پنجاه و نهمین بخش از کتاب جدید هیکل درباره مبارک
قصه پر پیچ و تاب خرید هواپیمای اختصاصی چه بود؟
دیپلماسی ایرانی: محمد حسنین هیکل، روزنامه نگار مشهور مصری و جهان عرب به تازگی کتابی را با عنوان "حسنی مبارک و زمانه اش..از تریبون تا میدان" به رشته تحریر در آورده است که در آن به زندگی سیاسی مبارک و چگونگی رسیدنش به قدرت، تداوم ریاست جمهوری اش تا تظاهرات میدان التحریر و سرنگونی او می پردازد. همان طور که از عنوان کتاب پیدا است، دوران حکومت مبارک و زمانه ای که باعث شد او به قدرت برسد و از تریبون های سخنرانی به ریاست جمهوری منصوب شود تا میدان التحریر که در حقیقت انقلابی علیه او را شکل داد، موضوع اصلی این کتاب است.
روزنامه الشروق مصر روزهای پنج شنبه و روزنامه السفیر لبنان روزهای دوشنبه هر هفته با هماهنگی هیکل هر بخش این کتاب را منتشر کرده اند. دیپلماسی ایرانی نیز در نظر دارد هر هفته در روزهای جمعه به طور مرتب همه بخش های این کتاب را منتشر کرده و در اختیار خوانندگان قرار دهد. هیکل برای این کتاب خود ملاحظه و مقدمه ای نوشته است که ما نیز در دیپلماسی ایرانی عینا آنها را منتشر کردیم.
تا کنون پنجاه و هشت بخش از این کتاب در اختیار خوانندگان قرار گرفته است که همگی آنها در آرشیو دیپلماسی ایرانی در دسترس هستند، اکنون پنجاه و نهمین بخش از کتاب هیکل تحت عنوان "حسنی مبارک و زمانه اش..از تریبون تا میدان" در اختیارتان قرار می گیرد:
روابط میان پرزیدنت حسنی مبارک و دکتر «اشرف مروان»، خیلی به هم نزدیک بود - دو طرف به هم اعتماد کامل داشتند، و آن چه توجه مرا به این روابط دو جانبه جلب کرد این بود که می دیدم روابط آنها فراتر از حدود طبیعی اش است – به گونه ای که یک بار در دفترم در مارس سال 1974، زمانی که حسنی مبارک هنوز فرمانده نیروی هوایی بود و اشرف مروان مدیر دفتر اطلاعات رئیس جمهور بود، مثل دیگران به دفترم آمد که مرا ببیند، تلاش کرد که فضا را تلطیف کند و روابط میان پرزیدنت سادات و مرا باز گرداند، (اختلاف ها میان ما تشدید شده بود و به فراتر از ]روزنامه[ الاهرام رسیده بود، زمانی که با صراحت مجموعه مقالاتی در الاهرام منتشر کرده بودم و با سیاست هایش مخالفت کرده بودم و بعدا آن را در کتاب جداگانه ای به عنوان "در راه های مختلف" نیز منتشر کردم.)
وقتی که در دفتر بود – یکی از روزهای ماه مارس سال 1974 بود – اشرف مروان به من گفت که «او فردا به لیبی می رود تا با قذافی دیدار کند»، و برایم شرح داد که دلیل سفرش چیست، ولی من هیچ واکنشی نسبت به آن چه می شنیدم نشان نمی دادم، خلاصه صحبتش این بود که پرزیدنت سادات دوست داد «برادر سرهنگ ]قذافی[» یک هواپیمای خاص برای رئیس جمهوری مصر بخرد، برای این که معتقد است که الآن (بعد از جنگ اکتبر) زمانش رسیده که رئیس جمهوری مصر هواپیمایی داشته باشد تا در دیدارش با دیگر روسای جمهور عرب (به ویژه شاهان و شیوخ کشورهای نفت خیز عربی) از آن استفاده کند.
