دکتر عبدالله عبدالله در گفتگوی اختصاصی با دیپلماسی ایرانی
نقش پاکستان از آمریکا در مذاکرات صلح پررنگ تر است/ مردم تکرار تقلب را تحمل نخواهند کرد
دیپلماسی ایرانی : پوسترهای انتخاباتی، مناظره های داغ تلویزیونی ، وعده های رنگارنگ ،هیاهوهای طرفداران هر کدام از کاندیداها در فضای مجازی و البته صدای بمب نشان از حال و هوای انتخاباتی در کشوری دارد که شرکت در انتخابات ریاست جمهوری در آن نه چندان مسبوق به سابقه و نه چندان آسان است. با نزدیک شدن به شانزدهمین روز از ماه فروردین ، طالبان نیز بر حجم حملات خود افزوده اند.افغانستان باز هم مانند سال 2009 در نوعی ترس ، شک و بدبینی دست و پا می زند. ترس از حملات طالبانی که انتخابات را قبول ندارد و برای اثبات حضور خود به هرگونه خرابکاری از عملیات های انتحاری تا بمب گذاری های هدفمند دست می زنند و تردید به روند انتخاباتی که می تواند مانند آخرین دور از انتخابات ریاست جمهوری برگزار شده بوی تقلب هم از آن به مشام برسد. شاید بتوان کلیدی ترین چهره این انتخابات را دکتر عبدالله عبدالله خواند. سیاستمداری که از کاریزمای کافی برای تکیه دادن بر کرسی ریاست جمهوری برخوردار است اما به دلیل آنکه مادرش به خانواده تاجیک های افغانستان تعلق دارد برخی برای او شانس کمتری قایل هستند. وی که خود را قربانی تقلب در انتخابات سال 2009 می داند و به همین دلیل هم از شرکت در دور دوم انتخابات فوق انصراف داده بود در گفتگوی اختصاصی که با او در منزل ش در کابل داشتیم به صراحت اعلام کرد که مردم تکرار تقلب در این دور را هم تحمل نخواهند کرد. او در سایه شعار انتخاباتی " اصلاحات و همگرایی " به افغانستانی می اندیشد که زنان در آن نه تنها در متن قانون اساسی که در بطن جامعه هم به حقوق خود به شکل عینی دست یافته باشند. عبدالله از پدری پشتون و مادری تاجیک است. پدرش سناتور انتصابی ار استان قندهار در اخرین دور کار شورای ملی در زمان ظاهر شاه بود. وی دانش اموخته رشته پزشکی در دانشگاه کابل است و از سال 1364 در جبهه های جنگ شمال کار در بخش های پزشکی را دنبال کرد. او خیلی زود در کنار افراد نزدیک به شاه مسعود فرمانده مشهور مجاهدین در پنجشیر قرار گرفته و اعتماد او را جلب کرد. عبدالله پس از پیروزی مجاهدین و تشکیل دولت موقت ( 1371 تا 1375 ) زمانی که مسعود وزیر دفاع بود ؛ در مقام رئیس دفتر و سخنگوی وی مشغول به کار بود. در سالهای 1375 تا 1380 که دولت به رهبری برهان الدین ربانی به دلیل تسلط طالبان بر کابل در شمال کشور مستقر بود، عبدالله معاون و سرپرست وزارت امور خارجه بود. دکتر عبدالله نقش قابل توجهی در کنفرانس بن 1 داشت و بر اساس موافقتنامه بن به عنوان