هومان مجد در گفتگو با دیپلماسی ایرانی:
پرونده هسته ای در چند روز قابل حل است
دیپلماسی ایرانی: گویا ناقوس ها برای ایران و امریکا به صدا درآمده است. حسن روحانی با شعار اعتدال دولت یازدهم را با شاه کلیدهای تدبیر و امید کلید زده است. روز گذشته مراسم تحلیف محمدجوادظریف به عنوان وزیر امور خارجه جدید انجام شد. قرار است دولت جدید در ایران نه تنها در عرصه سیاست داخلی که در حوزه سیاست خارجی هم مسیر اعتدال را در پیش گیرد.نتیجه انتخابات ریاست جمهوری در ایران با موجی از تحلیل و تفسیرها در رسانه های غربی همراه بود. آنچه بیش از نتیجه این انتخابات موج آفرین شد تاثیر احتمالی آن بر رابطه میان تهران - واشنگتن است.کاخ سفید در بیانیه ای اولیه این انتخابات را به مردم ایران تبریک گفته و ابراز امیدواری کرد که تهران در مسیر کاهش تنش ها گام بردارد.برخی تحلیل گران توپ را در زمین ایران و دیگرانی آن را در زمین ایالات متحده می دانند. تهران و واشنگتن سیگنال های متفاوتی برای هم صادر می کنند.همزمان با نامه 131 نماینده برای اوباما در راستای فرصت دادن به دیپلماسی، 400 نماینده هم در کنگره درخواست توسل به تشدید تحریم ها و مطرح شدن گزینه نظامی را می دهند.هومان مجد روزنامه نگار و تحلیل گر آمریکایی ایرانی تبار که برای نشریاتی چون نیوزویک ، نیویورک تایمز و نیویورکر قلم زده و صاحب چند عنوان کتاب درباره ایران و سیاست خارجه آمریکاست در گفتگو با دیپلماسی ایرانی تاکید می کند که این تنها واشنگتن نیست که سیگنال های متفاوتی را نشان می دهد بلکه موضع گیری ها در داخل ایران هم رنگ و بوی تناقض می دهد. وی اعتقاد دارد که در نهایت تنها راه توافق میان ایران و امریکا گفتگوی مستقیم و دوجانبه است و حضور روحانی در مسند ریاست جمهوری و شخص ظریف بر کرسی وزارت امور خارجه خوش بینی را در طرف غربی برای امکان رسیدن به مصالحه ایجاد کرده است. متن این گفتگو را در زیر می خوانید:
سیاست دو سویه تحریم و مذاکره که مدت هاست توسط دولت اوباما ، کنگره و سنا دنبال می شود را چگونه تشریح می کنید؟
من این را یک سیاست شکست خورده توضیح می دهم و بسیاری نیز در آمریکا با آن موافقند. روشن است که هیچ چیز نه از نقطه نظر آمریکا و نه ایران، کامل نشده است. در صورتی که هدف تحریم ها، تحت فشار قرار دادن ایران برای ایجاد تغییراتی در برنامه های هسته ای اش باشد ( یا ترغیب تهران به مذاکره به نفع آمریکا)، تاکنون چنین هدفی محقق نشده است. و اگر هدف این بوده که از تحریم ها برای به پاخاستن مردم ایران علیه دولت( همانگونه که برخی در آمریکا در گذشته پیشنهاد می کردند)،استفاده شود، باز هم این نتیجه به دست نیامده است. برای ایران، نیز دستاورد مثبتی حاصل نشده است: دیپلماسی در حال تعلیق است و تحریم ها نیز تنها پریشانی اقتصادی ایجاد کرده اند.
به گمان من، اکنون برای بسیاری تحلیلگران، روزنامه نگاران و کارشناسان روشن تر شده که سیاست ایران دولت آمریکا ناکارآمد، بدون فکر و با تاثیر معکوس است. حتی با روی کار آمدن دولت جدد در ایران، هنوز مشخص نیست که دولت اوباما در سیاست خود تجدید نظر کند.
