شعار اعتدال ورزی روحانی مورد استقبال غرب قرار گرفت
ترس تندروها از بازگشت دیپلماسی خاتمی
دیپلماسی ایرانی: ویلیام هیگ، وزیر خارجه انگلیس در تازه ترین اظهارات خود با اشاره به تاثیر پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری ایران بر مناسبت های اروپا با تهران گفت:" دیگر به انگلیسی ها توصیه نمی کند که به ایران سفر نکنند. " این سخنان آقای هیگ را در کنار اظهارنظرهای گاه و بیگاه جک استراو وزیر امور خارجه سابق انگلیس در خصوص تمایلش برای سفر به تهران بگذارید. به نظر می رسد که شعار انتخاباتی حسن روحانی مبنی بر اعتدال ورزی در تمامی حوزه ها دل اروپایی ها را نیز به گشایش پنجره ای در رابطه با تهران خوش کرده است. در شرایطی که سیاستمداران اروپایی در سخنان خود نسبت به پیروزی حسن روحانی ابراز خوش بینی می کنند متحد همیشگی اروپایی ها یعنی ایالات متحده در موضعی محافظه کارانه تر فرو رفته است. هرچند برخی نمایندگان کنگره امریکا و البته چهره های فعال این کشور در حوزه بین المللی از کاخ سفید می خواهند که از فرصت بوجود امده در ایران برای تعامل بیشتر و نه شدید تقابل استفاده کند اما به نظر می رسد که باراک اوباما رئیس جمهور دموکرات این کشور اظهارنظر صریح در این خصوص را به زمان واگذار کرده است. آیا زمان آن فرانرسیده است که ایران در مواجهه با غرب ، خط تفکیکی میان کشورهای اروپایی و ایالات متحده قایل شود؟ دلیل تنش های میان ایران و اروپا در 8 سال گذشته چه بود؟ آیا منافع اروپا و امریکا در ایران به آن اندازه به هم گره خورده که نتوان میان این دو دوست دیرین هم تفکیکی قایل شد ؟ پرسش هایی از این دست را با دکتر مجید تفرشی، تحلیلگر مسائل اروپا و تاریخ نگار در میان گذاشتیم:
از ویلیام هیگ تا جک استراو و دیگر سیاستمداران کشورهای اروپایی انتخاب حسن روحانی در ایران را به فال نیک گرفته اند. آیا می توان به اظهارنظرهای رنگارنگ اروپایی ها در خصوص گشوده شدن فصلی تازه در روابط ایران – اروپا در سایه دولت روحانی امیدوار بود؟
انتخاب حسن روحانی باب جدیدی برای خروج از بن بست رابطه با ایران در جامعه بین المللی و به ویژه با کشورهای اروپایی و امریکا باز کرده است. اما تمامی سردمداران جوامع غربی کسانی نیستند که از انتخاب حسن روحانی ابراز شادمانی کردند ،البته اکثریت با افرادی است که نگاه مثبت دارند ولی این مساله نباید ما را دچار غفلت کند که تمامی جامعه بین المللی چنین نگاهی دارند.
انتخاب روحانی رویداد بسیار مثبتی بود که ایران را به شرایط جدیدی در داخل و خارج رهنمون کرد و در حقیقت یک بازی برد- برد در مقابل بازی یک باخت- باخت که در طول 8 سال گذشته میان ایران غرب رقم خورده بود، فراهم آورد. در حقیقت هیچ مقامی نباید از این بابت ابراز ناخشنودی کند، اما یادمان باشد که این انتخاب مقدمه راهی طولانی برای رسیدن به یک تفاهم دوجانبه و محترمانه است و بدین معنا نیست که پیروزی به طور کامل حاصل شده است. راه دشواری است و موانع آن نیز کاملا آشکار و محدود به افرادی است که علاقه ندارند تا ایران در جامعه بین المللی با ثبات و احترام حرکت کرده و به اهداف خود دست پیدا کند.