وزیر امور خارجه اداره موقت تحت رهبری حامد کرزی تعیین و همین عنوان را در دولت انتقالی هم حفظ کرد. پس از سال 1383 ، عبدالله در کابینه دولت منتخب حامد کرزی حضور نداشته و از کارهای رسمی کنار گذاشته شد. در این دور از انتخابات هم نام او در بسیاری از نظرسنجی های انجام گرفته در سکوی نخست است اما با توجه به شعارهای اقتصادی اشرف غنی احمدزی به نظر می رسد که احتمال کشیده شدن انتخابات به دور دوم بسیار بالا باشد. بسیاری از تحلیل گران مسایل افغانستان اعتقاد دارند که نزدیکی مواضع دکتر عبدالله عبدالله به زلمی رسول در مقایسه با اشرف غنی احمدزی می تواند احتمال تشکیل گرفتن ائتلافی با حضور این دو را بالاتر ببرد اما ظاهر امر حاکی از این است که هیچ کدام از این دو کاندید که خود را وزنه ای بالاتر از دیگری در عالم سیاست افغانستان می داند ، حاضر به چنین ائتلافی نباشند. متن گفتگوهای دیپلماسی ایرانی با اشرف غنی احمدزی و دکتر زلمی رسول در چند روز گذشته منتشر شد و متن مصاحبه با دکتر عبدالله عبدالله هم به شرح زیر است :
پس از سقوط طالبان با تغییرات ایجاد شده در قانون اساسی افغانستان ، حقوق چشمگیری برای زنان افغان تعیین شده است اما عملا در حوزه اجتماعی می بینیم که نسبت فعالیت زنان در سطح جامعه به نسبت کشورهای منطقه بسیار ناچیز است. در شرایطی که شما رئیس جمهور افغانستان شوید چه برنامه ای برای ارتقای جایگاه زنان در جامعه سنتی افغانستان دارید؟
تحول های رخ داده در افغانستان در حوزه زنان پس از فروپاشی حاکمیت طالبان چشمگیر است اما متاسفانه در چند سال اخیر افزایش ضریب ناامنی ، ابهام در وضعیت مذاکره با طالبان و در نگاه کلان تر ناامنی کلی در افغانستان بر فعالیت زنان نیز سایه انداخته است . در نتیجه این شرایط جامعه افغانستان هم روز به روز به سمت محافظه کاری بیشتری در خصوص حضور زنان پیش رفته است.بنابراین این مساله که ما عقب گرد نسبی در دو یا سه سال اخیر در حوزه فعالیت زنان داشته ایم ، درست است و به هیچ وجه مبالغه آمیز نیست.
با اینهمه باید تاکید کنم که آنچه که تا 13 سال پیش اصلا در افغانستان معنا نداشت امروز عملی شده است. می بینیم که با وجود امار همچنان بالای بی سوادی در برخی روستاهای دور افتاده اما در همین روستاها زنان به حقوق خود اگاهی دارند. در پاسخ دقیق تر به سوال شما باید عرض کنم که مساله اعتقاد سیاسی و باور به این ارزش ها و حقوق زنان در تحقق بیشتر این امر از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است . در افغانستان همواره همه چیز تحت تاثیر بازی های سیاسی بوده و حتی این باورها و ارزش ها هم در بازده های زمانی متفاوت متاثر از شرایط سیاسی بوده است .
