مشکل ایران و امریکا با دو هفته مذاکره حل نمی شود
ماه های سخت در انتظار مذاکره کنندگان هسته ای
دیپلماسی ایرانی: نه ایران و نه طرف مقابل هیچکدام حاضر به کوتاه آمدن از مواضع خود نیستند. مواضعی که 30 درصد از کل مذاکرات را به خود اختصاص داده است. حال برای دستیابی به راه حل طرفین 4 ماه دیگر مذاکرات را تمدید کردند. شاید تنها عاملی که نسبت به عدم دستیابی به توافق نهایی خرسند باشد، عامل خارجی است. همان هایی که از ابتدای مذاکرات بر طبل شکست می کوبیدند و معتقد بودند ایران به تعهدات خود پایبند نیست. البته شاید بتوان مهمترین عامل را "اعتماد" نیز دانست. اعتمادی که بین ایران آمریکا از بین رفته و حالا قرار است بر سر مذاکرات هسته ای به تدریج بازگردد. به گفته کارشناسان عنصر اعتماد تنها عامل به نتیجه رساندن مذاکرات است؛ چرا که همین عنصر می تواند قدرت لابی های موجود در طرف مذاکره کننده را کاهش دهد. اما آنچه حائز اهمیت است، عزم ایران و آمریکا برای دست یابی به توافق نهایی است. این مساله حتی برای آمریکا بااهمیت تر است. زیرا تنها برگی که آمریکا می تواند در عرصه سیاست خارجی خود از آن یاد کند، توافق نهایی است. اوباما تا به امروز نتوانسته دستاورد قابل توجهی در عرصه سیاست خارجی خود داشته باشد. از این رو سرمایه گذاری قابل توجهی بر روی مذاکرات هسته ای انجام داده است. هرچند تا به امروز با انتقادهای داخلی زیادی هم آمریکا و هم ایران در داخل مواجه بوده اند اما دو طرف بر این باورند که با دست کشیدن از خواسته های فراقانونی و تکیه بر پیشنهادهای سازنده می توان به نتیجه مطلوب رسید. شاید بتوان گفت دستیابی به رهیافت ها و نزدیک کردن آنها به یکدیگر پاشنه آشیل مذاکرات است. درباره این موضوع با دکتر محمد حسن دریایی، پژوهشگر و محقق در زمینه خلع سلاح و امنیت بین المللی گفت وگویی داشته ایم که در ادامه می خوانید:
شاهد تمدید مذاکرات به مدت 4 ماه دیگر هستیم، دلیل تمدید این زمان چیست؟
پیش از شروع مذاکرات این پیش بینی را داشتم که روند مذاکرات به همین گونه پیش برود و آن را منتشر هم کردم بنابر این متعجب نشدم . این مساله برای بنده و برخی از کانون های اندیشه و صاحبنظران آشنا با مذاکرات حتی برخی دوستان غربی هم مشخص بود که در نهایت مذاکرات به این سمت می رود. علت هم وجود اختلافات رهیافتی و بنیادین میان طرفین است. هرچند ممکن است گفته شود که 70 درصد متن حل و فصل شده و تنها 30 درصد باقی مانده است اما من معتقدم این 30 درصد موضوعات مهمی بوده که ریشه در اختلاف گرایش های دو طرف دارد. یک طرف معادله که همان غربی ها هستند، گرایش های فراقانونی و خواسته های حداکثری دارند و طرف دیگر_ ایران _ گرایش های سازنده دارد که با عزم جدی دنبال حل مسئله است، به نظرم هنوز بین این دو گرایش پلی زده نشده است. به همین دلیل نیازمند زمان هستیم و به راحتی نمی توان گفت ظرف چند روز شکاف عمده میان دو طرف دیدگاه پر می شود.
