرت در صربستان به سمت طرفداران رژیم گذشته این کشور متمایل شود.
تمایل صربستان به سمت روسیه پس از استقلال کوزوو
اینچنین چرخشی ممکن است پس از اجرای انتخابات پارلمانی، منطقه ای و محلی در 11 می 2008 رخ دهد. اکنون امکان دارد با گذشت هشت سال از سقوط میلوشویچ، جانشینان سیاسی وی باز هم به سمت روسیه متمایل شوند.
این در حالی است که رویکرد غرب به مسئله کوزوو موقعیت نیروهای طرفدار غرب در صربستان را به خطر انداخته است: رئیس جمهور صربستان، بوریس تادیک(از حزب دموکرات)، پس از پیروزی سخت بر رقیب خود تومیسلاو نیکولیک(از حزب رادیکال صربستان)، قول داد دو مسئله را به طور جدی دنبال کند، یکی عضویت در اتحادیه اروپا و دیگری بازگرداندن کوزوو به صربستان. اما مسئله دوم به نظر غیر ممکن می رسد، چرا که پاریس، لندن و برلین به بلگراد اعلام کرده اند که صربستان به اتحادیه اروپا وارد نخواهد شد مگر اینکه از ادعاهای خود نسبت به کوزوو چشم پوشی نماید.
بنابراین به نظر می رسد مسئله عضویت صربستان در اتحادیه اروپا به بن بست رسیده است، چرا که از طرفی فرانسه، انگلیس و آلمان نمی توانند به تنهایی از سوی اتحادیه اروپا تصمیم گیری نمایند و از طرف دیگر اسپانیا، رومانی، اسلوواکی، یونان و قبرس هم اعلام کرده اند استقلال کوزوو را به رسمیت نمی شناسند؛ و این در حالی است که به نظر می رسد هیچ دولتی در صربستان قادر نباشد رسما جدایی کوزوو را اعلام نماید.
در صورتی که صربستان قادر نباشد به اتحادیه اروپا بپیوندد، احتمال دارد به دنبال نزدیکی به روسیه برود. این در حالی است که سفیر روسیه در صربستان، الکساندر الکسییف، دائما تکرار می کند که روسیه حمایت خود را اکنون که ملت صربستان در حال گذراندن دوره سختی است، از این کشور دریغ نخواهد کرد.
افزایش همکاری های اقتصادی صربستان و روسیه
برنامه هایی برای اجرای پروژه ای شبیه به پرژه خط لوله گاز روسیه-آلمان به نام «خط شمال»، بین روسیه، بلغارستان، مجارستان، ایتالیا و صربستان به نام «خط جنوب» وجود دارد. صربستان برای اینکه بتواند وارد این پروژه شود مجبور شد شرکت نفت دولتی NIS را با قیمتی بسیار نازل به شرکت گازپروم روسیه واگذار کند. این معامله نهایی نشده است، زیرا پارلمان صربستان منحل شده است و بنابراین نمی تواند آن را تصویب کند، اما به هر حال به نظر می رسد این معامله در نهایت به انجام برسد. در مقابل، گازپروم تعهد می دهد نفت و گاز صربستان را در دراز مدت تامین نماید. همچنین این کشور هزینه ترانزیت خوبی از این خط دریافت خواهد کرد.
علاوه بر این مذاکراتی برای سرمایه گذاری روس ها در بوسنی و هرزگوین صورت گرفته است. در حال حاضر 60 درصد تجارت خارجی صربستان با اتحادیه اروپا است و روسیه تنها 11 درصد را از حجم تجارت خارجی صربستان را به خود اختصاص داده است اما این تراز ممکن است به سرعت به نفع روسیه تغییر نماید. روی هم رفته باید گفت که در آینده نزدیک روسیه نفوذ اقتصادی و سیاسی خوبی برای اولین بار پس از سال 1948 در این منطقه از اروپا بدست خواهد آورد.
خطر بی ثباتی در کوزوو
تحت حمایت ایالات متحده، غرب دیدگاه ها و منافع صرب ها را در رابطه با وضعیت آینده کوزوو نادیده انگاشته است. راهی که غرب در پیش گرفته دائما به صورت تنها گزینه در حل مسئله کوزوو نشان داده شده است. در این بین دیدگاه های روسیه نیز مورد توجه واقع نشده است. اصرار غربی ها بر نظر خود – استقلال کوزوو -- به آن دلیل بود که آن ها بر این عقیده بودند که در جبهه مخالف، از سویی صربستان از نظر اقتصادی و سیاسی توانایی رویارویی با کشورهای غربی را ندارد و از سوی دیگر روسیه نمی تواند نظر خود را در رابطه با قضیه کوزوو اعمال نماید.
هر دوی این ها درست بود، چرا که با اعلام استقلال کوزوو روسیه و صربستان در واقع به نوعی در عمل انجام شده قرار گرفتند و به نظر می رسد راه بازگشتی وجود نداشته باشد.
با این وجود، مقاومت صربستان و حمایت روسیه از آن و در مقابل پیروزی غرب در کوزوو ممکن است با هزینه های سیاسی و نظامی همراه باشد: در منطقه صرب نشین شمال کوزوو در اطراف شهر میترویکا.
در حالی که وزارت خارجه ایالات متحده حفاظت از «تمامیت ارضی» کوزوو را وظیفه ناتو می داند، بلگراد به دنبال تعمیق درگیری های قومی در این منطقه با هدف بی ثباتی آن است. هرگونه عملیات نظامی توسط ناتو در این منطقه ممکن است به مهاجرت دسته جمعی صرب های کوزوو و بنابراین صف آرایی دیگر کشورها در مقابل هم باشد. روسیه نیز بارها به ناتو تذکر داده است که اختیارات نیروهای خود در کوزوو(KFOR) را گسترش ندهد.
به هر حال، روسیه با حمایت از صربستان در حال ظهور به عنوان بازیگری مؤثر در جنوب شرق اروپا است و این دقیقا همان چیزی است که ایالات متحده قصد جلوگیری از آن را داشت.
آنچه باقی می ماند نقشی است که اتحادیه اروپا در این میان – بین روسیه و ایالات متحده – بازی خواهد کرد. این اتحادیه همیشه نقش « نیروی محرکه»را برای خود در بحران کوزوو قائل بوده است. اما آنچه اکنون در قضیه کوزوو دیده می شود راهی پر پیچ و خم در مقابل بازیگران متعدد دخیل در آن است.
نظر شما :