مهم ترین مساله ای که باید در نظر گرفت تعیین برنامه های کوتاه ، میان و بلند مدت برای تقویب نقش زنان در جامعه است . در برنامه های میان و بلند مدت ، مهم ترین مساله تعلیم نه تنها زنان که مردان هم است تا تفکر حاکم بر جامعه تغییر کند . امروز در افغانستان رقم مرگ و میر مادران در افغانستان بالاترین رقم در دنیا است هرچند در سالهای اخیر در این حوزه هم پیشرفت هایی در افغانستان داشته ایم. مساله مشارکت سیاسی زنان در حقیقت سمبلیک بوده است و متاسفانه باید بگوئیم که زنانی هم که موقعیت مناسبی داشته اند از این موقعیت نه از منظر یک تعهد و التزام که از منظر بهره برداری شخصی استفاده کرده اند. به عنوان نمونه رقابت میان زنانی که در پارلمان برای خود شان ی در نظر داشتند منجر به عدم تصویب قانون منع خشونت شد و در نتیجه یکی قهرمان عدم تصویب قانون منع خشونت شد و یک نفر هم در مقابل او قرار گرفت . این در حالی بود که هرکدام از این افراد موافق و مخالف تصویب این قانون به طرز تفکرهای متفاوتی که در جامعه موجود است تعلق دارند. علاوه بر این، نقش وزارت زنان انچنان که پیش بینی می شد و مورد توقع بود پیش نرفت. در زمینه های اقتصادی هم مجال برای کار زنان وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد. بحث اعتیاد زنان به مواد مخدر ، زنان زندانی و زنان معلول هم در جامعه افغانستان بسیار پررنگ است که باید مورد توجه قرار گیرد. یکی دیگر از مسائلی که باید مورد توجه قرار گیرد لزوم وجود مشاوران حقوقی در دادگاه برای زنان است چرا که زمانی که زنی از همسر خود شکایت می کند قاضی دادگاه هم یک مرد است که می تواند در صدور حکم، جنیست یکسان خود و طرف دعوی را مد نظر قرار دهد. همانطور که شما هم گفتید قانون راه را برای برخورداری زنان از حقوق مساوی با مردان هموار کرده است اما آنچه که مهم است تطبیق این قوانین با زندگی روزمره در جامعه است که هنوز به طور کامل محقق نشده و به یک اراده سیاسی نیاز دارد.
بخش عمده ای از ناامنی امروز در افغانستان درست مانند تمام یک دهه گذشته مولود فعالیت های طالبان است . چه نقشی برای طالبان در افغانستان امروز قایل هستید و آیا به نظر شما طالبان می تواند با کنار گذاشتن فعالیت های شبه نظامی ، جذب بدنه سیاسی افغانستان شود؟
در پاسخ به سوال شما باید بگویم که در فضای فعلی طالبان امکان کنار گذاشتن فعالیت های شبه نظامی و پیوستن به بدنه سیاسی کشور را ندارد. طالبان همچنان اعتقاد دارد که توانایی ساقط کردن دولت را از طریق توسل به خشونت و نظامی گری دارد.
آیا چنین توانایی دارند؟
طالبان چنین اعتقادی دارند اما به نظر من قادر به این مساله نیستند. مساله دیگر هم این است که امروز جنگ میان امارت اسلامی و جمهوری اسلامی در افغانستان است. امارت اسلامی تعبیری است که انها از نظام و حکومت داشته و به تعیین امیر المومنینی که از طریق یک شورا انتخاب شده و مادام العمر است، اعتقاد دارند . طالبان به اصل جمهوریت از پایه و اساس اعتقادی ندارند. مساله دیگر این است که طالبان می توانند از هر کشوری در دنیا باشند و امارت اسلامی هم مرز و حدودی نداشته و می تواند هر سرزمینی جز افغانستان باشد. علاوه بر این دو مساله ، تعبیر بسیار افراطی و خشکی که طالبان از دین دارند هم به خودی خود مساله پررنگی است . حمایتی هم که از طالبان در پاکستان صورت می گیرد را نباید فراموش کرد.
مسائل دیگری که نمی توان از آن به عنوان عامل شکل گیری طالبان نام برد اما به نوعی به فرایند بقای آنها کمک هم کرده است عدم توجه به خواست مردم است . حقیقت این است که اگر 20 هزار نفر در افغانستان به عنوان حامی طالبان و یا عضو این گروه فعالیت می کنند، مابقی مردم که 27 میلیون نفر هستند خواهان برقراری صلح در کشورشان هستند اما این مساله مورد توجه قرار نگرفته است . به عنوان نمونه در انتخابات گذشته ریاست جمهوری با تقلب گسترده ای که صورت گرفت بهانه به دست طالبان داده شد که دموکراسی مد نظری را که با تخلف به دست می آید ، مورد تمسخر قرار دهند. عدم توجه به قانون اساسی ، تخلف های اداری و نبود عدالت اجتماعی می تواند به عاملی برای توجیه تخلف های طالبان توسط خود آنها تبدیل شود. عدم باور داشتن به رهبری نظام و نهادها اعم از اداری و ارتشی و نامشخص بودن برنامه های صلح از دیگر عوامل تشدید کننده این مساله است برخی از مردم از این واهمه دارند که در لوای برنامه صلح ، با بازگشت طالبان مواجه شوند. ترس از بازگشت طالبان و فعالیت های امروز این گروه حتی بر مساله فعالیت زنان که شما به آن اشاره کردید هم تاثیر گذاشته است.
