ادامه فشار، نه! با تهران معامله کنید
عصر ایران : زمانی که سران آمریکایی به همراه همتایان اروپایی، روسی و چینی شان در حال مذاکره برای طراحی گام های بعدی در پرونده هسته ای ایران بودند، تغییرات جدیدی در مسیر ۱۰ ساله محدودکردن آرزوهای هسته ای ایران به وجود آمده که دلیل اصلی آن وجود نشانه های جدیدی از میانه روی در عرصه سیاسی ایران است.
تمامی این مسائل را به پای تاثیر "حسن روحانی" بگذارید –روحانی میانه رو و مذاکره کننده هسته ای سابق ایران که انتخابات ریاست جمهوری ایران به طرز شگفت انگیزی پیروز شد- پیروزی او تغییراتی را در استراتژی محدودکردن برنامه هسته ای ایران ایجاد کرد؛ به انتظارات محقق نشده از پیشنهادهای جدید از سوی واشنگتن دامن زد؛ همچنین این پیروزی شکاف مخربی را در میان ائتلاف بین المللی که تاکنون بر سر مواضع خود متحد بودند، به وجود آورده است.
هرچند که این مسئله در حال حاضر عامل مهمی به شمار نمی آید اما حبابی که بر سر استراتژی های ۵+۱ به وجود آمده دقیقا همان مسئله ای است که برخی را در واشنگتن و دیگر کشورهای غربی به دنبال پیروزی روحانی نگران کرده است.
به هرحال روحانی هنور رسما دولت خود را تشکیل نداده، اعضای کابینه اش را معرفی نکرده و حتی یک پیشنهاد سیاسی مطرح نکرده و همچنین پرونده هسته ای ایران را هنوز از دست "سعید جلیلی" رقیب خود در انتخابات ریاست جمهوری، بیرون نکشیده است. این در حالی است که برخی در ایران با وارد کردن اتهام کوتاه آمدن در مقابل غرب سعی کردند در طول هشت سال گذشته دستاوردهای روحانی را زیر سئوال برند؛ روحانی که همچنان یکی از اصلی ترین تقاضاهای مطرح شده در قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد را نفی می کند؛ تعلیق غنی سازی اورانیوم.
با تمامی این شرایط، رسانه ها، بسیاری از تحلیل گران و حتی چند تن از مقام های رسمی سابق آمریکا به طور علنی از واشنگتن می خواهند که رویکرد رو به بهبودی را در مذاکرات هسته ای اتخاذ کند؛ رویکردی که پیشنهادهای بیشتری را برای حذف تحریم ها علیه اقتصاد تضعیف شده ارائه دهد و یا حداقل از روندی که در سال های اخیر به مشخصه ای در مواضع بین المللی تبدیل شده بود، پا را فرا تر بگذارد. مقام های آمریکایی حداقل در محافل عمومی انعطاف پذیری را رد می کنند و اصرار دارند که ائتلاف چندجانبه پیشنهاد منطقی را در برابر تهران روی میز بگذارد. آنان بر این باورند که اکنون توپ در زمین تهران است نه واشنگتن.
من علاقه دولت "باراک اوباما" را مبنی بر تاکید بر مواضع و سلاح هایش درک می کنم. کنگره و متحدان اصلی آمریکا در منطقه به ویژه اسرائیل، پیروزی روحانی را نتیجه فشاری می دانند که به سرکردگی آمریکا علیه ایران وارد شده است. به همین دلیل آنان خواهان افزایش فشار ها هستند نه کاهش مجازات. چرا که اگر اکنون و بر اساس تغییر رئیس جمهور و نه تغییر سیاست در ایران، از خود نرمش نشان دهیم، ممکن است این تصور تقویت شود که واشنگتن بیشتر خواهان دست یابی به توافق نامه است و ایران خود را برای چانه زنی بیشتر آماده می کند. این موضوع می تواند قدرت نفوذی که جامعه بین المللی تاکنون بر سر میز مذاکره به دست آورده است را از بین ببرد.
