استفان والت در تحلیل مانورهای سیاسی رئیس جمهور ایران
آیا روحانی صادقانه به دنبال مذاکره است؟
دیپلماسی ایرانی: تمام شواهد حاکی از آن است که رئیس جمهور جدید ایران خواهان توافق با ایالات متحده بر سر برنامه هسته ای این کشور است و برای مذاکره در این مورد از اختیار لازم برخوردار است. مثل روز روشن است که تندروها در ایالات متحده و اسرائیل به طرق مختلف در حال به هم زدن این احتمال هستند. در واقع آنها 10 دقیقه پس از اینکه روحانی انتخاب شد وی را "گرگی در لباس میش" توصیف کردند و گفتند که هیچ چیزی تغییر نکرده است. پس از اینکه روحانی موجی از اقدامات آشتی جویانه را به راه انداخت، پاسخ بینامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم اسرائیل به این کار، پیشنهاد یک سری شرایط برهم زننده توافق بود. همین طور سایر مقامات اسرائیلی ادعا می کردند که زمان پیش از این هم از دست رفته و دیپلماسی بیشتر در واقع به منزله تلف کردن وقت است.
با توجه به اینکه اینها همان افراد و سازمان هایی هستند که برای مدت زیادی به دنبال اقدام نظامی علیه ایران بوده اند، جای تعجب است که اکنون اینگونه چشم انداز دیپلماسی را تحقیر کنند. اما توجه داشته باشید که موقعیت اصلی آنها اساسا متناقض است: آنها برای سالیان طولانی می گفتند که تنها راه به زانو درآوردن ایران تحمیل فشار خارجی به این کشور است. بنابراین ایالات متحده و اتحادیه اروپا تحریم ها علیه ایران را افزایش دادند و بارها این کشور را به استفاده از زور تهدید کردند. اما موجب غافلگیری است که رهبران جدید ایران اکنون می گویند که خواهان یک توافق هستند؛ این دقیقا پاسخی است که قرار بود از این فشارها حاصل شود. اگر جنگ طلبان سر ناسازگاری نداشتند، حداقل توصیه می کردند که ما این امکان را به دقت بررسی کرده ایم. آنها در عوض تلاش می کنند تا مطمئن شوند که ایالات متحده همچنان خواستار تسلیم شدن کامل ایران (و یا حتی تغییر رژیم) باقی بماند. این همه آن چیزی که شما در مورد صداقت آنها نیاز دارید به شما می گوید و اینکه چرا باراک اوباما نباید کوچکترین توجهی به انها نشان دهد.
در حقیقت ایالات متحده و ایران با مشکلات کلاسیکی در روابط بین الملل (و اشکال دیگر چانه زنی) روبرو هستند: با توجه به اینکه دشمن می تواند بلوف بزند یا چهره واقعی خود را پنهان کند چطور می توان فهمید که چه زمانی یک ژست دوستانه، صادقانه نیز هست؟ رابرت جرویس، استاد علوم سیاسی این موضوع را در کتاب "منطق تصاویر در روابط بین الملل" عمیقا مورد بررسی قرار داده است و تمایز آشکاری بین "سیگنال" (اقداماتی که حاوی هیچ اعتبار ذاتی نیستند) و "شاخص" (اظهارات و اقدامات حامل شواهد ذاتی که نشان می دهد تصویر پیش بینی شده درست است) قائل شده است.
اخیرا این ایده اساسی در علم اقتصاد در مفهوم "سیگنال هزینه زا" احیا شد. سیگنال هزینه زا اقدامی است که هزینه یا مخاطره ای را برای فرستنده در بردارد و به همین دلیل است که فرستنده اگر واقعا نخواهد به آن عمل نخواهد کرد. یک نمونه کلاسیک پیشنهاد سال 1977 انور سادات برای پرواز به (اورشلیم) بیت المقدس و صحبت کردن مستقیم با کنست اسرائیل برای دستیابی به توافقنامه صلح است. از آنجاییکه این حرکت آشکارا یک گام خطرناک برای سادات بود (سراسر جهان عرب وی را محکوم کردند)، همتایان اسرئیلی وی دلایلی خوبی داشتند برای اینکه باور کنند درخواست وی برای دستیابی به صلح واقعی است.
بنابراین آیا ما باید پیشنهادهای روحانی را جدی بگیرید؟ فکر می کنم بله. همانطور که در بالا اشاره کردم امکان اینکه ایران واقعا به یک توافق علاقمند باشد ذاتا معتبر است زیرا در حقیقت ما ایرانیان را به شدت تحت فشار قرار داده ایم. برای تکرار: کاری که آنها در حال حاضر انجام می دهند دقیقا همان چیزی نیست که ما تلاش می کردیم به ان دست پیدا کنیم؟ موضوعی که به همین اندازه مهم است این است که ایران اقدامات زیادی را انجام داده که بدون هزینه نبوده است.
