خاطره سریع القلم از وزیر خارجه سوئد در صف فرودگاه
عصر ایران نوشت:
محمود سریع القلم استاد برجسته دانشگاه در صفحه شخصی اش در فیس بوک نوشت:
امسال برای پانزدهمین بار به سلسله کنفرانس های داووس یا مجمع جهانی اقتصاد، دعوت شده بودم. 265 میزگرد در داووس امسال برگزار شد که طی پنج روز موفق شدم در 24 مورد که به حوزه پژوهشی من مربوط می شد شرکت کنم تا از زوایای مختلف نظام بین الملل در حال ظهور را بهتر درک کنم.
داووس محل تصمیم گیری نیست بلکه کانون یادگیری و اثرگذاری است. طی یک هفته در داووس، فرصت کردم تا با ده ها کارآفرین، محقق و مدیر صحبت کنم و به عنوان یک دانشگاهی، نمایی مثبت از ایران عزیز به جا گذارم.
اما آنچه که مهم ترین درس من از داووس امسال بود در لابه لای جلسات و گفت و شنودها به دست نیامد، بلکه زمانی بود که داووس را ترک کردم. در فرودگاه زوریخ در صف تحویل چمدان ایستاده بودم که ناگهان، کسی مرا صدا کرد. هنگامی که برگشتم؛ پشت سر خود، وزیر خارجه سوئد را دیدم. این بار سوم بود که او را طی یک هفته می دیدم. ضمن اینکه با هم صحبت می کردیم 10 درصد از توجه من به این مسأله بود که ببینم کسی او را همراهی می کند یا خیر. او هم مانند دیگران در صف ایستاده بود تا چمدان خود را تحویل داده و کارت سوار شدن به هواپیما را بگیرد.
باورم نمی شد. سال ها در رسانه ها خوانده بودم که مسئولین دولتی کشورهای اسکاندیناوی، مانند شهروندان دیگر رفتار می کنند و هیچ مزیتی نسبت به دیگران ندارند و حال، به چشم خودم این واقعیت را تجربه می کردم.
من و او، چمدان خود را تحویل دادیم و مانند افراد عادی، کارت پرواز گرفتیم و چون به مقصدهای مختلفی می رفتیم از هم خداحافظی کردیم. از آن لحظه مرتب به این موضوع فکر می کردم که کدام ساختار، قواعد و قوانینی باعث می شود تا به این حد، مسئول مهم یک کشور کم هزینه باشد.
سوئد با 9/5 میلیون جمعیت، 550 میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی و حدود 44000 دلار درآمد سرانه، از منظر شاخص های توسعه یافتگی، جزو پیشرفته ترین کشورهای جهان است. این کشور، میزبان حدود 130 هزار نفر مهاجر ایرانی نیز می باشد.
آیا وضعیت سوئد به خاطر فرهنگ، دانش و آگاهی مردم این کشور است؟ شاید اینگونه باشد اما با استمداد از نظریه های توسعه یافتگی احتمال بیشتر را به این نکته می دهم: در سوئد ساختاری به وجود آمده که مردم فقط از دولت و حکومت، انتظار ایجاد امنیت و نظارت بر قانون را دارند.
حکومت و دولت، کانون ثروت و ثروت یابی نیست. می توان دقیق ترین نظام قانونی را طراحی کرد ولی وقتی 90درصد ثروت یک کشور نزد حکومت و دولت است، حداقل از لحاظ نظری نمی توان در انتظار توزیع ثروت و عدالت اجتماعی نشست.
توسعه یافتگی نتیجه تفکیک قدرت اقتصادی از قدرت سیاسی یک کشور است. چون مردم سوئد مسئول معاش خود هستند، از حکومت و دولت بی نیازند و می توانند بدون نگرانی، حقوق اجتماعی خود را درخواست کنند و مدیران را به سمت پاسخگویی سوق دهند. همین که انسان نیاز مالی و اقتصادی پیدا کرد، مجبور است به خاطر بقای خود، بسیاری مسائل را کتمان کند. بی نیازی، بنیان آزادی است.