برخی واکنش های سریع و مثبت، از جمله مقاله لرد نرمن لمون سیاستمدار باتجربه و پرنفوذ حزب حاکم محافظه کار بریتانیا در روزنامه فایننشال تایمز نشان می دهد که سیاستمداران باتجربه و فارغ از دیدگاه های جنگ طلب و افراطی در غرب از انتخاب روحانی و تصمیم تاریخی ملت ایران استقبال کرده و از بهبود روابط ایران و غرب استقبال می کنند. از نظر این عده، باوجود تلاش های دو طرف ماجرا، نه ایران توانسته در مذاکرات و چالش و چانه زنی به همه آن چه که می خواسته دست یابد و نه غرب توانسته به طور کامل به ایران لطمه بزند. لذا در این شرایط نسبتا بن بست، چاره ای جز گشایش درهای جدید و رویکردهای مذاکراتی و اثبات حسن نیت بیشتر از هر دو طرف ، وجود ندارد.
انتخاب آقای روحانی خشم طیفی از سیاستمداران و گروه های اروپایی را که مخالف هرگونه تعامل با ایران هستند را هم برانگیخته است. دلیل به راه افتادن موج منفی در میان برخی مقام های اروپایی برای کاهش اهمیت پیروزی روحانی چیست؟
بله در جبهه مقابل سیاستمدارانی که از روی کارآمدن روی ابراز خوشحالی کردند، مخالفانی نیز صف کشیده اند. در غرب سیاستمداران و رسانه های تندرویی با پیروی و یا حمایت از شعارهای جنگ طلبانه دولت اسرائیل به هیچ وجه علاقه ای ندارند که وجهه خوبی از ایران آشکار شود و یا حتی شرایطی فراهم شود تا با رفع تحریم ها ایران بتواند از این انزوای سیاسی و اقتصادی بین المللی خارج شود. در نتیجه آنها خوشحال نیستند و حتی در عمل نیز سعی خواهند کرد تا برای روحانی مانع تراشی کنند. تجربه ای که ایران در داخل و خارج در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی داشت برای تندروان درس عبرت است. اگر آنان در دوره ریاست جمهوری خاتمی دو یا سه سال صبر کردند تا با مانع تراشی ها راه را برای پیشرفت در عرصه بین المللی سد کنند، به نظر می رسد برای حسن روحانی این مانع تراشی ها پیش از آغاز ریاست جمهوری وی شروع شده است و علاقه ندارند که حوادث خوشایند دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی و محبوبیت جهانی برای ایران تکرار شود.
متاسفانه همزمان و هم نوا با تندروان و جنگ طلبان غربی، گروه های تندرو در خارج از ایران نیز تلاش می کنند تا برنامه های روحانی برای پیشبرد اهداف ایران و حل و فصل مشکلات با غرب و جامعه بین المللی به نتیجه نرسد، اما با تمام این تلاش ها همانطور که شما هم اشاره کردید کلیت جامعه بین المللی امیدوار است که روحانی شرایطی ایجاد کند که شرایط برد- برد برای ایران رقم بخورد.
در طول 8 سال ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد روابط ایران با اروپا شرایط ویژه ای داشت و حتی با مساله حمله به سفارت انگلیس نیز سبب شد تا رابطه ایران با کشوری همچون انگلیس رو به سردی گراید. ریشه های این میزان فراز و نشیب در رابطه میان ایران – اروپا در دوره محمود احمدی نژاد چه بود؟
بخشی از ناکامی های سیاست خارجی احمدی نژاد ناشی از سوء مدیریت و بخش دیگر آن ناشی از سوء تفکر و فقدان استراتژی صحیحی در ارتباط با جامعه بین المللی بود و از سوی دیگر در برخی موارد سیاستی پوپولیستی و عوام فریب بود. به هر شکل اگر با نگاه منتقدانه آن را بررسی کنیم سیاستی بود که با منافع ملی ایران مغایرت داشت و اگر با نگاه دلسوزانه این سیاست را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم باید گفت اگر این سیاست با نیت خیر انجام شده بود نهایتا ناکارآمدی آن آشکار بود. البته بعید به نظر می رسد که فردی از این سیاست 8 ساله قصد دفاعی داشته باشد، ممکن است در بخش هایی نکات مثبتی وجود داشته اما حتی افرادی که به شدت حامی محمود احمدی نژاد بودند و هستند هم اکنون بعید است از نتایج و تبعات سیاست خارجی وی دفاع کنند.
