کره شمالی از رویا تا واقعیت
این کشور خطرناک تر از تصور شماست
"کره شمالی انقدر هم خطرناک نیست"
دیپلماسی ایرانی : اشتباه. تهدید جنگ در شبه جزیره کره به این دلیل وجود ندارد که امریکا و کره جنوبی بیش از 6 دهه است که رژیم را از وقوع آن بازداشته اند و این تفکر هنوز ادامه دارد. تحرکات گاه و بی گاه پیونگ یانگ هم معمولا با دردسری برای خودش ختم می شود. پس دلیل نگرانی ها چیست؟ دو دلیل وجود دارد:
1. کره شمالی همواره در طول تاریخ مایل به محک زدن روسای جمهور جدید کره جنوبی بوده است. از تازه ترین آنها در ماه فوریه رونمایی شد .البته از 1992 کره شمالی با اخلال در معاهده صلح به استقبال تمامی روسای جمهور همسایه جنوبی خود تا به امروز رفته است: چه به شکل پرتاب موشک، تهاجم زیردریایی ها یا درگیری های نیروی دریایی. این تهدیدهایی بوده است که روسای تازه انتخاب شده کره جنوبی در این سالها همواره با شکیبایی با آنها برخورد کرده اند.
تفاوت امروز این است که کره جنوبی دیگر چشم بر این اقدامات نمی بندد. بعد از اینکه کره شمالی کشتی دریایی کره جنوبی را منفجر کرد و باعث کشتار 45 ملوان آن در سال 2010 شد، سئول قوانین تعاملات نظامی را بازنویسی کرد.سرانجام کاسه صبر این کشور لبریز شد.از آن تاریخ تا به امروز کره جنوبی به هر گونه اخلالی فعالانه پاسخ داد. پاسخ هایی که می توانست به درگیریهای گسترده تر منجر شود.
2. کره شمالی در ماه دسامبر با پرتاب موففقیت امیز ماهواره به فضا نشان داد که به تکنولوژی جدیدی دست پیدا کرده است. به دلیل این که این ماهواره دچار نقص فنی شد کره شمالی تصمیم گرفت که به کمک پرتاب موشک بالستیک، این ماهواره غیرنظامی را در مدار زمین قرار بدهد؛ این موشک بالستیک به وضوح برای رسیدن به ایالات متحده طراحی شده است.
به نظر می رسد این پیشرفت کره شمالی موید ادعای باب گیتس- وزیر پیشین دفاع را که در ماه ژانویه 2011 گفته بود کره شمالی تنها 5 سال تا ساخت موشکی که تهدید کننده ایالات متحده فاصله دارد- باشد. سومین آزمایش هسته ای کره شمالی در ماه فوریه انجام شد و به نظر می رسید که این ازمایش موفق تر از دو آزمایش گذشته بوده و بر همین اساس از آن تاریخ اوضاع پیچیده تر شد. گفته می شود که کره شمالی تمام سیستم های تسلیحاتی خود را به کشورهایی مانند ایران، پاکستان و سوریه فروخته است! باید درباره این موضوع نگران باشیم.
اما موضوع دیگری هم هست که اغلب نادیده گرفته می شود: کره شمالی امروز می تواند با موشک ها و ارتش متعارف خود تهدیدی برای تمام کره جنوبی و قسمت هایی از ژاپن باشد. کره شمالی می تواند در اولین ساعت درگیری 500هزار حمله توپخانه ای به سئول را ترتیب دهد. ثباتی که در طول 60 سال گذشته برقرار بوده است به دلیل همکاری امنیتی کره جنوبی و ژاپن با امریکا بود که این موضوع را برای رهبران کره شمالی روشن کرد که در صورت حمله به این کشورها هم جنگ را از دست خواهند داد و هم کشورشان را. البته برای نیم قرن هیچ کدام از طرفین اعتقاد نداشتند که مزایای شروع جنگ بر هزینه های آن برتری خواهد داشت. نگرانی کنونی این است که رهبر جدید کره شمالی با توجه به جوانی و کم تجربگی اش از چنین منطقی پیروی نکند.
"کیم جونگ اون عقلش را از دست داده است."
روی این موضوع قمار نکنید. پیش از این خیلی ساده می توانستیم پدرش، کیم جونگ ایل را به دلیل مدل عجیب موهایش، مهارت های اجتماعی فاجعه اش و تنفرش از رخدادهای عمومی مورد تمسخر قرار دهیم. کیم جونگ ایل به وضوح فردی درونگرا بود. اما اکثر سیاستمداران برونگرا و عاشق شلوغی و توجه هستند، کیم جونگ اون هم پروفایل خود را دارد: همسر بسیار زیبایی دارد، دوست دارد در ملا عام ظاهر شود و سخنرانی کند، مسابقات بسکتبال را تماشا می کند و از پارک های مختلف بازدید می کند. ممکن است خیلی از رفتارهای وی نمایشی سیاسی باشد با این هدف که مردم خود را متقاعد نماید که رهبر جوان به راحتی مسئولیت را بر عهده دارد اما این رویه در تضاد کامل با شیوه حکومت داری پدرش است. کیم جونگ ایل هیچ اهمیتی به جنبه عمومی حکومت داری خود نمی داد؛ در عوض هویدا شدن پسرش در انظار عمومی برای این است که مردمش را متقاعد کند که تغییراتی قرار است در زمان زمامداری وی رخ دهد.