از سوی دیگر، از آنجایی که خاطره گام های اشتباه تمامی دولت های آمریکا در برابر ایران، همچنان در یاد ها باقی است، مقام های دولت اوباما تمایل ندارند که به میانه روی در ایران روی خوش نشان دهند و یا به عبارتی دیگر به اصلاحات پاداش بدهند. تمامی تلاش ها برای مانور در فضای سیاسی داخلی ایران تاکنون شکست خورده اند و نتوانستند منجر به موفقیت های عظیمی شوند که پیش از این پیش بینی شده بود.
شاید در این میان افرادی باشند که به دولت اوباما برای رسیدن به توافق، ادامه فشار ها را پیشنهاد دهند؛ از جمله یکی از مقام های رسمی دولت آمریکا که بدون ذکر نامش در مقاله ای در روزنامه "لس آنجلس تایمز" هرگونه تلاش برای ارائه ایده های جدید را در دوره بعدی مذاکرات را رد کرده بود. او بر این باور است که دلیلی برای مانور دادن بر این اقدامات وجود ندارد چرا که ایران به خوبی مسیرهای موجود را می شناسد. این مقام رسمی این گونه ادامه می دهد "صادقانه بگویم این گزینه ها مدت هاست که بر روی میز مذاکره در برابر ایران ها قرار داده شده است... و آن ها به این مسائل آگاهند. اگر دولت واقعا این گونه می اندیشد چرا به خود زحمت بدهیم و نماینده ای به مذاکرات بفرستیم. با این توصیفات، ایران از همه جزئیات تماس های وزارت خارجه مطلع است و می تواند پاسخ های خود را به سادگی از طریق فاکس یا ایمیل ارسال کند".
بگذارید شفاف صحبت کنم. خلاف دیگر کار شناسان، من از ساده گیری های پیشدستانه آمریکا و حتی وعده برداشتن تحریم ها درحالی که مقام های ایرانی برای شفاف سازی برابر و پاسخ به تردید ها در برنامه هسته ای شان اقدامی انجام نمی دهند، حمایت نمی کنم. من حتی نظری درباره مجادلات فکری میان مذاکره کنندگان ایرانی که آیا بهتر است هدف بزرگی را انتخاب کنیم و به دنبال موافقت نامه همه جانبه باشیم یا در مسیر اعتمادسازی تدریجی گام برداریم، ندارم. (البته به عنوان یک دانش آموخته سیاست ایران، باید به این نکته اشاره کنم که تهران در دو مورد مهم اخیر -بحران گروگان گیری و جنگ ایران و عراق- رویکرد همه جانبه را ترجیح داده است.)
آنچه می دانم آن است که وقتی کشوری که یکی از تهدیدهای فوری جهان به حساب می آید سونامی سیاسی را تجربه می کند که در آن افراد درون خود نظام راهبرد مذاکراتی کشور را در تلویزیون زیر سؤال می برند، لازم است برای انتخاب بهترین مسیر برای استفاده بهتر از دریچه های به وجود آمده، گفت و گوهای بیشتری انجام شود. وقتی مقامات سابق عالی رتبه و مورد احترام دولت آمریکا مانند "رابرت آینهورن" که اکنون مفتخرم به عنوان همکار در "اندیشکده بروکینگز" در کنار ایشان فعالیت داشته باشم، به بازنگری های منطقی در رویکرد کنونی آمریکا اشاره می کنند، حتما ارزش دارد در رویکرد آمریکا بازخوانی دقیقی صورت بگیرد.
بله، معامله با تهران ریسک های زیادی دارد. شاید این رویکردهای جایگزین به جایی نرسند و انعطاف پذیری تازه از سوی واشنگتن، متحدان را به سنگ اندازی بیشتر تشویق کند؛ هر چند این اتفاق غیرقابل اجتناب است. با این همه معتقدم بهتر است فرصت موجود را در معرض آزمایش گذاشت شود تا اینکه زمانی در دسترس نیستند، حسرت آنان را بخوریم. اگر هزینه میانه روی در ایران به معنای عدم قطعیت بیشتر در استراتژی های آمریکا در قبال تهران باشد، این مسئله از دید منافع آمریکا و امنیت بین المللی معامله بدی به حساب نمی آید.
نظر شما :