به هرحال من امیدوارم که در نتیجه یک سری اقدامات هدفمند و برنامه ریزی شده کارشناسی به مرحله ای برسیم که غربی ها بازنگری در مواضع خود داشته باشند. چون آنها و عمدتا آمریکائی ها خواسته یا ناخواسته دنبال روی کسانی هستند که در پی شکست مذاکرات اند. گروه های لابی که با یک دستور کار پنهان به دنبال آن هستند تا با یک ژست مظلوم نمائی برای خود و بزرگ جلوه دادن خطر ایران، آمریکا را ترغیب کنند که خواسته های حداکثری و غیرقانونی را مطرح نماید تا به این وسیله مذاکرات پیچیده و نهایتا محکوم به شکست شود. پیشتر نیز در مقاله دیگری گفته بودم که پاشنه آشیل مذاکرات خواسته های حداکثری و غیرقانونی غرب است.
اما در مورد اینکه چرا مذاکرات تمدید شد به نظرم این یک امر طبیعی است و شاید بهترین نتیجه ای بود که در این شرایط می توان به آن رسید. بی اعتمادی شدید بین دو طرف مذاکره کننده رسیدن به یک توافق بلند مدت پایدار را دشوار می کند. زیرا طی سال ها ی متمادی بی اعتمادی بین دو طرف، دشوار است که ظرف چند ماه همه موضوعات مربوط به یک پرونده پیچید مانند پرونده هسته ای حل و فصل شود . اینکه باید به تدریج به راه حل جامع نزدیک می شویم کاملا امری طبیعی است. به هرحال هر دو طرف نیازمند زمان هستند تا برخی واقعیت ها را بهتر درک کنند. مشکل ایران و آمریکا با دو هفته اقامت تعدادی دیپلمات در یک هتل در اروپا قابل حل نیست. مشکل ریشه دارتر از این حرفها است و نیازمند مدت ها کار مستمر و برنامه ریزی شده بین کانون های اندیشه و استراتژیست ها وصاحبان منافع در دو طرف است. بهتر است گوش به ساده انگاری های غیر کارشناسی برخی افراد ندهیم . بنابر این هر چقدر هم مذاکرات دیپلماتیک فشرده باشد، هرچقدر هم مذاکره چی های دو طرف بخواهند موضوع را ساده جلوه دهند باز حل این موضوع کار ساده ای نیست که بتوان با ایجاد انتظار غیر واقعی آنرا ظرف 10 یا 15 روز به نتیجه رساند. از طرف دیگر مشکل اساسی نیز این است که از همه ظرفیت های دو طرف جهت برداشتن یک گام بلند تعیین کننده در این زمینه استفاده نشده است.
تا چه حد نقش عوامل خارجی را بر عدم توافق موثر می دانید؟
عوامل خارجی خیلی موثر هستند. منطقه خاورمیانه کلا در بحران است از طرف دیگر موضوع بحران اوکراین نیز پتانسیل اثر گذاری روی این موضوع را دارد. آمریکا تنها برگ برنده ای که می تواند داشته باشد موضوع حل و فصل پرونده هسته ای ایران است. همچنین به دلیل سرمایه گذاری عجیب و گسترده ای که دو دولت _ administration _ ایران و آمریکا بر روی مذاکرات انجام داده اند شانس پیروزی این مذاکرات بسیار بالا است. این سرمایه گذاری ناشی از عزم دو دولت برای رسیدن به یک راه حل است. به خصوص آمریکایی ها که مذاکرات هسته ای میان همه مشکلاتی که در خاورمیانه ایجاد کرده اند، موضوع کلیدی است. ایران تنها برگی است که آمریکا در اختیار داشته و در انتخابات داخلی و همچنین سیاست داخلی آنها اثرگذار است. آمریکایی ها محتاج دستیابی به نتیجه ملموس از مذاکرات هستند به همین دلیل بر روی این کار سرمایه گذاری زیادی کرده اند. اما در این میان آمریکایی ها ضعف بزرگی هم دارند که این ضعف به عدم رابطه آنها با ایران باز می گردد. آنها طی سال ها عدم رابطه با ایران از درک حقایق و واقعیت های پیچیده ایران غافل