چه راهکارهایی برای کم رنگ شدن نقش طالبان در افغانستان پیشنهاد می کنید؟
این مساله در دراز مدت ، مبارزه ای مداوم است که باید در داخل با این گروه صورت گیرد و البته افغانستان در این میدان با نقش کشورهای منطقه ای در حمایت از طالبان هم روبه رو است که باید با این مساله هم به شکل موازی مبارزه کند. در دراز مدت مطلوب ترین حالت، برگزاری انتخاباتی سالم با حمایت مردمی است که به کاستن از فاصله اجتماعی میان مردم منتهی شود. دولتی باید مولود این انتخابات باشد که اعتماد همه و یا اکثریت مردم افغانستان را جلب کند. این موفقیت های سیاسی می تواند گروه های جنگ طلب را در انزوا قرار دهد. در شرایطی که دولت آتی در افغانستان بتواند مشکل با پاکستان را حل و فصل کند، حمایتی که از این گروه از جانب اسلام آباد می شود قطع خواهد شد.
در دراز مدت طالبان باید این منطق را بپذیرند که افکار آنها متعلق به خودشان است و برای رسیدن به ایده آل خود به مبارزه سیاسی روی آورند. ترک خشونت و عدم ارتباط با گروه های تروریستی هم از دیگر مسائلی است که طالبان باید در گذر زمان و با در انزوا قرار گرفتن به آن دست یابد. مساله اینجاست که ما امروز تا این ایده ال هایی که در خصوص طالبان گفتم بسیار فاصله داریم. در این میان کاری که ما می توانیم انجام دهیم جذب افرادی از گردونه طالبان است که از سیاست های این گروه به ستوه آمده ، از جنگ خسته شده و یا به واقعیت ها پی برده اند.
افغانستان تنها کابل ، مزار شریف و دیگر کلان شهرها نیست. آیا مردم در مناطقی که با محرومیت های بیشتری دست و پنجه نرم می کند به طالبان گرایش عمومی هم دارند؟
بله. باید بگویم که برخی از جنبه های تفکری طالبان در برخی از روستاهای افغانستان مقبولیت هم دارد. البته تحولی که در این خصوص صورت گرفته این است که زمانی که از روستاهای دورافتاده درخواست هایی برای تاسیس مکاتب و مدارس می رسد در انها هم از تعلیم دختران و هم از آموزش پسران سخن به میان آمده است . این تحولی است که نمی توان به سادگی از کنار آن گذشت. این مساله که والدین حتی در دورافتاده ترین مناطق افغانستان هم به این نتیجه رسیده اند که دختران آنها هم باید به مدرسه بروند ، از اساس رد تفکر طالبانی است که مخالف حضور زنان و دختران در جامعه است. با اینهمه برخی از تفکر طالبان در خصوص مسایل شرعی و دینی در میان برخی از مردم افغانستان هرچند در مناطق دورافتاده مقبولیت هایی دارد. مساله دیگر این است که در برخی مناطق افغانستان ، حضور نیروهای خارجی منجر به تلفات انسانی شده و نارضایتی مردم را به همراه داشته است. بی عدالتی های اجتماعی و محرومیت ها در برخی مناطق می تواند در صورت نبود هیچ گزینه دیگری مردم را به فکر بازگشت حکومت طالبان و بهتر بودن شرایط زندگی در سایه انها بیندازد. اما از منظر در نظر گرفتن اکثریت ، من گمان نمی کنم که در هیچ کجای افغانستان مردم به شکل اکثریت خواهان بازگشت طالبان باشند.