حاکمان خودکامه در صورتی که واقعا واقعیت را لمس نکنند مدت زیادی دوام نخواهند آورد. آنها نیاز دارند که سیاست های کاخ را بخوانند، به دوستان پاداش دهند و دشمنان را تنبیه کنند، منافع رقیب را که برای رقابت بر سر قدرت است مدیریت کند. کیم جونگ ایل از 1994 تا زمان مرگش در دسامبر 2011 بدون هیچ چالش داخلی قدرت را در دست داشت. با وجود اینکه کیم جونگ اون بی تجربه است اما قدرت را برای بیش از یک سال است که در دست دارد و به نظر می رسد از هم اکنون قوی ترین بازیگر در پیونگ یانگ است.
مهمتر از پرسش درباره اینکه کیم جونگ اون دیوانه است این است که مشخص کنیم آیا وی محتاط است یا ریسک پذیر. هر گونه تغییر عمده ای در سیاست خارجی کره شمالی خطرات بزرگی را در پی خواهد داشت. اگر کیم ورای نمایش سیاسی 60 سال گذشته عمل کند و واقعا حمله سیاسی بزرگی را علیه کره جنوبی یا حتی ایالات متحده انجام دهد، خود و کشورش را در معرض خطر بزرگی قرار داده است.
در صورتی که کیم اصلاحات به تمام معنایی در سیاست داخلی، اقتصادی یا اجتماعی خود انجام دهد با خطرات زیادی روبرو خواهد شد. حتی در نظام های دیکتاتوری تمامیت خواه، جناح ها، ائتلاف ها و منافع بروکراتیکی وجود دارد که با هرگونه تغییری در وضعیت موجود اسیب خواهند دید. به طور مثال اصلاحات اقتصادی شاید در نهایت به کشور کمک کند اما خطر هرج و مرج در بازار، تضعیف سهامداران قدرتمند در بروکراسی ها گسترده و افزایش انتظارات عمومی را در پی خواهد داشت.
یک کیم جونگ اون ماجراجو ممکن است برای کره شمالی و رابطه اش با جهان خارج خوب یا بد باشد. به عبارتی دیگر، یک کیم محتاط که فقط به دنبال حفظ وضع موجود است به این معنی است که کره شمالی بدون هیچ تغییر واقعی به بازی خسته کننده، خطرناک و چند دهه ای خود ادامه می دهد.
"کره شمالی در اثر تحریم های فقیر شده است."
حتی نزدیک هم نیست. کره شمالی به دلیل سیاست های اقتصادی از رده خارج و انزوای خودساخته از جامعه بین المللی فقیر است. اجرای آخرین دور از تحریم های سازمان ملل و ایالات متحده در ماه مارس تنها نخبگان این کشور را هدف قرار داده است. این تحریم ها شامل ممنوعیت صادرات کالاهای لوکس و ایجاد محدودیت برای افراد و شرکت هایی است که حامی فعالیت های گسترش سلاح هسته ای کره شمالی هستند. با قاطعیت می توان گفت که نیمی از مردم کره شمالی حتی یک قایق بادبانی ندارند و ساعت رولکس به دست نمی کنند.
کره شمالی در مدیریت اقتصادی خود 5 تصمیم اشتباه داشت که وضع کنونی را موجب شده است: نخست، پدربزرگ کیم جونگ اون یعنی کیم ایل سانگ پس از جنگ کره به صورت انحصاری بر توسعه صنایع سنگین و نظامی تمرکز کرد در حالی که انتظار می رفت که این کشور در کشاورزی به خودکفایی برسد. این تصمیم در کشوری که تنها 20 درصد از زمین های آن قابل زراعت هستند اشتباهی بزرگ بود.
دوم، کره شمالی به جای اینکه به دنبال فناوری و نوآوری مانند انقلاب سبز باشد که به مللی مانند هند کمک کرد دستاوردهای زیادی در بهره وری کشاورزی در دهه های 60 و 70 داشته باشند، سعی کرد که ساعات طولانی کار و تعصب انقلابی را جایگزین کند. با توجه به زیرساخت های خراب این کشور این کار بیهوده ای بود.
سوم، به جای تجارت با جهان خارج، کره شمالی در دهه 70 با دریافت صد ها میلیون دلار وام از کشورهای اروپایی و عدم بازگشت آنها عمیقا در بدهی فرو رفت و برای همیشه اعتبار خود را نزد کشورها و موسسات مالی بین المللی از دست داد.
