ارزیابی توافق ژنو: تصویر سوم
دیپلماسی ایرانی : بی شک موضوع هسته ای در یک دهه اخیر، مهمترین مسأله سیاست خارجی و امنیتی کشور بوده است. از همین رو، دستیابی به راه حلی اولیه در مورد این موضوع نیز مهمترین رخداد سیاست خارجی کشور در این یک دهه به شمار می رود. به همین دلیل روند مذاکراتی در ماه های اخیر و به ویژه توافق ژنو اولاً به طور وسیعی مورد توجه قرار گرفته و ثانیاً از زوایا و مناظر مختلفی مورد بحث و بررسی واقع شده است. در این ارزیابی ها، عمدتاً دو تصویر "رسانه ای" و "غنی سازی"از روند مذاکراتی و نتایج اولیه آن ارائه شده و بحث ها در سطوح رسانه ای و نخبگی عمدتاً بر این دو تصویر متمرکز بوده است.
مدعای یادداشت حاضر آن است که تصویر سومی از این مذاکرات وجود دارد؛ تصویری که از توان توضیح دهندگی بسیار بیشتری برای ارزیابی این مذاکرات برخوردار است و در حد وسیعی در بحث های موجود نادیده گرفته شده است. بر این مبنا، در این یادداشت، ضمن نقد تصاویر اول و دوم، تصویر سوم و دلائل اهمیت آن، به گونه ای مفصل تر مورد بحث قرار خواهد گرفت.
1- تصویر اول، تصویر رسانه ای
جهان ما، جهانی رسانه زده است. به بیان بهتر، مفهوم دهکده جهانی در حوزه رسانه تا حد زیادی صورت تحقق به خود گرفته است. از همین روست که برخی معتقدند که سیاست در عصر جهانی شدن به تئاتر تبدیل شده و ساکنان دهکده جهانی به تماشای آن نشسته اند.
قابل درک است که موضوع هسته ای ایران به عنوان یکی از مهمترین بحران های بین المللی در یک دهه اخیر، همواره مورد توجه رسانه ها بوده و آنان در شکل دهی به تصویر افکار عمومی بین المللی از فعالیت های ایران در این حوزه، نقش مهمی داشته اند اما این تصویر، عمدتاً معطوف به حاشیه پردازی و سرگرم ساختن مخاطب عام، با پر و بال دادن به موضوعات بی اهمیت است. گرچه بهره برداری از رسانه ها بسیار اهمیت دارد و می تواند به پیشبرد اهداف یک دولت کمک کند.
2- تصویر دوم: پذیرش یا عدم پذیرش غنی سازی
تصویر دومی که از این مذاکرات و به ویژه در ارزیابی توافق اولیه آن ارائه شده و بخش عمده ای از تحلیل ها را در سطوح نخبگان فکری و ابزاری به خود اختصاص داده، چند و چون غنی سازی است. به گونه ای که می توان مناظرات موجود در کشور را در قبل و بعد از این توافق، با این موضوع محوری تحلیل کرد. در کانون این مناظرات، بحث صراحت یا عدم صراحت در پذیرش حق غنی سازی ایران قرار دارد. عده ای بر آنند که در این توافق، این حق به طور جدی مورد تأیید قرار نگرفته و دیگرانی در مقابل استدلال می کنند که این حق در چارچوب معاهده منع گسترش به طور عام به عنوان یکی از حقوق اساسی کشورها مورد تأیید قرار گرفته و بنابراین قدرت ها در جایگاهی که این حق را مورد پذیرش قرار دهند یا ندهند، نیستند. در این تصویر سطح تحلیل، ملی است و مباحث فنی و سیاسی در کانون مناظرات قرار دارند.
بی شک این تصویر، از موقعیت مسلطی در نگاه و نگرش به توافق ژنو و ارزیابی آن برخوردار است. برخلاف تصویر نخست، تصویر دوم، واجد اهمیت تحلیلی است و بر نکات مهمی در ارزیابی این توافق انگشت می نهد.
اما این تصویر از ضعف های جدی نیز برخوردار است. مهمترین ضعف این تصویر، در تقلیل گرایی آن نهفته است. زیرا توافق ایران و 6 قدرت جهانی را به یک موضوع (هر چند مهم) تقلیل داده و از توجه به سایر ابعاد و جنبه های آن غفلت می ورزد. این تصویر را می توان نوعی ”حواس پرتی" لقب داد؛ بدان معنا که با تمرکز بر بخش اندکی از موضوع و بزرگ کردن آن، موجب می شود تا منافع بزرگ تر و مهمتر کشور مورد غفلت قرار گیرند. ضعف دیگر این تصویر، عدم توجه آن به تحول مفهوم قدرت ملی در عصر جهانی شدن است. به گونه ای که توان استراتژیک کشور را تنها به یک مؤلفه و آن هم به غنی سازی وابسته می داند تا جایی که چند و چون آن را مهمتر از رفع بن بست های پیش روی کشور می داند.