بسیاری بر این باورند، شاید روحانی شانسی برای روابط بهتر ایران و آمریکا باشد اما از زمان روی کار آمدن روحانی ما پیام های پیچیده ای دریافت کرده ایم. یک روز 131 عضو کنگره نامه ای برای اوباما ارسال می کنند و از او می خواهند به دیپلماسی فرصت دهد و روی دیگر 400 عضو کنگره لایحه تحریم های جدید را تصویب می کنند. در سنا نیز به منظور ترغیب اوباما به فوریت بخشیدن به روند تحریم ها، 76 سناتور دست به کار شده و نامه ای برای رئیس جمهور آمریکا فرستاده اند. نظر شما در مورد این پیام های پیچیده چیست؟
فکر می کنم که پیام های پیچیده ، امری عادی به شمار می رود و اگر نگاهی عادلانه داشته باشم باید بگویم که ایران نیز اغلب پیام های پیچیده ای در رابطه با آمریکا ارسال کرده است. تشخیص اینکه کدام پیام مهم است و کدام پیام نیت واقعی دولت را نشان می دهد، اهمیت دارد. معتقدم که سوء تفاهم ها تقلیل یافته است. ما باید به خاطر داشته باشیم که هنوز در حلقه های سیاست ورزی در آمریکا اختلاف نظر زیادی در مورد نحوه برخورد با ایران وجود دارد( به خصوص در مورد پرونده هسته ای، نفوذ در منطقه، مساله سوریه، حمایت ایران از حزب الله و گروه های فلسطینی). همچنین عوامل دیگری نیز در این زمینه موثر هستند به ویژه در کنگره. گروهی هستند که باور دارند این تحریم ها بود که پیروزی روحانی را رقم زد یا به بیان دیگر ایران را در شرایطی قرار داد که رفتار خود را تغییر دهد. بنابراین آنها فکر می کنند ادامه فشار در نهایت ایران را مجاب می کند که باید به گفته های آمریکا در مورد موضوعات مهم گوش بسپارد. در این بین گروه هایی مانند آیپک و گروهک تروریستی منافقین نیز در تشدید این دیدگاه نقش دارند. اما من بر این باورم که ایران باید خط میانه را مورد توجه قرار دهد و لزوما دیدگاه های کنگره و سنا را موضع دولت ارزیابی نکند. اوباما در دور دوم ریاست جمهوری خود انگیزه ای برای درگیری نظامی ندارد و می داند که تنها راه حل دیپلماتیک برای موضوع دردسرسازی مانند پرونده هسته ای، پیش رو است. شاید او دیگر می داند که تنها نباید با رئیس جمهور و دولت ایران معامله کند، بلکه باید تمامی شاخه های سیاسی در ایران را راضی کند تا با ایالات متحده وارد بازی شوند. ایران با رئیس جمهور و وزیر امور خارجه جدید در موقعیتی قرار دارد که می تواند کار را برای اوباما آسان تر کند. این هم به نفع آمریکاست و هم منافع ملی ایران را تامین می کند.
روحانی مردی است که در سال 2005، با تعلیق غنی سازی اورانیوم، به نوعی تعامل تهران با غرب را به تصویر کشید. در مقابل آمریکا در دوران ریاست جمهوری بوش همه چیز را پس زد. اکنون روحانی رئیس جمهور ایران است و پیام روشنی مبنی بر همکاری با غرب ارسال کرده است. آمریکا چگونه می تواند تضمین دهد که این بار اشتباه دوران بوش را تکرار نمی کند؟
پاسخ این است که آنها نمی توانند. هیچگاه تضمینی وجود ندارد، اما زمانه نیز مانند دولت آمریکا عوض شده است. همواره این امکان وجود دارد که مذاکرات با شکست مواجه شود و فشار خارجی می تواند حتی صمیمانه ترین تلاش های آمریکا را از خط خود خارج کند. اما امروز واقعیت هایی وجود دارد که در سال 2005 وجود نداشت و نه روحانی و نه اوباما نمی خواهند تضمین هایی ارایه کنند که در پایان راه به ضرر آنها تمام شود. راه حلی برای مساله هسته ای وجود دارد و دو طرف باید برای دستیابی به آن انگیزه داشته باشند، اما گمان نمی کنم که اندیشیدن به اشتباه های گذشته و فرصت های از دست رفته برای هیچ یک از طرف ها سودمند باشد. این مهم است که فرصت های از دست رفته را به یاد داشته باشیم اما پافشاری بر تردید و شکایت ها هیچ یک از طرف ها را به جایی نخواهد برد، همانگونه که در 34 سال گذشته این اتفاق نیفتاد.
