مواجهه با دگردیسی اروپایی
دیپلماسی ایرانی: چند روز پیش، "دیوان عدالت اتحادیه اروپا" به شرکت کشتی رانی SNCM فرانسه دستور داد تا مبلغ ۲۰۰ میلیون یورو را - که این شرکت در سال ۲۰۰۶ از دولت فرانسه دریافت کرده بود - مجدداً به دولت بازگرداند. به زعم دادگاه اروپا، پرداخت این نوع "یارانه ها" یا کمک های دولتی مغایر با قوانین بازار مشترک اتحادیه اروپاست و موجب رقابت ناعادلانه می شود. در نتیجه، این شرکت کشتیرانی با نزدیک به ۲۶۰۰ کارمند در شُرف ورشکستگی است!
به عبارت دیگر، یک نهاد فراملی متشکل از چند قاضی، که مشروعیت دموکراتیک چندانی هم ندارد، به یک دولت مستقل و قاعدتاً حاکم بر سرنوشت خویش مانند فرانسه، این اجازه را نمی دهد که به صلاحدید خود حتی ذره ای از لیبرالیسم اقتصادی لجام گسیخته اتحادیه اروپا عدول یا در جهت منافع عمومی، سیاستی غیر از آنچه از بروکسل دیکته می شود اتخاذ کند.
این تنها یک دلیل از میان ده ها دلیل دیگر است که در فرانسه، انگلیس و بسیاری دیگر از کشورهای اروپایی، احزاب ملی گرا، Eurosceptic و مدافع حق حاکمیت و بازگشت به مُدل دولت-ملت، با اقبال بی سابقه ای از جانب افکار عمومی روبرو شده اند.
قابل پیش بینی است که حداکثر تا دو سال دیگر، از میان سه کشور محوری اتحادیه اروپا - یعنی فرانسه، انگلیس و آلمان - دست کم دو کشور فرانسه و انگلیس به طور نسبی یا کامل از سازوکارهای اتحادیه خارج شوند.
دست کم زمینه خروج فرانسه از اتحادیه از همین حالا - با احتمال روزافزون انحلال مجلس در ماه های آینده و تسخیر دولت توسط حزب ضد اروپایی جبهه ملی (FN) - به وضوح به چشم می خورد. در انگلیس نیز پیشروی فوق العاده سریع حزب UKIP و جدی شدن طرح برگزاری رفراندوم برای خروج از اتحادیه اروپا امکان فروپاشی این مجموعه را دوچندان کرده است. ضمن اینکه طرح انعقاد پیمان Transatlantic میان اروپا و آمریکا - که عملاً ته مانده ی حق تصمیم گیری و sovereignty را از دولت های دموکراتیک سلب خواهد کرد - نیز زمینه ساز تقویت این احزاب در انتخابات های پیش رو خواهد شد.
هر چند به قدرت رسیدن حزب جبهه ملی فرانسه زندگی را برای مهاجران و اتباع خارجی مقیم این کشور (و حتی اتحادیه اروپا) به شدت دشوار خواهد کرد، اما از منظر استراتژیک و سیاست خارجه، بودنِ این حزب در راس کشور مهمی مانند فرانسه از جهات بسیاری نهایتاً به نفع ایران خواهد بود.
حزب جبهه ملی (Front National) همواره یکی از مدافعان سرسخت حقوق هسته ای ایران بوده و در سال های اخیر به شدت منتقد پیروی کورکورانه فرانسه و اروپا از سیاست خارجی واشنگتن بوده است. تقریباً تمام مواضع بین المللی اش در سال های گذشته نیز - در قبال لیبی، سوریه، عراق، اوکراین، بحرین، قطر و عربستان سعودی - با مواضع ایران قرابت قابل ملاحظه ای داشته است.
از آنجا که این حزب خاستگاه ناسیونالیستی دارد، در ادبیاتی که به کار می برد نیز همواره از ایران به عنوان یک تمدن قدیمی و یک ملت بزرگ و قابل احترام یاد کرده و از یک منظر "تاریخی" و "تمدن شناختی" نه تنها تحریم ها را شایسته این سرزمین کُهن ندانسته بلکه برای ایران حتی حق دسترسی به سلاح هسته ای را نیز محترم شمرده است. به علاوه همه اینها، به قدرت رسیدن این حزب از این نظر هم به نفع ایران خواهد بود که بدون شک نفوذ اسرائیل در نظام سیاسی فرانسه و جایگاه آن را به عنوان یک متحد استراتژیک در اروپا به شدت تضعیف خواهد کرد.
با توجه به احتمال تصدی دولت توسط FN در ماه های آینده، شاید یکی از عملگرایانه ترین اقداماتی که ایران از هم اکنون می تواند انجام دهد، ایجاد پیوندهای بیشتر و نزدیک تر با این حزب است که از یک سو با تعامل و رایزنی هم از گرایش های اسلام ستیزانه آن کم کند (که البته بیش از هر چیز در سیاست های داخلی این حزب تبلور دارد) و هم زمینه را برای همکاری های آینده - که ناگزیر پیش خواهد آمد - فراهم سازد.
نظر شما :