مصری ها از دمشق گله دارند
تردید سوریه در بمباران فرودگاه های اسرائیل
دیپلماسی ایرانی : امین هویدی (1921-2009) از نزدیکان جمال عبدالناصر و عضو گروه افسران آزاد بود که علیه حکومت پادشاهی در مصر کودتا کردند. او در زمان عبدالناصر رئیس دستگاه اطلاعات ارتش و پس از جنگ شش روزه (ژوئن) وزیر امور جنگی شد. او هم چنین در دوران پرآشوب حوادث عراق سفیر مصر در این کشور شد. وی در دوران حکومت انور سادات به اتهام تلاش توطئه علیه دولت دستگیر شد. آن چه در پی می آید بخشی از مصاحبه او با شبکه الجزیره است.
هویدی: من می خواهم یک موضوع درباره زمان شروع حمله اسرائیل مطرح کنیم. ببین حمله ساعت ده دقیقه به 9 صبح روز پنجم ژوئن 1967 اتفاق افتاد. فکر می کنی چرا این ساعت حمله شد؟
منظورتان حمله هوایی است دیگر؟
هویدی: بله. حمله هوایی اسرائیل که نیروی هوایی مصر را زمین گیر کرد.
80 درصد نیروی هوایی مصر نابود شد.
بله، چرا؟ ما افسران عالی رتبه ارتش مثل من و سرلشکر صدقی محمود، فرمانده نیروی هوایی، سرلشکر انور قاضی، رئیس ستاد فرماندهی، و همه فرماندهان یگان های سینا در فرودگار ماریز بودیم تا سرلشکر عبدالحکیم عامر [فرمانده ستاد کل ارتش مصر] برسد. یعنی مرکز فرماندهی ارتش که ده افسر اصلی در آن بودند تعطیل بود.
این مرکز کارش چه بود؟
همه دستورهای حمله و ضدحمله از این مرکز صادر می شد. بعد خودم دیدم که یکی از افسرها کتش را انداخت دستش و تاکسی گرفت و رفت. عبدالحکیم عامر هم رسید و سوار تاکسی شد و رفت به بازدید از نیروهای ارتش در سینا.
خب معنایش این است که یا افسران ارتش علیه رئیس جمهور، جمال عبدالناصر، توطئه کرده بودند یا آن قدر احمق بودند که اصلاً فکر هیچ جای کار را نکرده بودند.
افسرها از مرحله پرت بودند و هیچ چیز را جدی نگرفته بودند. آنان متوجه نبودند که موضوع جدی است. سه روز قبلش عبدالناصر گفت که روز پنج ژوئن اسرائیل حمله می کند. یعنی چه که رئیس جمهور این را بگوید؟ پس کار افسران اطلاعاتی چیست؟ آن هایند که باید به رئیس جمهور بگویند. وقتی هم که رئیس جمهور گفت چه کردند؟ هیچ. اگر من افسر باشم وقتی خطری تهدید می کند آرایش نیروهایم را عوض می کنم و آن ها را از حالت متمرکز خارج می کنم. اما آن ها هیچ کار نکردند. چرا؟ چون آقایان افسران حرف رئیس جمهور باورشان نشده بود و موضوع را جدی نگرفته بودند. برای همین رفتند از نیروهاشان سان ببینند.
شما خودتان آن زمان رئیس اطلاعات ارتش بودید، جالب است که سوریه را هم در این باره مسئول می دانید و معتقدید سوریه در زدن اسرائیل و کمک به مصر و اردن تردید نشان داد.
بله. همین طور است. سوریه به مسئولیت های خودش در جنگ عمل نکرد و اگر آن زمان فرودگاه های اسرائیل را بمباران کرده بود «نکسه» پیش نمی آمد.
همه می دانیم که سوریه نقش انکارناپذیری در مقاومت داشته و دارد و فداکاری های زیادی کرده...
ببین این حرف را فقط من نمی زنم. ملک حسین هم در کتابش گفته که دو بار از سوریه کمک خواستیم و نکرد. آن ها می توانستند هواپیماهای اسرائیلی را در هوا بزنند اما نکردند.
شما در تماس دائم با مقامات شوروی بودید. هم وقتی رئیس دستگاه اطلاعات ارتش بودید هم وقتی که بعد از «نکسه» وزیر دفاع شدید. همیشه می گویید شوروی حمایت های بسیاری از مصر کرد. اما خودتان می دانید که شوروی حتا وقتی بهترین روابط را با مصر داشت علیه مصر تجسس می کرد و اطلاعات مصر را در اختیار اسرائیل می گذاشت.
خب آن ها یک قدرت بزرگ بودند و مصالح خودشان را دنبال می کردند.
می شود یکی از موارد تجسس را توضیح بدهی.
من خودم یک سرباز را گرفتم و بدون اطلاع رئیس جمهور به سفارت شوروی تحویل دادم. او کاغذهایی برای گزارش به اسرائیل نوشته بود.
مصری بود؟
نه اهل شوروی بود. خودم شناسایی اش کردم. همان شب سفیر شوروی را خواستم و پسره را تحویلش دادم و گفتم دیگر حق ندارد در مصر بماند.
موارد این چنینی زیاد بود؟
من دو سه مورد را شناسایی کردم. بعد هم خب از دستگاه اطلاعات رفتم بیرون.
عجیب است که جایی گفته ای که در اوج دوره عبدالناصر با سی آی ای و کا گ ب و بیش از بیست دستگاه امنیتی جهان رابطه داشته اید. علت این همه روابط اطلاعاتی و امنیتی چیست؟
این لازمه کارمان بود. وزارت اوقاف یا شیخ الازهر که نبودیم. هماهنگی و تماس با دستگاه های امنیتی برای ما مثل مهمات است برای ارتش.
در کتابی که درباره جمال عبدالناصر نوشته ای می گویی که او در سال 1963 در یک جلسه تأکید کرد که تفکیک قوا را یک فریبکاری می داند و معتقد است که باید قوای قانون گذاری و اجرایی یکی شود. او گفته بود که حرف هایی که در فرانسه و در حضور دوگول درباره تفکیک قوا زده بود بی اساس بوده.
نه ببین، او به دموکراسی اعتقاد داشت. اما به دموکراسی نخبگان.
اما نخبگانی که به ملت تحمیل شده اند.
این حرف ها مال کتاب ارسطوست و ربطی به واقعیت های عملی ندارد. بهتر است وارد این بحث نشویم چون تمام نخواهد شد. فقط همین را بگویم که عبدالناصر به دموکراسی سیاسی اعتقاد داشت اما به شرطی که قبلش دموکراسی اجتماعی تحقق پیدا کرده باشد.
ترجمه: احسان موسوی خلخالی
نظر شما :