به نظر می رسد که مشکل مساله هسته ای ایران پافشاری بر غنی سازی اورانیوم است. مشکل بنیادین این است که پیمان منع اشاعه هسته ای ( ان پی تی ) به کشورهای عضو حق غنی سازی را می دهد اما غرب معتقد است که غنی سازی اورانیوم می تواند هم در ساخت بمب و هم تولید برق کارایی داشته باشد. در این میان روحانی نیز تاکید کرده است که ایران غنی سازی اورانیوم را متوقف نخواهد کرد. تحت چنین شرایطی، ایران و غرب چگونه می توانند به توافق برسند؟
باور ندارم که دیگر غنی سازی موضوع اصلی باشد و دولت اوباما نشانه های دال بر اینکه غنی سازی می تواند بخشی از توافق باشد، ارسال کرده است. به گمان من مشکل اصلی در غنی سازی این است که ایران بر به رسمیت شناخته شدن حق غنی سازی اورانیوم تاکید دارد و در مقابل آمریکا می گوید ان پی تی، چنین حق خودکاری را برای اعضا در نظر نگرفته و به همین دلیل نمی خواهد وارد چنین تعهدی شود. باتوجه به اینکه شورای امنیت سازمان ملل نیز از ایران خواسته است تمامی فعالیت های مرتبط با غنی سازی را متوقف کند، پذیرفتن غنی سازی در خاک ایران ( بدون توافقی جامع که برای دیگر کشورهای غربی و تا حدودی اسرائیل قابل پذیرش باشد ) ، برای ایالات متحده دشوار است. بنابراین در صورتی که ایران بپذیرد با حق غنی سازی در خاک کشور پس از توافق در موضوعات دیگر – امضاء پروتکل الحاقی، محدودیت غنی سازی زیر 5 درصد، کاهش ذخایر اورانیوم غنی شده و ... – موافقت می شود، امکان به رسمیت شناخته شدن حق غنی سازی در ایران بیشتر خواهد شد. به نظر من مشکل این است که دو طرف در دو یا سه سال اخیر سخت گیر تر شده اند. امریکا بر امتیاز گیری از ایران در مقابل ارایه امتیازهای ناچیز تاکید دارد و ایران نیزخواستار به رسمیت شناخته شدن حق غنی سازی اورانیوم و لغو تحریم ها پیش از هر توافق دیگری است. باتوجه به اظهارات دکتر روحانی و حتی گفته های علی اکبر ولایتی در جریان مناظره های انتخاباتی، گمان می کنم که فضایی برای خوش بینی در آمریکا در مورد سخت گیری کمتر از جانب ایران، وجود دارد. بنابراین ، نه تنها آمریکایی ها، بلکه دیگر اعضای شورای امنیت نیز به ایالات متحده فشار وارد می کنند تا سخت گیری کمتری به خرج دهد و امتیازهای واقعی برای همکاری ایران روی میز بگذارد.