مانده اند و تنها راه شناخت آنها از ایران لابی اسرائیلی – عربی و منافقین است که این مثلث شوم هم همواره تلاش کرده اند تا سیاست خارجی آمریکا را گمراه_ mislead _ کنند تا هرکدام بهره برداری خود را بکنند. به خاطر به خطر افتادن منافع اسرائیل، اعراب و منافقین از نزدیکی ایران و امریکا این سه گروه لابی با همه قوا تلاش می کنند آمریکا را در مذاکرات گمراه کنند. بعضا اطلاعات اشتباه می دهند، حقایق را وارونه جلوه می دهند خطر ایران را بزرگ می کنند و خلاصه از ایران یک غول مهار نشدنی غیر مسئول و مخالف دنیای مدرن جلوه می دهند. از طرف دیگر این لابی ها به خوبی می دانند که جمهوری اسلامی ایران زیر بار حرف غیرقانونی نمی رود؛ از این رو آمریکا را ترغیب به مطرح کردن خواسته های فراقانونی می کنند تا آمریکا را گمراه کرده و بگویند، شما_ آمریکا _ می توانید خیلی بیش از این خواسته ها را از ایران بگیرید چون الآن ایران در شرایط ضعف است و همه چیز را می پذیرد. اما در واقع دستورالعمل پنهان این لابی ها شکست مذاکرات است. زیرامطمئن هستند که ایران در قبال خواسته های غیرقانونی روی خوش نشان نمی دهد. به هر حال بدعت ها و خواسته های فراقانونی غرب مهمترین آفت مشکل ساز مذاکرات است که آمریکایی ها باید در این باره چاره اندیشی کنند تا حداقل تلاش های صورت گرفته برای مذاکرات به نتیجه برسد و سرمایه گذاری عظیم آنها روی مذاکره با ایران و یافتن راه حل جامع که منجر به ثبات منطقه ای می شود به هدر نرود.
عوامل و ضعف هایی مانع دستیابی به توافق شده است.، چه قدر این امکان وجود دارد که طرفین برای حل موانع، از مواضع خود کوتاه بیایند و از طرفی هم بتوانند از نقدهای گروه های افراطی داخلی پیشگیری کنند؟
بنده به عنوان ناظر بیرونی بررسی اساسی بر روی تمامی موضوعاتی که الآن در دستورالعمل مذاکرات قرار گرفته، داشته ام هدفم این بوده است که آیا به واقع شانسی برای مذاکرات وجود دارد یا نه؟از دیدگاه یک ناظر بی طرف و بر اساس نگاه فنی، شانس بسیار زیادی برای مذاکرات وجود دارد. اگر دو طرف از بعد فنی نگاه کنند، نرمش ها و حالت هایی که لازمه مذاکرات پیچیده بوده، فراهم است. شما اراده و عزم سیاسی را در طرفین مشاهده می کنید. از طرفی راه حل های فنی برای رفع نگرانیهای عینی دو طرف هم وجود دارد. ایران بر روی بسیاری از موارد راهکار فنی و قانونی دارد. برای نمونه درباره مساله اراک، آنها مشکلی با سایت و آب سنگین ندارند، تنها موضوع اصلی که می تواند مشکل آفرین باشد، تولید پلتونیوم است. پیشنهاد سازنده و مثبت فنی ارائه شده از سوی ایران این است که به یک باره تولید پلتونیوم را ده برابر کاهش می دهد. اگر کسی به عنوان یک بی طرف به مساله نگاه کند، متوجه می شود که ایران دارد راه را باز می کند. ایران حسن نیت دارد ایران مصمم است راه حل مناسبی پیدا شود. در مورد فوردو نیز به همین صورت است. نگاه مضحکانه به فوردو این است که چون نمی توانند آن را نابود کنند، بنابراین می گویند باید تعطیل شود. این نتیجه گمراه شدن سیاست خارجی آمریکا توسط لابی صهیونیست هاست. در غیر این صورت می توان گفت سایت فوردو مختص بحث های تحقیقاتی و توسعه ای غنی سازی و تحت نظارت آژانس باشد و بسیاری از پیشنهادهای ایران در این زمینه می تواند بسیار راهگشا باشد.
