چرایی رشد خشونت در شماری از کشورهای عربی

۰۶ آبان ۱۳۹۲ | ۲۱:۰۸ کد : ۱۹۲۳۴۳۶ باشگاه خوانندگان
برای مقابله با تروریسم اراده سیاسی جمعی نیازمند است. این اراده سیاسی جمعی اکنون در کشورهای عربی به دلیل نگاه فرقه ای به قدرت توسط برخی از کشورهای مهم از جمله عربستان سعودی وجود ندارد. از این رو، سازمانهای بین ‏المللی به ویژه سازمان ملل متحد باید اقدام جدی برای جلوگیری از عملیات تروریستی در کشورهای عربی انجام دهند
چرایی رشد خشونت در شماری از کشورهای عربی

* سید رضی عمادی

دیپلماسی ایرانی: در فرهنگ لغت ترور به معنای وحشت است و کسی که مرتکب این عمل می شود را تروریست می نامند و خود این اقدام را عملی تروریستی و گرایش به آن را تروریسم گویند. مجمع عمومی سازمان ملل متحد در قـطعنامه 210/۵۱ تروریسم را این گونه تعریف کرده است: «اقـدامات جـنایی که با هدف برانگیختن جو رعب و وحشت در مـیان عـموم مـردم، گـروهی از افراد یا افراد خاصی و با اهداف سیاسی انجام شـده بـاشد (تـروریسم تـلقی شـده) و تـحت هـر شرایطی و با هر انگیزه سیاسی، فـلسفی، ایدئولوژیکی، نژادی، قومی، مذهبی که باشد غیرقابل توجیه است.» بنابراین تروریسم پدیده‏ ای است که دارای ماهیت خشونت‏آمیز است. این پدیده خشن، زشت و غیر انسانی طی سال های اخیر در مناطق مختلف جهان به ویژه در کشورهای عربی رشد قابل ملاحظه ای داشته است و روزانه صدها شهروند این کشورها را به کام مرگ می فرستد یا زخمی و مجروح می کند.

این روزها عراق بیش از هر کشور دیگری با این پدیده سخیف و غیرقابل توجیه مواجه است. شهروندان عراقی و زائران حاضر در این کشور در اثر گسترش عملیات انفجاری و تروریستی آشکارا با ناامنی مواجه هستند. هر روز از مناطق مختلف عراق خبرهای تروریستی و انفجاری و کشته و زخمی شدن غیرنظامیان بی گناه به گوش می رسد. یمن دیگر کشور عربی است که گروههای تروریستی در این کشور فعال هستند و پایگاه دارند. لیبی نیز از جمله کشورهای عربی است که هم گروههای تروریستی و هم افراد مسلح در آن فعال هستند و حتی در تازه ترین اقدام خود، علی زیدان، نخست وزیر لیبی، را ربودند. تقریبا 13 کنوانسیون و پروتکل بین المللی مربوط به مبارزه با تروریسم وجود دارد. با این حال، تروریسم و ترور یستها به معضل اصلی سالهای اخیر کشورهای عربی تبدیل شده است. سوال این است که علل اصلی رشد و گسترش پدیده خشونت آمیز تروریسم در کشورهای عربی به ویژه طی سه سال اخیر که اغلب این کشورها با موج اعتراض های مردمی مواجه هستند، کدامند؟ در پاسخ به این سوال باید مجموعه ای از عوامل را مطرح کرد که در شکل زیر مشخص شده است:

میراث های برجای مانده از رژیم های دیکتاتوری سابق

کشورهای عربی تا پیش از آغاز بیداری اسلامی در سال 2011 با دولتهایی دارای ماهیت خانوادگی روبرو بودند که نماینده ملت های خود محسوب نمی شدند. ساختار سیاسی در این کشورها خویشاوند سالار، رابطه ای، فاسد و تمامیت خواه بوده است که از رانت برای درآمدهای اقتصادی خود استفاده می کردند. این شرایط سبب شد تا این دولتها به مردم وابسته نباشند و مردم نیز احساس خوبی در قبال این دولتهایی که اغلب وابسته هم بودند نداشته باشند. این دولتها که اغلب مصنوعی و محصول تلاش قدرتهای بزرگ بودند هیچگاه نتوانستند و نخواستند نهادهای دمکراتیک ایجاد کنند، مشارکت سیاسی واقعی به وجود آورند و با مردم خودشان تعامل درستی داشته باشند. در نهایت، این فرآیند به شکل گیری دولت های ورشکسته در اغلب کشورهای عربی منجر شد که حتی توان انتقال ارزشهای خود به مردم جامعه شان را نداشتند. قدرت دولت برای مردم یک تهدید محسوب شده و افزایش آگاهی و دانش سیاسی مردم نیز برای دولت یک تهدید بود. اما سرانجام در کشورهایی نظیر تونس، مصر، لیبی، و تا حدودی در یمن این مردم بودند که توانستند دولتهای ورشکسته را برکنار و دولتهای منتخب تشکییل دهند. با وجود این، از آنجایی که در دوران گذشته نهادهای مدنی به وجود نیامده، قانون اساسی مقبولی وجود نداشته و تجربه مشارکت سیاسی ضعیف بوده است، خشونت و رفتارهای غیرحقوقی در میان بسیاری از گروهها، اقوام و فرقه های این کشورها تقویت شده است. از این رو باید گفت یکی از مهمترین دلایل بروز و گسترش تروریسم در برخی از کشورهای عربی مربوط به میراثی است که دیکتاتورهای گذشته از خود برجای گذاشته اند. 