رئیس جمهور جدید ایران در نخستین کنفرانس مطبوعاتی خود تاکید کرد که از گفتگو و راه حل برد – برد حمایت می کند. آیا فکر می کنید بهترین و شاید آخرین گزینه در مذاکرات هسته ای ایران، ملاقات دوجانبه بین مقامات ایران و آمریکا است؟
به عقیده من، در نهایت تنها راه توافق ، مذاکره مستقیم ایران و آمریکا خواهد بود. هیچ معامله ای تا کنون با دشمنان آمریکا وجود نداشته که در آن به نوعی مذاکره مستقیم انجام نشده باشد. برای مثال گفت و گو های صلح پاریس در دوران جنگ ویتنام و توافق ها با جماهیر شورووی سابق از طریق مذاکره مستقیم آمریکا با دشمنانش بود و حتی در عراق نیز این مذاکرات انجام شد. به گمان من آمریکا هم اکنون به مذاکره با طالبان نیز علاقمند است و اهمیت مذاکرات مستقیم را درک کرده و به نظر می رسد ایران نیز چنین نظری داشته باشد. در صورتی که تمایلی دوجانبه وجود داشته باشد، ایران و آمریکا می توانند ظرف مدت چند روز مساله هسته ای را حل کنند. من اطمینان دارم که دکتر ظریف و تیم جدید دکتر روحانی به خوبی با هم هماهنگ شده اند تا به توافقی دست یابند که رئیس جمهور جدید ایران آن را برد – برد می خواند. ما باید صبر کنیم و ببینیم آیا در دولت اوباما نیز چنین تمایلی وجود دارد. اگر این انگیزه وجود داشته باشد، این شاید بهترین و آخرین گزینه باشد.
به نظر می رسد که ایران و ایالات متحده برای مصالحه هسته ای در انتظار یکدیگر هستند. به گمان شما ایران می تواند چه مصالحه ای را از آمریکا انتظار داشته باشد و توقع آمریکا از ایران چه باید باشد؟ باتوجه به تفاوت ها بین کاخ سفید و کنگره در برخورد با ایران، این امکان برای اوباما وجود دارد که تحریم ها را به عنوان سمبلی برای اعتمادسازی، تعدیل کند؟
آمریکا با توجه به برخی مسائل داخلی گام نخست را بر نمی دارد و لزومی نیز برای آن نمی بیند. تا کنون گام های کوچک ویژه ای برداشته شده اند – معافیت تحریمی برای تجهیزات الکترونیک( اکنون امکان دسترسی به اپل استور در شبکه وب داخل ایران فراهم است) و برداشتن محدودیت ها در زمینه صادرات دارو به ایران. به نظر می رسد که ایران می خواهد گام های بزرگتری را مشاهده کند اما آمریکا محتاطانه قدم بر می دارد و تا زمانی که روی چارچوب مذاکرات توافقی انجام نشود( چه در قالب مذاکره با گروه 1+5 و چه گفت و گو های دوجانبه)، گام های بزرگ را بر نمی دارد. رئیس جمهور آمریکا می تواند لایحه های کنگره را وتو کند و معافیت هایی را نیز در زمینه تحریم ها در نظر بگیرد. بنابراین ایران نباید بیش از اندازه به آنچه که کنگره می خواهد یا نمی خواهد، توجه کند( البته ایران نباید نقض کنگره را در سیاست آمریکا نادیده بگیرد).
این نکته اهمیت دارد که ایران آنچه را که به دنبال نخستین پیروزی اوباما در انتخابات ریاست جمهوری اتفاق افتاد، به یاد آورد. او دست دوستی خود را به سوی ایران دراز کرد و برخی حلقه های سیاست ورزی در ایران این دست را پس زدند و آن را مشت اهنینی توصیف کردند که روی ان دست کشی مخملی کشیده شده است. انها تاکید داشتند، آمریکا باید جهت گیری جدید در سیاست هایش در مورد ایران را با عمل و نه با حرف ثابت کند ( مانند لغو تحریم های یکجانبه و فروش قطعات یدکی هواپیما به ایران). اما اکنون نقش ها عوض شده و ایران رئیس جمهور جدیدی دارد که نوید سمت و وسویی نوین را می دهد. اما این بار آمریکا همان سخنانی را به زبان می آورد که ایران 5 سال قبل می گفت . ایالات متحده می گوید حرف خوب است اما کافی نیست و باید نیت ایران در عمل مشاهده شود. بی اعتمادی و تردید از لحن هیچ یک از دو طرف حذف نشده است. شاید ایران و آمریکا هر دو در اذهان خود چندان از یکدیگر دور نباشند و شاید همین مساله برای خوش بینی در خصوص توافق احتمالی کافی باشد.
انتشار اولیه: یکشنبه 27 مرداد 1392/ بازانتشار: پنجشنبه 31 مرداد 1392
نظر شما :