آن چه اشرف را به انجام این کار ترغیب می کرد، روابطی بود که میان او با آقای «عبدالسلام جلود» (نخست وزیر وقت لیبی) به وجود آمده بود، فکر می کرد که جلود می تواند قذافی را قانع کند تا پول خرید هواپیمای رئیس جمهور مصر را بپردازد.
●●●
در دفتر من در آن وقت – در آن موقع سال 1974 بود – اشرف مروان برایم درباره مسئولیتش در لیبی می گفت و متوجه شدم که می خواهد با یادآوری موضوعی مرا شگفت زده کند، با فرمانده نیروی هوایی، ژنرال حسنی مبارک تماس گرفت و با مخاطب دادن او با اسم اول گفت: «حسنی (دقیقا هیمن گونه بدون به کار بردن لقب) از طرف خودت یک هواپیما برای فردا برای سفر به طرابلس آماده کن، و می خواهم خودت در هواپیما باشی.»
سپس حرفش با من را ادامه داد.
این الفت و نزدیکی میان این دو نفر توجه مرا جلب کرد!!
●●●
درباره موضوع هواپیمای ریاست جمهوری صحبت کرد و گفت که روابط قذافی با پرزیدنت سادات ناگهان تغییر کرد – مثل همیشه – به دلایلی که یادآوری شان طولانی است، قذافی رد کرد که لیبی برای سادات هواپیمای ویژه ریاست جمهوری بخرد، این را آقای «کمال ادهم» (مدیر سازمان اطلاعات عربستان) نیز از طریق اشرف مروان فهمید و متوجه شد که لیبی این تقاضا را رد کرده است. ملک فیصل (کمال ادهم برادر همسرش، ملکه عفت بود) خودش تصمیم گرفت که این هواپیما را به عنوان هدیه برای سادات بخرد.
●●●
وقتی که پرزیدنت مبارک به ریاست جمهوری رسید، و بعد از این که دوره های اول و دوم دوران ریاست جمهوری اش را سپری کرد، همچنان هواپیمایی که استفاده می کرد همان هواپیمایی بود که عربستان هدیه داده بود، یکی از هواپیماهایی بود که در سطح پادشاهان و روسای جمهور بود که ظاهر ابهت و وقار را داشت، به ویژه بعد از آن که ثروت های نفتی اعراب آن گونه فوران کردند!! دوباره به سراغ قذافی رفتند، این بار روابط بهبود یافته بود، و فکر می کنم همین بهبود روابط کفایت می کرد تا قذافی قانع شود که لیبی یک هواپیمای جدید برای ریاست جمهوری مصر بخرد، و همین هم شد!!
دکور داخلی هواپیمای جدید را معمار و طراح معروف فرانسوی «پیر کاردین» انجام داد، اول رنگ ها باب میل و مطابق ذوق مسئولان امر در قاهره قرار نگرفت، فورا دکور داخلی هواپیما با رنگ های مختلف تغییر کرد تا مورد قبول واقع شود!!
●●●
در آن سال ها – در طول دهه هفتاد – روابط میان این دو مرد، حسنی مبارک و اشرف مروان، عمیق شده بود، و این نزدیکی زمانی بیشتر شد که اشرف مروان مسئول خرید سلاح بر اساس سیاست تهیه سلاح از منابع مختلف شد، و حتی مشاهده شد که قبل از آن روابط دو طرف هم به دلیل خرید میراژها توسط لیبی از فرانسه نزدیک شده بود (1970 تا 1974)، مبارک فرمانده نیروی هوایی بود که مسئول انجام قراردادها و قرار و مدارهای آن از سوی طرف مصری بود، انعقاد قرارداد خرید این سلاح ها اساسا از طریق افسرهای مرتبط با این پرونده بود که با گذرنامه های لیبیایی به فرانسه رفتند (اما فرانسوی ها واقعیت را می دانستند)، در آن زمان اشرف مروان بنا به مسئولیتش مسئول روابط با لیبی بود، بیش از این نیاز به توضیح نیست.
ادامه دارد...
نظر شما :