چه کانالی را برای مذاکره با طالبان مطلوب می دانید؟ آیا مذاکره دولت مرکزی با طالبان جواب خواهد داد و یا حضور یک واسطه خارجی الزامی است ؟
اصل مذاکره باید میان خود افغان ها صورت بگیرد. همزمان گفتگوی مداوم و دیپلماسی فعال با پاکستان می تواند به روند مذاکره با طالبان کمک کند. متاسفانه تا به امروز که این مذاکرات ره به جایی نبرده است.
در این میان آمریکا چه نقشی می تواند ایفا کند؟ به نظر می رسد که امریکا پس از 13 سال حضور نظامی در افغانستان ، طالبان را دشمنی قابل مذاکره می داند و از حذف طالبان با توسل به قدرت نظامی ناامید شده است.
امریکا می تواند نقش تسهیل کننده را بازی کند. امریکا نمی تواند در این مذاکرات نقش تعیین کننده داشته باشد. امروز در پروسه مذاکره با طالبان دیگر عوامل جز امریکا و فضای حاکم بر مذاکرات می تواند تعیین کننده باشد که یکی از اصلی ترین انها پاکستان است.
اصلی ترین دغدغه دکتر عبدالله در حوزه سیاست داخلی چیست ؟
حاکمیت قانون اساسی، اصلی ترین مساله است. در حال حاضر افغانستان به شکل همزمان دو انتقال را تجربه می کند. یکی انتقال سیاسی و دیگری انتقال امنیتی و نظامی. این بدان معنا است که به زودی حضور نیروهای بین المللی در افغانستان به حداقل خواهد رسید. در حال حاضر ما با کمبود کمک های بین المللی مواجه هستیم و رقم کمک هایی هم که صورت می گیرد به شکل قابل ملاحظه ای کاهش یافته است. این بحران بر مسائل اقتصادی و امنیتی تاثیرگذار است. پس از حاکمیت قانون باید به مساله تامین امنیت و بهبود وضعیت معیشتی مردم هم فکر کرد. این مسائل اولویت های کاری هر دولتی را که در راس هرم قدرت در افغانستان قرار بگیرد، تشکیل خواهد داد. البته چالش های پیش روی در این خصوص بسیار زیاد است. فاصله سالانه میان هزینه ها و درآمدهای کشور بسیار زیاد است. دولت به سالانه 8 میلیارد دلار نیاز دارد و این در حالتی است که ما هنوز رشد اقتصادی بالا را هدف قرار داده ایم. جلب مساعدت ها و سرمایه گذاری های بین المللی نیز در زمره اولویت های کاری من خواهد بود.