ماجرای حمله به سفارت بریتانیا در تهران چه با صلاحدید دولت احمدی نژاد صورت گرفته باشد و چه بدون آن، نشانگر ناکارآمدی و بی مسئولیتی آن دولت بود که نهایتا به قطع روابط تهران و لندن، تندتر شدن مواضع بریتانیا علیه ایران منجر شد و لطمه بزرگی به شان جهانی ایران و جایگاه کشورمان در عرصه مناسبات بین المللی وارد کرد. من در همان دوران نیز به صراحت گفتم که برنده آن حادثه تندروان و افراطیان ضدایرانی و جناح های خواستار جنگ و گسترش ناعادلانه تحریم علیه ایران بودند.
بحثی که در سیاست خارجی ایران در دوران احمدی نژاد رقم خورد اجماع جامعه بین المللی و به ویژه امریکا و اروپا علیه ایران در مساله هسته ای و سایر چالش های علیه ایران بود. تا پیش از دولت احمدی نژاد اغلب میان دولت های غربی و امریکا در خصوص ایران اختلاف نظر وجود داشت و این اختلاف نظر سبب شده بود تا ایران بتواند در مذاکرات همیشه قدرت بیشتری در چانه زنی ها و مانور دیپلماتیک داشته باشد. اما دولت احمدی نژاد متاسفانه موفق شد تا جامعه بین المللی به خصوص اروپا و امریکا را علیه ایران متحد کند و این حادثه لطمات زیادی برای ایران به ارمغان آورد.
برخی تحلیل گران با اشاره به استقبال چشمگیر اروپایی ها از پیروزی حسن روحانی در برابر موضع محاظفه کارانه امریکایی ها اعتقاد دارند که وقت اعمال تفکیک میان امریکا و اروپا در دستگاه سیاست خارجی ایران فرارسیده است. آیا شما با این صورت مساله موافق هستید؟
بله. امریکا و اروپا را باید از هم جدا کرد و تردیدی در این دیدگاه وجود ندارد، اما نباید این تصور غلط هم ایجاد شود که امریکا و اروپا اختلافات بنیادینی با هم دارند و ممکن است در مساله ایران رو به روی هم قرار گیرند و اگر این اتفاق در گذشته روی داده به نظر می رسد با شرایطی که در طول 8 سال گذشته علیه ایران رقم خورده قابل بازگشت نیست. بدین معنا که ما نباید انتظار داشته باشیم که اتحادیه اروپا منافع استراتژیک غرب و روابط بلند مدت و دیرینه خود را با واشنگتن کنار گذاشته و با ایران مناسبات خوبی برقرار کند. مناسبات اقتصادی و استراتژیک اروپا با ایران بسیار مهم است اما نباید انتظار داشت که برای مناسبات ایران، اروپا دوست همیشگی و راهبردی خود را فراموش کند.
بنابراین استفاده تاکتیکی از این حربه یعنی جدا بازی کردن امریکا و اروپا خوب است اما نباید بر این موضوع برنامه ریزی و سرمایه گذاری بلند مدت کرد و یا بر این اساس در جامعه بین الملل وارد تعامل یا تقابل شد. بحث این است که ایران چاره ای ندارد که در طول 4 سال آینده به تدریج با امریکا وارد تعامل مستقیم و محترمانه شود و اگر ایران بتواند وارد تعاملی برابر و محترمانه با آمریکا، با تاکید و توجه به مشروعیت سیاسی و استقلال ایران شود، حفظ رابطه با هر دو طرف بسیار عقلانی تر است تا قصد داشته باشد به دنبال تفرقه افکنی میان آنها باشد. به نظر می رسد که ایران در حال حاضر چاره ای جز گفتگو و ارتباط مستقیم با امریکا ندارد و ساز و کار آن نیز در دولت جدید وجود دارد،البته در امریکا نیز همانند ایران مذاکرات مستقیم مخالفان و موانع جدی دارد.