3-تصویر سوم: تقویت مولفه های قدرت ملی
برای برون رفت از تقلیل گرایی تصویر دوم، باید سطح تحلیل و ارزیابی این توافق را فراتر از موضوع غنی سازی برد و از منظر تقویت بنیان های قدرت ملی این توافق را مورد ارزیابی قرار داد. بر این اساس، به توافق ژنو و اصولاً مذاکره، صلح و جنگ، باید به عنوان ابزارهایی برای بسط قدرت ملی نگریست. بنابراین، در شرایط کنونی، سوال صحیح آن است که آیا توافق ژنو به افزایش قدرت ملی و توان استراتژیک کشور کمک کرده است؟
به منظور پاسخ دهی به این پرسش، نخست باید به تحول در مفهوم قدرت ملی توجهی ویژه مبذول کرد. در دنیای پس از جنگ سرد و با تعمیق فرآیند جهانی شدن، اهمیت مؤلفه های قدرت ملی نیز دگرگون شده است؛ به گونه ای که از اهمیت مؤلفه نظامی به طور فزاینده ای کاسته می شود و مؤلفه های اقتصادی و فرهنگی از جایگاه مهمتری برخوردار می گردند. بنابراین در چنین جهانی، کشورهایی در مسیر قدرت یابی از موفقیت برخوردار می گردند که بتوانند توان و انرژی خود را بر ارتقای این مؤلفه ها مصروف دارند.
به عنوان نمونه، کره جنوبی و کره شمالی، نمادهای مهم توانایی و ناتوانی در تطبیق با مؤلفه های دگرگون شونده قدرت محسوب می شوند. این دو، تا دهه 1960 کشورهایی جنگ زده و ورشکسته بودند از آن زمان تاکنون، دو مسیر قدرت یابی متفاوت را در پیش گرفتند؛ کره شمالی، مسیر نظامی گری و تأکید افراطی بر توان نظامی متعارف و غیرمتعارف را در پیش گرفت اما کره جنوبی بر مؤلفه های اقتصادی و فرهنگی قدرت تمرکز نمود. اکنون و پس از گذشت چند دهه، جایگاه بین المللی این دو کشور به خوبی مبین میزان توفیق آنان در مسیر قدرت یابی است. کره جنوبی، کشوری قدرتمند، با پرستیژ بین المللی بالا و توان علمی و فرهنگی قابل توجه است؛ تا جایی که محصولات تکنولوژیک و فرهنگی آن در کشوری مانند ایران که نفوذ ناپذیری ویژه ای دارد، به وفور یافت می شوند. در مقابل، کره شمالی، به منزوی ترین کشور جهان مبدل شده و در فقر و گرسنگی غوطه ور است؛ به گونه ای که اگر کانال کمک های چین به این کشور قطع شود، به احتمال فراوان، نظام سیاسی حاکم بر آن، دچار فروپاشی خواهد شد. همین تفاوت را می توان در مسیر قدرت یابی کشورهایی همچون هند و پاکستان، ویتنام و کوبا، چین و روسیه نیز مشاهده کرد. هند، ویتنام و چین را می توان نمادهای درک صحیح از تحول مفهوم قدرت ملی و پاکستان، کوبا و روسیه را نمادهای ناتوانی در فهم این تحولات دانست.
از این رهگذر، توافق ژنو را می توان گامی بس مهم در مسیر قدرت یابی کشور دانست. ناگفته پیداست که متأثر از فشارهای سیستمی، مولفه های اقتصادی و فرهنگی قدرت ملی کشور در سال های اخیر رو به تحلیل رفته است. افزون بر این، فشارهای سیستمی باعث شده تا ایران در استفاده از پتانسیل های خود نیز با موانع متعددی مواجه گردد. بنابراین می توان گفت که توافق ژنو، مسیر را برای تولید و تجمیع مؤلفه های بنیادین قدرت ملی هموار می سازد. ضمن آنکه با شکل دهی به مدل مذاکراتی برد-برد، پذیرش دانش هسته ای موجود در کشور را در صحنه بین المللی به طرف های مقابل قبولانده است. از این منظر رفتار سیاست خارجی دولت تدبیر و توافق ژنو به عنوان نماد آن، تاکنون از مسیرهای ذیل به تقویت قدرت ملی منجر شده است:
1-کاهش فشار تحریم های بین المللی بر اقتصاد کشور، کاهش میزان پیش بینی ناپذیری روندهای اقتصادی و بهبود حداقلی فضای کسب و کار. همانگونه که اشاره شد، در فضای پساجنگ سرد، اقتصاد مهمترین مولفه قدرت ملی است و ارتباط عادی با اقتصاد جهانی مهمترین پیش شرط توسعه محسوب می شود. بنابراین اهمیت این توافق در کاهش تدریجی تحریم ها را می توان مهمترین اقدام استراتژیک در یک دهه اخیر در راستای ممانعت از زوال قدرت ملی و ارتقای تدریجی آن دانست.