ملت سازی نادرست و تنوع قومی و فرقه ای

موضوع دیگر این است که ملت سازی در اغلب کشورهای عربی هیچگاه شکل اصولی و درست خود را طی نکرده است. می توان گفت ملی گرایی در غرب و در کشورهای غربی علت دولت ملی و در کشورهای عربی به استثناء مصر معلول دولت های مصنوعی است. به عبارت دیگر از آنجا که در کشورهای عربی دولتها نماینده مردم نبودند ملی گرایی نیز موضوعی مصنوعی در این کشورها است. لذا این کشورهای شاهد تنوع قومیت ها، فرقه ها و قبایل در درون خود هستند. تنوع و تکثر قومیت ها، فرقه ها و قبایل عامل مهمی در بروز و رشد تروریسم در کشورهایی نظیر لیبی، مصر، عراق و تونس را فراهم کرده است. در لیبی بیش از 120 قبیله حضور دارند که حدود 30 قبیله برای قدرت می جنگند. این ساختار قبیله ای زمینه بروز تروریسم در لیبی و همچنین زمینه گرایش شهروندان این کشور به سمت گروههای تروریستی را فراهم می کند. اوج تاثیر تنوع قومی بر بروز و گسترش عملیات تروریستی و انفجاری را می توان در عراق دید. اگرچه سه گروه شیعه، سنی و کرد تشکیل دهند پیکره جامعه عراقی هستند اما جدال این گروههای فرقه ای برای قدرت به عامل مهمی برای ناامنی های امروزی عراق تبدیل شده است. گروههای سیاسی اهل سنت به ویژه نقش بارزی در این زمینه دارند زیرا تا پیش از حمله آمریکا به عراق، قدرت در این کشور در اختیار اقلیت اهل سنت قرار داشت و اکنون این گروههای سیاسی شیعی هستند که پست های مهم قدرت را از طریق برگزاری انتخابات در اختیار گرفتند. این موضوعی نیست که برخی گروههای سیاسی اهل سنت در درون عراق و همچنین برخی کشورهای مدعی رهبری اهل سنت به ویژه عربستان سعودی آنرا بپذیرند. بر این اساس، به گروههای تروریستی متوسل شدند تا با انجام عملیات انفجاری و تروریستی زمینه تضعیف دولت مرکزی عراق را فراهم کنند تا بتوانند حداقل در انتخابات سال 2014 تغییرات اساسی در راس قدرت عراق ایجاد کنند.

فقر فزاینده و مشکلات اقتصادی

فقر دیگر عامل مهمی است که هم زمینه گرایش افراد به سمت اقدام ها و گروههای تروریستی را فراهم می کند و هم اینکه بستر لازم برای رشد گروههای تروریستی در درون کشورها را فراهم می کند. فقر موجب رشد تروریسم می گردد و کشورهای با درصد بالای جمعیت فقیر بیشتر در معرض رشد گروههای تروریستی هستند. اغلب کشورهای عربی نیز در زمره کشورهای فقیر جهان قرار دارند. جوامع عربی به واسطه ساختارهای دیکتاتوری، نظام های سیاسی خویشاوند سالار و فاسد با فقر گسترده ای مواجه هستند. بی ثباتی سیاسی و ناامنی اجتماعی سه سال اخیر که در نتیجه مقابله دیکتاتورها و نظامیان با مطالبات مردمی به وجود آمد سبب کاهش تمرکز حاکمان بر مسایل اقتصادی شد که همین موضوع به افزایش فقر و مشکلات اقتصادی انجامید. تونس، مصر، لیبی و یمن با فقر رو به گسترش، بیکاری و تورم بالا مواجه هستند. مشکلات اقتصادی است که زمینه پیوستن شمار زیادی از مردم تونس، لیبی و یمن به گروههای تروریستی در سوریه را فراهم کرده است. عراق اگر چه دارای منابع غنی نفتی است اما میزان فقر و بیکاری در این کشور نیز در سطح بالایی قرار دارد. 