راهکارهای پیشنهادی به این منظور که بتوانند طرفین طی 4 ماه به نتیجه برسند، چه می تواند باشد؟
راهکار اصلی این است که از طریق افراد صاحب نظر، کارشناس و متخصص بحث های اقناعی بین دو طرف صورت پذیرد تا راهکارهای فنی مشترک تدوین شود. در این زمینه کانون های اندیشه بی طرف اروپایی، شخصیت های صاحب نفوذ فنی و کارشناس ایرانی و غربی باید تلاش کنند تا در فاصله باقی مانده راهکارهای فنی مشترکی را تدوین کنند. اگر مشکل هسته ای کشور می توانست از طریق مذاکره توسط 4 یا 5 دیپلمات و یا عکس یادگاری آنها یا اعلام مواضع خشک در ملاقات های رسمی حل شود که بیش از یک دهه است این کار توسط تیم های مختلف در حال انجام است، پس چرا نتیجه نداد. به نظرم از ظرفیت های کشور به خوبی در گذشته استفاده نشده و جا دارد که در فرصت باقی مانده یک تجدید نظر اساسی در این زمینه انجام دهیم و تا دیر نشده است فکری در این خصوص نمائیم. ساختار کارشناسی کشور را بسیج کنیم و از قدرت اقناعی منطق خود در سطوح مختلف رسمی و غیر رسمی استفاده کنیم. مثلا گروه کارشناسان متخصص که متشکل از ملیت های درگیر مذاکرات است و حتی می توانند از شخصیتهای خوش نام اروپائی مانند هانس بلیکس استفاده کنند و آنها بررسی کنند که نگرانی های عینی چیست؟ چطور می توان یک راه حل قانونی مطابق استانداردها و رویه های بین المللی ایجاد کرد و چطور می توان خواسته های فرا قانونی را کنار گذاشت. راهکاری اعتماد ساز دو طرف چیست و چگونه می توان شرایط مناسبی برای مذاکرات فراهم کرد.
درغرب بحث های فنی اول در سطح کارشناسی مطرح و بعد در کانون های اندیشه مطرح و بعدا موضع غربی ها می شود. اما ما کارشناسان خود را از ورود به این مباحث و جلسات محروم کرده ایم. مثلا خود بنده در یک جلسه یکی از کانون های اندیشه به برخی تند روهای آمریکا گفتم که خواسته های غیر قانونی که شما قبلا مطرح کرده اید مثل بستن "توانائی گریز سریع" ایران که مستلزم محدود کردن غیر قانونی توان هسته ای ایران است به مثابه سنگی است که شما بدون مشورت با بقیه صاحب نظران داخل چاه انداخته اید و الآن صد عاقل هم نمی توانند آنرا در بیاورند. بسیاری از حضار در جلسه با این نظر بنده هم نظر بودند و حتی وقتی ایرادهای آن را مطرح کردم خود طرفداران این رهیافت هم پذیرفتند که این ایده اشکالاتی دارد اما دیگر دیر شده بود. این نشان دهنده این است که باید از در گیر کردن کارشناسان صاحب نام و مورد احترام بین المللی در مراحل اولیه بحث ها حمایت کرد. باید کارشناس و نظر کارشناسی را تکریم کرد نه اینکه فقط به آنها ظلم کرد.