به نظر شما یکی دانستن اروپا با امریکا در طول این مدت به ویژه در مسائل هسته ای به ضرر ایران نبوده است؟
همانطور که گفته شد در مساله هسته ای ایران و در سایر مسائل اتحادیه اروپا و امریکا هم رای و هم نظر شدند. به عنوان مثال 10 سال پیش ایران می توانست به راستی در جامعه بین المللی علیه تحریم ها و خطر حمله نظامی به ایران اعتراض کند و بسیاری از گروه ها در داخل حکومت ها در اتاق های فکر و بسیاری از روشنفکران از ایران حمایت می کردند. اما متاسفانه آنچه که امروز رخ داده این است که به هیچ وجه جامعه بین المللی به نفع ایران نیست و بخشی از این تبلیغات ضد ایرانی را نیز خود ایران سبب شده است.
شرایطی که وجود دارد این است که دولت روحانی برای ترمیم چهره بین المللی ایران، تلاش واقعی و غیرشعاری در عرصه دیپلماسی عمومی و آشتی دادن جامعه رسانه ای غربی با ایران آغاز کرده و نشان دهد که ایران آماده تعامل و رسیدن به توافق عادلانه است و غرب نیز باید در مقابل همین رویه را در پیش گیرد. هم اکنون شرایطی نیست که همانند گذشته گفته شود توپ در زمین ایران است یا غرب، بلکه توپ در هر دو زمین است. به معنای دیگر هر دو طرف باید بازبینی در سیاست خود نشان دهند.
در خصوص رابطه با امریکا، اروپایی ها نیز از مذاکرات مستقیم تهران-واشنگتن استقبال کرده اند. شما نقش اروپایی ها را در این میان چگونه می بینید؟
روابط اروپا و امریکا روابط خلل ناپذیری است و به هر میزانی که یک کشور اروپایی مهم تر باشد تاثیرگذارتر خواهد بود. در میان کشورهای اروپایی به نظر می رسد که روابط امریکا با بریتانیا و آلمان روابط عمیق تری است و به ویژه رابطه لندن و واشنگتن بسیار گسست ناپذیر است، بنابراین ایران باید روابط خود را با اروپایی ها و به ویژه کشورهای بزرگ تر و مهم تر از نظر سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بهبود بخشد. این امر تا پیش از انتخاب روحانی چندان برای اروپا و به خصوص بریتانیا اولویت نداشت ولی اکنون این کشورها و حتی به خصوص دولت ائتلافی راستگرای بریتانیا نیز به شدت در پی آن است. این مساله بسیار به ترمیم افکارعمومی غربی در خصوص ایران کمک خواهد کرد و از سوی دیگر از این طریق اروپا می تواند به عنوان نقش کاتالیزور برای بهبود روابط ایران و امریکا عمل کند.
در حال حاضر به نظر می رسد که بخشی از روابط ایران و امریکا به مناسبات دوجانبه بستگی دارد و بخش دیگر آن به کشورهای میانجی و تاثیرگذاری همانند کشورهای عربی و اروپایی و همسایگان ایران که آنها نیز می توانند تاثیر مثبت و یا حتی منفی بر مناسبات دو جانبه داشته باشند. یعنی ایران باید به شکل موازی با این کشورها رابطه خوبی برقرار کند تا بتواند با جامعه بین الملل آشتی کرده و روابط خود را در سطح بین المللی عادی سازد و به طور طبیعی پیش ببرد.
باید مثالی را در اینجا یادآورد شد، یکی از شعارهای حامیان یکی از کاندیداهای محترم انتخابات اخیر ریاست جمهوری این بود که "می توان با تو دل به دریا زد". اما به نظر من باید گفت که ایران باید به مرحله ای برسد که نیاز نداشته باشد دل به دریا بزند چرا که چنین راه خطرناک و پرهزینه ای برای زمانی است که درایت و منطق و تدبیر و برنامه ریزی درازمدتی وجود ندارد و تا به امروز هم ایران از این نوع دل به دریا زدن های بی برنامه و فاقد نگرش درازمدت لطمات بسیاری را دیده است.
تحریریه دیپلماسی ایرانی/14
انتشار اولیه: شنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۲& بازانتشار: چهارشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۲
نظر شما :