یکی از جنجالی ترین بحث های اخیر در چند ماه گذشته میان امریکا و افغانستان ، امضای پیمان امنیتی میان دو کشور است. با توجه به اینکه شما از موافقان امضای این پیمان نامه هستید، آیا نیاز مالی افغانستان به کمک های خارجی است که این حضور نظامی را هم توجیه می کند؟
در ابتدا باید بگویم که اگر از کمک های مالی که تا به امروز افغانستان شده است استفاده بهتری شده بود، شاید ما امروز با مشکلات کمتری روبه رو بودیم. البته منظور من شرایط کلی حاکم بر افغانستان است. به عنوان مثال اگر مردم امادگی روحی بیشتری برای همزیستی مسالمت امیز در کنار هم داشتند و از کمک هایی که در حوزه امنیتی و نظامی به افغانستان شد خوب استفاده شده بود ، شاید امروز در موقعیت بهتری قرار داشتیم. بنابراین ما فرصت هایی طلایی در افغانستان را از دست داده ایم. اما در پاسخ به سوال شما باید بگویم که حضور نیروهای بین المللی در افغانستان از منظر امنیتی هم یک ضرورت است. نهادهای نظامی ما اعم از پلیس تا ارتش و سازمان اطلاعات افغانستان هنوز به حد خودکفایی کامل نرسیده است. مساله دیگر این است که اگر ما پیمان نامه امنیتی با امریکا را امضا نکنیم گزینه دوم و جایگزینی برای افغانستان وجود ندارد تا بتوانیم با ان کمک هایی که از سوی ایالات متحده ، اروپا و جامعه بین المللی می شود را جبران کنیم. از لحاظ اقتصادی هم باید بگویم که همزمان با کاهش تعداد نیروهای نظامی خارجی در افغانستان در چند ماه گذشته ، کمک های اقتصادی هم سیر نزولی خود را طی کرده است. تا زمانی که افغانستان بتواند بر درامدهای داخلی خود متکی شود ، سالهای سال فاصله داریم و بنابراین در بازده زمانی طولانی مدت افغانستان همچنان به کمک های خارجی متکی باقی خواهد ماند. بنابراین هم نیاز امنیتی و هم نیاز مالی ، ادامه حضور نیروهای خارجی در افغانستان را توجیه می کند.
بنابراین از نظر شما این پیمان امنیتی تماما فرصت است و افغانستان با امضای این پیمان نامه با هیچ چالشی روبه رو نخواهد شد ؟
خیر. حضور نیروهای بین المللی در یک سرزمین همواره با چالش هایی روبه رو است . آنگونه که در سال 2001 از حضور نیروهای خارجی در افغانستان استقبال شد دیگر امروز این حضور مورد استقبال عمومی قرار نمی گیرد. در 13 سال گذشته بسیاری از فرصت ها از میان رفته است. به عنوان نمونه من به مساله تلفات انسانی ناشی از حملات امریکایی ها در این سالها اشاره کردم. در نتیجه این عملکردها دیگر آن روحیه عمومی استقبال از امریکایی ها وجود ندارد. ادامه حضور نیروهای خارجی در افغانستان برای طالبان هم بهانه دیگری برای تداوم حملات و مخالف هایشان است. این در حالی است که حتی پیش از حضور نیروهای امریکایی و خارجی در افغانستان در سال 2001 میلادی هم طالبان همین فعالیت های خرابکارانه را در افغانستان دنبال می کرد. ادامه حضور نیروهای بین المللی بدون بهبود اوضاع امنیتی ، سوال های فراوانی را برای مردم افغانستان ایجاد کرده است . اما در مقام سبک و سنگین کردن این هزینه ها و فرصت ها متوجه می شویم که نیاز ما به حضور نیروهای خارجی بر بی نیازی ما غلبه می کند. چالش دیگری که این مساله برای ما ایجاد می کند ایجاد تنش در رابطه میان ما و همسایگان ما است که باید مدیریت شود.