2-تغییر تصویر مخدوش بین المللی ساخته شده از کشور به بازیگری منطقی، تعامل گرا و اهل گفتگو. این تغییر، پرستیژ بین المللی کشور به عنوان یکی از عناصر قدرت ملی را به شدت بهبود بخشیده است
3-ارائه مدلی نوین از توافق بر سر یکی از مهمترین بحران های بین المللی. تاریخ بحران های هسته ای نشان می دهد که حل و فصل آنها یا با تسلیم شدن کشور تحت فشار یا با اشغال و یا با انزوای حداکثری آن کشور صورت گرفته است. لیبی، عراق و کره شمالی، سه نماد مهم حل و فصل این بحران ها هستند. لیبی، تسلیم شد و به گونه ای تحقیرآمیز، تمامی فعالیت های خود را برچید، عراق دچار اشتباه استراتژیک شد و پس از تحریم های طولانی مدت، مورد حمله قرار گرفت؛ کره شمالی به مسیر خود ادامه داد و قدرت های بزرگ نیز به گونه ای روزافزون این کشور را در تنگنا و انزوا قرار دادند؛ به طوری که در وضعیت کنونی، توانمندی هسته ای-نظامی این کشور به بهای تخریب تمامی زیرساخت ها و بنیان های قدرت ملی آن ممکن شده است. به بیان دیگر، یک کشور، امکانات و شهروندان آن، قربانی پیگیری تنها یکی از ابزارهای قدرت ملی شده است.
اما، مسیر هسته ای شدن ایران از مسیر تمامی این کشورها متفاوت بوده است؛ ایران در توافقنامه ژنو، توانسته از حقوق خود دفاع کند و در عین حال، به دغدغه های جامعه بین المللی نیز احترام بگذارد. بنابراین، طراحی و اجرای مدل ایرانی را می توان دستاوردی مهم برای دیپلماسی کشور در دهه های اخیر محسوب داشت. ناگفته پیداست که توان دیپلماتیک، یکی از ابزارهای مهم قدرت ملی محسوب می شود. در روند این توافق، ایران نشان داد که از توان دیپلماتیک بالایی برای شکل دهی به تعاملی موفقیت آمیز، با شش قدرت جهانی برخوردار است؛ توانی که بسیاری از کشورهای درگیر بحران های طولانی مدت، فاقد آن بوده اند.
4-تغییر موازنه قدرت منطقه ای به سود ایران را می توان یکی دیگر از دستاوردهای استراتژیک این توافقنامه دانست. موقعیت منطقه ای ایران در دوران پس از انقلاب اسلامی، به شدت از نوع روابط این کشور با قدرت های بزرگ و به ویژه ایالات متحده متأثر بوده است. بدان معنا که هرچه روابط با ایالات متحده دچار تنش بیشتری می گشته، موقعیت ایران در منطقه نیز با دشواریهای بیشتری مواجه می شده و بالعکس. در شرایط کنونی و متأثر از توافق ژنو، ایران موقعیت خود را در نظام موازنه قدرت منطقه ای بهبود داده است. شاهد این مدعا، نگرانی فزاینده بازیگرانی همچون عربستان و اسراییل از تقویت قدرت ایران در منطقه است.
5-توافقنامه ژنو، در ایجاد شکاف میان آمریکا و متحدین منطقه ای این کشور بر سر نحوه برخورد با ایران موثر بوده است. شاهد این مدعا، اختلافات موجود میان آمریکا با اسراییل و عربستان است. قابل درک است که این شکاف می تواند به کاهش توان رقبای منطقه ای ایران منجر شود.
6 -بهبود روابط ایران با قدرت های شرقی و آسیایی به ویژه چین، هند، روسیه و ژاپن. روابط ایران با قدرت های آسیایی و شرقی نیز تابعی از نوع مناسبات ایران با ایالات متحده بوده است. در هشت سال اخیر، بحران هسته ای و فشارهای استراتژیک آمریکا، مهمترین مانع در جهت گسترش روابط ایران با قدرت های شرقی و بهره گیری از توان آنان برای تقویت مولفه های قدرت ملی بوده است. روابط نابرابر با این کشورها و سواستفاده آنان از موقعیت خاص ایران در این هشت سال را نمی توان به آسانی به فراموشی سپرد اما در شرایط کنونی، با آنکه هنوز توافق ایران و غرب در ابتدای راه قرار دارند، موضع این کشورها آشکارا تغییر یافته است و در تعامل با ایران، شرایطی را پذیرفته اند که در گذشته هرگز پذیرای آن بوده اند.
طبیعی است که می توان دستاوردهای ریز و درشت دیگری را نیز به لیست موفقیت های دیپلماسی تعامل سازنده و توافق ژنو به عنوان نماد آن، در راستای تقویت قدرت ملی افزود. از این رو می توان مدعی شد در صورتی که این مسیر تداوم یابد و در ماه های آتی به موافقتنامه ای مستحکم تبدیل شود، دستاوردهای آن برای قدرت ملی نیز وسیع تر و تثبیت شده تر خواهند بود.
نظر شما :