اولا اختیار بیشتری به روحانی و محمد جواد ظریف، وزیر خارجه برای مذاکره اعطا شده است و روحانی مقاماتی را منصوب کرده است که طرفدار مذاکرات بوده و با طرف های آمریکایی خود آشنا هستند. هرگاه مقامات جدیدی جایگزین نیروهای قبلی شوند، این هزینه های سیاسی برای شما داشته است. رهبر ایران آیت الله خامنه ای در سخنرانی خود اعلام کرد که ایران باید از خود "نرمش قهرمانانه" نشان دهد و در نتیجه اجازه خود را برای این تلاش صادر کرد. و همه این اتفاقات در انظار عمومی اتفاق افتاده است و این موضوع باعث می شود تغییر رویه ناگهانی از سوی ایران برای این کشور دشوارتر شود.
موضوع پر اهمیت دیگر تاکید رهبر معظم ایران بر موضع روحانی مبنی بر عدم دخالت سپاه پاسداران در امور سیاسی است. این اقدام بیانگر این است که روحانی در داخل برای اقدامات آشتی جویانه بیشتر مخالفانی دارد. بطور تناقض آمیزی، این که آنها مجبور هستند بر مخالفان داخلی فائق بیایند مدرکی برای صداقت آنهاست: به حاشیه راندن سپاه "سیگنال هزینه زایی" است مبنی بر اینکه آنها جدی هستند.
همچنین ایران اقدامات عملی دیگری انجام داده است که نشان دهنده علاقه آنها برای رسیدن به توافق است. آژانس بین المللی انرژی اتمی گزارش داده است ایران ذخیره سازی اورانیوم 20 درصد غنی شده خود را کاهش داده است و اینکه ایران هنوز همه سانتیفوژهای نصب شده خود را اجرایی نکرده است. روحانی بر موضع همیشگی ایران مبنی بر عدم دستیابی به سلاح هسته ای تصریح کرده است و در صورتی که ثابت شود این حرف ها پوچ است وی هزینه دیپلماتیک سنگینی برای آن خواهد پرداخت.
همچنین ایران حرکات نمادین بیشتری هم انجام داده است؛ مثل آزاد کردن نسرین ستوده، وکیل حقوق بشر، تبریک عمومی روحانی به جامعه یهودیان به مناسبت روش هشانا، انکار ضمنی پرسشگری رئیس جمهور سابق، محمود احمدی نژاد از هولوکاست و محکوم کردن استفاده از سلاح شیمیایی در سوریه. همچنین قابل ذکر است که اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس جمهور اسبق ایران و متحد و همکار قدیمی روحانی به صورت عمومی بشار اسد را بابت حملاتش مورد سرزنش قرار داد و حتی وی را با صدام حسین مقایسه کرد. کسانی که بدبین هستند ممکن است تمام این اتفاقات را به عنوان "حرف های بی ارزش" مورد تمسخر قرار دهند اما در پس زمینه سیاست داخلی ایرانیان این اقدامات بدون عواقب نخواهد بود. اما این اقدامات روحانی و دوستانش را بیشتر در معرض عکس العمل تندروهایی قرار می دهد که معتقدند این رویکرد آشتی جویانه نتیجه نخواهد داشت.
آیا این بدین معنی است که توافق در آینده نزدیک عملی خواهد شد؟ نمی دانم. فکر می کنم کسی می تواند مطمئن باشد که این یک فرصت واقعی است. خواسته رهبران فعلی ایران برای دستیابی به یک توافق صادقانه است و آنها فقط برای فریب دادن ما تظاهر به خوب بودن نمی کنند. اما آنها به سادگی هم شکست نمی خورند. رضایت برای مذاکره در شرایط خوب به این معنی نیست که آنها به سختی چانه زنی نخواهند کرد. ممکن است ایران و ایالات متحده گفتگوی مستقیم را اغاز کنند و گزینه زیادی را کشف کنند اما با این حال در نهایت نتوانند به توافقی دست یابند. این تلاش با وجود تندورهایی در هر دو طرف که به دنبال فرصتی هستند تا این روند را به شکست بکشانند پیچیده خواهد شد. بنابراین خیلی بستگی دارد که اوباما و روحانی چقدر خوب بتوانند سیاست داخلی در کشورهایشان را کنترل کنند و به ذینفعان مربوطه توضیح دهند که چرا دستیابی به یک توافق تقریبا به نفع همه است.
نظر من این است که روحانی روزهای آسان تری را نسبت به اوباما در پیش خواهد داشت به خصوص اینکه اوباما با مخالفت جدی از سوی اسرائیل، حامیان آن در ایالات متحده و کشورهای مانند عربستان سعودی مواجه خواهد شد. این بازیگران ترجیح می دهند که تهران و واشنگتن را برای همیشه در تقابل نگه دارند و مطمئن هستم که آنها هرکاری که بتوانند انجام می دهند برای اینکه زمان را هدر دهند و به نوبه خود این اخرین تلاش ها در مورد رابطه ایران و امریکا را بی نتیجه بگذراند.اوباما در امور اخیر سوریه آنها را نادیده گرفت اما وی برای اینکه از این مخمصه رهایی پیدا کند دست به دامن روسیه شد. نگرانم که این مورد به دیپلماسی ماهرانه تر و شجاعت سیاسی بیشتری از اینکه اوباما و کری تا به حال نشان داده اند نیاز داشته باشد اما با این حال خوشحال تر خواهم شد اگر با خبرهای خوش غافلگیر شوم.
منبع: فارن پالیسی/ ترجمه: تحریریه دیپلماسی ایرانی
نظر شما :