با توجه به سابقه حضور شما در وزارت امور خارجه افغانستان برای باز کردن گره هزار سر رابطه با پاکستان چه برنامه ای دارید؟ همانطور که شما هم در صحبت های خود به آن اشاره کردید پاکستان به نوعی در حمایت از طالبان نقش دارد و برای مهار این جریان چه راهکارهایی پیشنهاد می کنید؟
متاسفانه اصلی ترین مشکل ما وجود پایگاه های تعلیم طالبان در خاک پاکستان است. تا به امروز ما نتوانسته ایم گام مثبتی در این خصوص و حل این جریان برداریم. از سوی دیگر پاکستان هم به این نتیجه نرسیده است که نباید از طالبان به عنوان ابزاری برای تحقق اهداف خود در حوزه سیاست خارجی و یا تامین امنیت ملی خود استفاده کند. این در حالی است که اکثریت افکار عمومی در پاکستان به این نتیجه رسیده اند که طالبان یک تهدید برای امنیت ملی این کشور است اما در خصوص طالبان افغانستان هنوز هم نهادهایی وجود دارند که گمان می کنند این گروه می توانند ابزاری برای تحقق اهدافشان باشند. در این پرونده هنوز از تغییری به شکل اساسی رونمایی نشده است. افغانستان می تواند با اعتمادسازی در زمینه هایی که برای گسترش روابط فراهم است ، گامی به سمت جلو در تنش زدایی از رابطه با پاکستان بردارد. همزمان توسل به گفتگوی مداوم و دیپلماسی فعال که چندان هم با سر و صدا همراه نباشد می تواند تسهیل کننده روابط دوجانبه باشد. متاسفانه در افغانستان در چند سال اخیر تعادلی در موضع گیری ها نسبت به کشورهای متفاوت وجود نداشته است. یک روز ادعا می شود که افغانستان و پاکستان برادرهای دوقلو هستند و روز دیگر گفته می شود که این دو کشور دشمنان مادرزادی هم هستند. این تعابیر هیچ کدام با توجه به پیشینه روابط دو کشور و مشکلات ریشه دار مصداق عینی ندارد. این در حالی است که با رفع این مشکلات با توجه به ضرورت های اقتصادی ، منطقه ای ، امنیتی دو کشور می توانند همکاری های گسترده ای با یکدیگر داشته باشند. افغانستان و پاکستان با توجه به مشکلات انرژی که در هر دو کشور وجود دارد می توانند با همکاری های دو جانبه این دغدغه مشترک را رفع کنند. در گام دیگری هم می تواند نوعی از همکاری مسالمت امیز را با پاکستان تعریف کرد که بر اساس ان پاکستان برای پیشبرد منافع مشروع خود در افغانستان به ابزار طالبان نیازی نداشته باشد. اسلام آباد باید به این نتیجه گیری برسد که اگر طالبان افغانستان قوی تر شوند طالبان در پاکستان هم قدرتمندتر از پیش خواهند شد. امروز اسلام آباد به این ننتیجه رسیده است که طالبان پاکستان تهدیدی برای امنیت ملی این کشور است. اما گام دوم که قطع رابطه با طالبان افغانستان است هنوز محقق نشده و راه طولانی را برای تحقق ان پیش رو داریم.
افغانستان در ده سال گذشته به نوعی متحد استراتژیک غیرناتویی امریکا محسوب شده و این در حالی است که این کشور مرز مشترک هم با ایران دارد. به نظر می رسد که دولت فعلی توانسته است تا حدودی رابطه خود با ایران را حفظ کند و در عین حال هم رابطه همزمان با تهران و واشنگتن به تنش در کابل منتهی نشده است. با اینهمه هنوز پنجره های همکاری بسیاری میان دو کشور بازمانده است. در شرایطی که شما به ارگ ریاست جمهوری راه پیدا کنید، جایگاه ایران در حوزه سیاست خارجی شما چگونه خواهد بود؟
ایران به عنوان یک کشور همسایه ، به عنوان همسایه ای که در سه دهه گذشته در بحران های متفاوت از جمله دوره های جهاد و مقاومت در کنار ما بوده و در کنفرانس بن هم یکی از کشورهایی بود که نقش اساسی را ایفا کرد و در سالهای گذشته در روند بازسازی افغانستان هم کمک های شایانی کرده است،جایگاه خاصی را در حوزه سیاست خارجی ما به خود اختصاص خواهد داد. به نظر من با روی کارامدن یک دولت جدید در افغانستان ، فرصت های بیشتری هم برای همکاری میان تهران – کابل فراهم خواهد شد.