امسال برای پانزدهمین بار به سلسله کنفرانس های داووس یا مجمع جهانی اقتصاد، دعوت شده بودم. 265 میزگرد در داووس امسال برگزار شد که طی پنج روز موفق شدم در 24 مورد که به حوزه پژوهشی من مربوط می شد شرکت کنم تا از زوایای مختلف نظام بین الملل در حال ظهور را بهتر درک کنم.
داووس محل تصمیم گیری نیست بلکه کانون یادگیری و اثرگذاری است. طی یک هفته در داووس، فرصت کردم تا با ده ها کارآفرین، محقق و مدیر صحبت کنم و به عنوان یک دانشگاهی، نمایی مثبت از ایران عزیز به جا گذارم.
اما آنچه که مهم ترین درس من از داووس امسال بود در لابه لای جلسات و گفت و شنودها به دست نیامد، بلکه زمانی بود که داووس را ترک کردم. در فرودگاه زوریخ در صف تحویل چمدان ایستاده بودم که ناگهان، کسی مرا صدا کرد. هنگامی که برگشتم؛ پشت سر خود، وزیر خارجه سوئد را دیدم. این بار سوم بود که او را طی یک هفته می دیدم. ضمن اینکه با هم صحبت می کردیم 10 درصد از توجه من به این مسأله بود که ببینم کسی او را همراهی می کند یا خیر. او هم مانند دیگران در صف ایستاده بود تا چمدان خود را تحویل داده و کارت سوار شدن به هواپیما را بگیرد.
باورم نمی شد. سال ها در رسانه ها خوانده بودم که مسئولین دولتی کشورهای اسکاندیناوی، مانند شهروندان دیگر رفتار می کنند و هیچ مزیتی نسبت به دیگران ندارند و حال، به چشم خودم این واقعیت را تجربه می کردم.
من و او، چمدان خود را تحویل دادیم و مانند افراد عادی، کارت پرواز گرفتیم و چون به مقصدهای مختلفی می رفتیم از هم خداحافظی کردیم. از آن لحظه مرتب به این موضوع فکر می کردم که کدام ساختار، قواعد و قوانینی باعث می شود تا به این حد، مسئول مهم یک کشور کم هزینه باشد.
سوئد با 9/5 میلیون جمعیت، 550 میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی و حدود 44000 دلار درآمد سرانه، از منظر شاخص های توسعه یافتگی، جزو پیشرفته ترین کشورهای جهان است. این کشور، میزبان حدود 130 هزار نفر مهاجر ایرانی نیز می باشد.
آیا وضعیت سوئد به خاطر فرهنگ، دانش و آگاهی مردم این کشور است؟ شاید اینگونه باشد اما با استمداد از نظریه های توسعه یافتگی احتمال بیشتر را به این نکته می دهم: در سوئد ساختاری به وجود آمده که مردم فقط از دولت و حکومت، انتظار ایجاد امنیت و نظارت بر قانون را دارند.
حکومت و دولت، کانون ثروت و ثروت یابی نیست. می توان دقیق ترین نظام قانونی را طراحی کرد ولی وقتی 90درصد ثروت یک کشور نزد حکومت و دولت است، حداقل از لحاظ نظری نمی توان در انتظار توزیع ثروت و عدالت اجتماعی نشست.
توسعه یافتگی نتیجه تفکیک قدرت اقتصادی از قدرت سیاسی یک کشور است. چون مردم سوئد مسئول معاش خود هستند، از حکومت و دولت بی نیازند و می توانند بدون نگرانی، حقوق اجتماعی خود را درخواست کنند و مدیران را به سمت پاسخگویی سوق دهند. همین که انسان نیاز مالی و اقتصادی پیدا کرد، مجبور است به خاطر بقای خود، بسیاری مسائل را کتمان کند. بی نیازی، بنیان آزادی است.
نظر شما :