متاسفانه الان یک بحثی که مطرح شده این است که غربی ها به ناحق می گویند که نظارت برای ایران کارساز نیست. با نظارت و بازرسی نمی توان مشکل ایران را حل کرد. به همین خاطر باید توانایی فرار سریع هسته ای ایران را کاهش داد. یعنی اگر زمانی فردی تندرو بر سر کار آمد و سیستم های نظارتی را قطع و بازرسان را بیرون کرد، باید فکری به حال ایران کرد و دانست که چه مقدار توانایی، چه مقدار ماده، چه تعداد سانتریفیوژ و چه تعداد پلتونیوم دارد؟ برای این منظور باید توانایی ایران را در نقطه ایکس آن قدر محدود کرد تا نتواند به سمت سلاح هسته ای حرکت کند و اگر حرکت کرد، جامعه جهانی فرصت لازم برای انجام عملیات داشته باشد. این مضحکانه و کاملا غیر قانونی است و چند پارادوکس نیزدر این باره وجود دارد. قرار نیست ایران چنین کاری انجام دهد، اگر هم چنین باشد، جامعه جهانی چه کاری انجام می دهد؟ چرا آنها وضعیت ایران را از کل موارد دنیا جدا می کنند؟ آیا نمی دانند که ذخیره پلتونیوم ژاپن و کشورهای اروپایی چقدر بوده و چه میزان اورانیوم غنی شده داشته و دارند و چه توانایی هایی دارند؟ چرا ژاپن مشمول این برنامه نمی شود؟ چرا کسی از توانایی دولتهای اروپایی در زمینه غنی سازی هراسی ندارد؟ این که به بهانه اظهارات یک فرد در ایران و با استناد به حرف های او که در گذشته قطعنامه را کاغذ پاره خوانده، باید کل توانایی ایران محدود شود، استدلال های بی اساسی است که توسط یک جناح خاص و لابی پشت پرده برای شکست مذاکرات مطرح می شود و کاملا غیر قانونی است.
بنابراین تلاش بسیار فراگیر کارشناسی و اقدامات زیادی لازم داریم تا بتوانیم با نزدیک کردن رهیافت ها بین دو کشور افق دید و متدولوژی یکسانی را برای حل موضوع بین ایران و غرب حاکم کنیم . هر چند برخی به کار کارشناسی اعتقاد ندارند و در تلاش هستند تا با بازگشت نوعی اریستوکراسی به دستگاه دیپلماسی از ارزش کار کارشناسی به بهانه اینکه جز اشرافیت پستی نیست، بکاهند. اما باور کنید چاره ای غیر از بازگشت تکریم کارشناس، احترام به نظرات کارشناسی، برنامه ریزی طبق اطلاعات کارشناسی و اقدام بر اساس پیشنهادهای کارشناسی شده وجود ندارد. باید ساختار کارشناسی کشور بسیج و به خوبی مورد استفاده قرار بگیرند.
در حال حاضر از نظر فنی قرابت های مفهومی زیادی میان دو طرف وجود داشته و پیشنهادهایی بر روی میز است. اکنون هدف اصلی یافتن برنامه جامعی برای رفع تحریم ها علیه ایران و هم زمان پیدا کردن مکانیزمی است که به دنیا نشان دهد که بر اساس معیارهای بین المللی برنامه هسته ای ایران کاملا صلح آمیز است.
اگر رهیافت های دو طرف مذاکره کاملا با هم متفاوت باشد چگونه این امر میسر می شود؟ اگر مشکل اختلاف رهیافت است چگونه می توان این رهیافت ها را به هم نزدیک و از نفوذ لابی ها که هدفشان شکست مذاکرات است جلوگیری کرد؟ به نظرم این نیازمند کار بیشتر و اضافه کردن لایه های دیگری به دیپلماسی رسمی است. کار دشواری طی 4 ماه آینده وجود دارد. این کار ازعهده افراد معدود و با توانائی محدود بر نمی آید. نیاز به استفاده از همه ظرفیتهای کارشناسی است.
چالش اساسی کار با کانون های اندیشه برای نزدیک کردن رهیافت هاست. باید پشت پرده و اندیشکده های اصلی در آمریکا و غرب را متقاعد کرد که دست از رهیافت های غیرسازنده و غیرقانونی که چاره ای جز شکست مذاکرات ندارد، بردارند. به اندازه کافی راهکار برای حل مساله وجود دارد. ما وارد فاز جدید شده ایم؛ فاز جدید فراگیر که باید از تمام توان اقناعی، دیپلماتیک و کارشناسی کشور استفاده کرد. زیرا قرار است نبرد بی امانی در 4 ماه آینده با اندیشکده ها و گروه های پشت پرده برای نزدیک کردن رهیافت ها داشته باشیم.
انتشار اولیه: سه شنبه 31 تیر 1393/ باز انتشار : یکشنبه 5 مرداد 1393
نظر شما :