حضور پایگاه های نظامی امریکا در افغانستان یکی از دغدغه های کشورهای همسایه افغانستان است. برای رفع این نگرانی ها چه خواهید کرد؟
افغانستان می تواند با برخی اقدام های اعتمادساز بخشی از این نگرانی را از میان بردارد. اما بخش دیگری از این نگرانی هم به روابط میان کشورهای منطقه با هم و روابط انها با کشورهای فرامنطقه ای بازمی گردد. در بخش دوم کار چندانی از افغانستان برنمی آید. در بخش هایی از پیمان نامه امنیتی ، امریکا تعهد داده است که از خاک افغانستان علیه کشورهای همسایه استفاده نکند. نکته ای که اینجا باید مدنظر داشت این است که دولتی که اعتبار و مقبولیت و مشورعیت داخلی داشته باشد می تواند در سطح بین المللی و در تعامل با سایر کشورها هم این اعتبار را برای خود فراهم کند. متاسفانه در این خصوص در سالهای گذشته اعتبار دولت افغانستان در سطح بین المللی صدمه دیده است. یک تعادل و نسخه کلی برای نحوه تعامل با دیگر کشورها در این سالها در دستور کار تمام نهادهای دولتی وجود نداشته است. اگر در حوزه سیاست خارجی به این چنددستگی ها پایان داده شود و کشور در مسیر صحیح قرار گیرد، می توانیم به تقویت فضای اعتماد میان کشورهای منطقه امیدوار باشیم.
انصراف شما از شرکت در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری در افغانستان در سال 2009 به خاطره سیاسی نه چندان خوشایندی در ذهن مردم افغانستان تبدیل شده است. چه ضمانتی وجود دارد که در این دور از انتخابات ، تقلبی که شما داعیه دار رخداد آن در آن سال بودید، تکرار نشود؟
حقیقت این است که تضمینی برای عدم تکرار این تقلب وجود نداشته و حتی تشویش هایی هم در این خصوص به قوت خود باقی است .باید تاکید کنم که تکرار تقلب گذشته و یا گسترده تر از آن در این دور از انتخابات از سوی مردم دیگر تحمل نخواهد شد. بر همین اساس امیدوار هستم که افرادی که می توانند مانع از بروز این تقلب شوند از مسئولیت خطیری که بر دوش انها گذاشته شده است، غافل نشوند. نهادهایی چون کمیسیون مستقل انتخابات ، کمیسیون بررسی شکایات انتخاباتی و یا حکومت افغانستان همگی باید دست در دست هم مانع از بروز تقلب شوند. اگر تقلب گسترده ای صورت بگیرد احتمال شکل گیری یک بحران هم وجود خواهد داشت . البته من بنای کار را بر خوش بینی می گذارم و تا جایی که امکان داشته باشد مانع از شکل گیری تقلب خواهیم شد. امیدواریم که افغانستان از این مرحله هم به سلامت عبور کند و قدمی در راه تقویب مردم سالاری و حاکمیت قانون باشد.
به نظر شما نیروهای داخلی یا قدرت های خارجی کدام یک در شکل گیری تقلب مورد ادعا در انتخابات سال 2009 نقش داشتند؟
من فکر نمی کنم که در تقلب در انتخابات گذشته نیروهای خارجی و یا قدرت های بین المللی به شکل مستقیم دست داشتند. اما انها نتیجه انتخابات را قبول کردند و من هم به نشانه اعتراض از شرکت در دور دوم انصراف دادم. حقیقت این است که در انتخابات گذشته آقای کرزی نتوانست 50 درصد مدنظر قانون اساسی افغانستان را به دست آورد.بیشترین میزان تقلب در مناطقی صورت گرفت که امن نبودند و در برخی از حوزه هایی که اصلا رای گیری صورت نگرفته بود ، تعداد آرا گزارش داده شد . جامعه بین المللی هم مسئولیت داشت اما بیشترین مسئولیت بر عهده افرادی در داخل بود که این تقلب را به نفع یک کاندید مدیریت کردند.
انتشار اولیه: چهارشنبه 13 فروردین 1393/ باز انتشار: دوشنبه 18 فروردین 1393
نظر شما :