اختلال در روابط اجتماعی درون و بین کشورهای عربی

اختلال در روابط اجتماعی در درون و در بین کشورهای عربی نیز عامل دیگری است که سبب گسترش انفجارها و عملیات تروریستی در کشورهای عربی شده است. یورگن هابر ماس می گوید: «افزایش روزافزون موج خشونت و ترور، ریشه در افزایش فزاینده اختلال در روابط اجتماعی ما دارد. هنگامی که جو بی اعتمادی میان جوامع غیرقابل کنترل شود، آنگاه گسست ارتباطی میان جوامع به وجود می آید و اینجا است که خشونت و ترور ظهور می کند.» جو بی اعتمادی اکنون هم در درون کشورهای عربی و هم در میان این کشورها کاملا آشکار است. در مصر؛ نظامیان در اقدامی غیرقانونی دولت قانونی محمد مرسی را برکنار کرده، رهبران و اعضاء اخوان المسلمین را بازداشت و هزاران حامی این حزب بزرگ مصری را کشته و زخمی کردند. این اقدام بیش از هر چیز جو بی اعتمادی مردم و دولت مصر را افزایش می دهد. در یمن؛ دولت از طریق انتخابات فرمایشی و با مدیریت بازیگران خارجی نه بر اساس رای واقعی مردم در یک فرآیند رقابتی سر کار آمده است. مردم یمن به چنین دولتی اعتماد نداشته و آنرا دولتی وابسته و ابزار خارجی ها برای نفوذ در این کشور می دانند. از این رو، بی اعتمادی میان دو لت و مردم در یمن به اوج خود رسیده است. همزمان با بی اعتمادی رو به افزایش داخلی، جو بی اعتمادی میان کشورهای عربی نیز به اوج خود رسیده است. عربستانس سعودی با دخالت آشکار در امور داخلی کشورهای عربی به یکی از منفورترین حکومت های عربی تبدیل شده است که اوج این تنفر را می توان نزد مردم و دولت عراق دید زیرا آنها عربستان را از عوامل اصلی گسترش تروریسم در عراق می دانند. مردم یمن نیز چنین حسی نسبت به عربستان سعودی دارند زیرا عربستان از عوامل اصلی انحراف انقلاب مردم یمن است که اکنون نیز در امور داخلی این کشور دخالت دارد و البته چشم طمع به بخش هایی از سرزمین یمن نیز دارد. این جو بی اعتمادی در درون و بین کشورهای عربی از عوامل اصلی بروز ترور و خشونت در این کشورها است.

نقش کشورهای خارجی

عوامل خارجی نیز در گسترش تروریسم و عملیات انفجاری در کشورهای عربی نقش مهمی ایفا می کنند. اغلب دولتهای امروزی عربی در زمره دولتهای مصنوعی قرار دارند که محصول تلاش قدرتهای بزرگ غربی برای تجزیه جهان اسلام هستند که در این میان دولتهای عربستان و مصر استثنائاتی محسوب می شوند که از پیشینه و تمدنی قوی برخوردار هستند و امروز نیز کمتر شاهد عملیات تروریستی و انفجاری هستند. این قدرت های بزرگ امروز بر این باور هستند که در کشورهای عربی که ساخته دست اینها هستند منافع مهمی به ویژه در حوزه منابع انرژی و جغرافیای سیاسی دارند. از آنجایی که قدرت سیاسی در کشورهایی نظیر عراق در راستای منافع و اراده قدرتهای بزرگ قرار ندارد لذا تقویت و تعامل با گروههای تروریستی در دستور کار برخی از قدرتهای خارجی از جمله آمریکا قرار دارد. علاوه بر این، برخی قدرتهای منطقه‏ای به ویژه عربستان سعودی که از یک سو نگاه فرقه ای به قدرت دارد و از سوی دیگر اعتقادی به دمکراسی، حقوق بشر و مشارکت سیاسی دارد نیز در شکل گیری و گسترش جریان های تروریستی به ویژه در کشورهای عراق و یمن نقش ایفا می کند. عربستان سعودی رسما از گروههای سیاسی مخالف دولت عراق حمایت کرده و ارتباط برخی از شخصیت های سیاسی که در انفجارهای عراق دست دارند با عربستان سعودی آشکار شده است. مقامات عراقی نیز بارها بر حمایت عربستان و البته قطر از گروههای تروریستی حاضر در عراق تاکید کردند. از این رو؛ باید گفت کشورهای خارجی که نظم نوین در برخی کشورهای عربی از جمله در عراق، یمن و لیبی را در راستای منافع خود نمی دانند ضمن حمایت از گروههای تروریستی در ایجاد ناامنی در این کشورها نقش دارند.   

تردیدی نیست که تروریسم یک حرکت انحرافی بزرگی است که امروز به ویژه کشورهای عربی را مورد تهدید جدی قرار داده است. غیرنظامیان به ویژه زنان و کودکان قربانیان اصلی عملیات تروریستی در همه جا هستند. برای مقابله با تروریسم اراده سیاسی جمعی نیازمند است. این اراده سیاسی جمعی اکنون در کشورهای عربی به دلیل نگاه فرقه ای به قدرت توسط برخی از کشورهای مهم از جمله عربستان سعودی وجود ندارد. از این رو، سازمانهای بین‏المللی به ویژه سازمان ملل متحد باید اقدام جدی برای جلوگیری از عملیات تروریستی در کشورهای عربی انجام دهند. بر این اساس است که مقامات یمن و عراق از سازمان ملل متحد خواستند تا در برخورد با تروریستها به آنها کمک کند.

*دانشجوی دکتری روابط بین الملل


نظر شما :