چهارم، در دهه 1980 و 1990 کره شمالی پروژه های بزرگ بی فایده ای مانند ساختن چندین استادیوم، پروژه های برق-آبی، و پروژه بازیابی زمین های کشاورزی را انحام داد که اکثر آنها یا به سرانجام نرسیدند و یا شکست خوردند.
پنجم، پس از اینکه چین و روسیه در پایان جنگ سرد کمک رسانی به کره شمالی را متوقف کردند، این کشور به جای بازسازی اقتصاد خود به کمک های انسان دوستانه به عنوان بخشی از درامد خود متکی شد.
کسی نمی توانست تصوری از یک برنامه اقتصادی بدتر داشته باشد. این کشور اجازه داده است که یک ایدئولوژی تمامیت خواه تصمیمات اقتصادی را به آن دیکته کند به جای اینکه از منافع تجارت، فناوری و نوآوری استفاده کنند. به همین دلیل است که کره شمالی یکی از تنها کشورهایی در جهان پس از صنعتی شدن است که از قحطی رنج می برد.
"چین اجازه فروپاشی کره شمالی را نمی دهد."
فعلا. حفظ ارتباط نزدیک با پیونگ یانگ می تواند برای پکن بسیار خسته کننده باشد و حمایت چینی ها از دور اخیر تحریم های سازمان ملل علیه کره شمالی یک اخطار علنی به این کشور بود. رهبران چینی به طور مداوم از همتایان خود در کره شمالی خواسته اند که اقتصاد خود را اصلاح کنند ولی با این حال پیونگ یانگ این نصیحت پکن را نادیده گرفته است. اگرچه جنجالی فزاینده ای در چین بر سر چگونگی تعامل با این همسایه وجود دارد ولی با این حال رهبران چین هنوز استنباط می کنند که حمایت از کره شمالی بهتر از رها کردن آن است.
شاید این ارتباط زیاد مستحکم نباشد اما هنوز وجود دارد. چین اصلی ترین شریک تجاری کره شمالی است و اکثر نیازهای این کشور را تامین می کند؛ علاوه بر این، این کشور هرگز هیچ کدام از 4 دور تحریم مصوب سازمان ملل را که کره شمالی را هدف قرار داده بود به طور جدی اجرا نکرده است. با وجود اینکه چین به اکثر قطعنامه های اخیر رای مثبت داده است، این کشور باید به طور جدی در رویکرد خود در قبال کره شمالی تغییر قابل ملاحظه ای را ایجاد کند تا تحریم ها کارگر افتد، اتفاقی که وقوع آن بعید است.
چین بیش از هر کشور دیگری روی کره شمالی نفوذ دارد اما نفوذ آن از تفکر خارجی ها کمتر است. رابطه پکن-پیونگ یانگ پس از اینکه چین بعد از 20 سال به عادی سازی روابط با کره جنوبی اقدام کرد هیچ گاه گرم نشده است و طرفین از هم ناراحت هستند. با این حال پیونگ یانگ گزینه های بیشتری دارد. انزوای کامل کره شمالی و قطع حمایت های سیاسی و اقتصادی می توانست به فروپاشی رژیم ، سرازیر شدن خیل پناهندگان کره شمالی به سمت مرزها و کشیدن کشورهای همسایه به سمت درگیری با یکدیگر منجر شود و استفاده گسترده مخربی از تسلیحات هسته ای را در پی داشته باشد. و چین از این هراس داشت که هرگونه درگیری و یا فروپاشی باعث شود که نیروهای کره جنوبی یا حتی امریکا در مرزهای شرقی اش مستقر شوند. در نتیجه پکن مانند واشنگتن با گزینه هایی مانند فشار شفاهی، کمی دیپلماسی و تحریم ها خفیف روبرو شد. تا زمانی که چین همچنان به حفظ ثبات در شبه جزیره بیش از نگرانی درباره تسلیحات هسته ای اهمیت دهد نمی تواند به طور اساسی سیاست خود را نسبت به همسایه متمردش تغییر دهد.
"ارائه مشوق های کافی جواب خواهد داد"
کاش به این آسانی بود. روسای جمهور امریکا از زمان رونالد ریگان این ایده را در سر می پروراندند که اگر نا امنی و محرومیت نسبی موجب شود که کره شمالی وسوسه تسلیحات هسته ای خود را کنار بگذارد در آن صورت جواب ایالات متحده و کشورهای همسایه این است که آرامش در شبه جزیره، و تامین پول، غذا، و به رسمیت شناختن رژیم را تضمین کنند.
این اساس توافقنامه ای بوده است که با کره شمالی در زمان بیل کلینتون در سال 1994 و زمان جورج بوش در سال 2005 به سرانجام رسیده است. از 1989 تا 2010، روسای جمهور ایالات متحده، مشاوران امنیت ملی آنها و وزرای خارجه امریکا بیش از 33 بار اطمینان کتبی و شفاهی داده اند که اهداف خصمانه ای ندارند و برای تعامل با کره شمالی رضایت دارند.
پیونگ یانگ این ضمانت ها را رد کرد و در همین حال برنامه های تسلیحاتی و هسته ای خود را ادامه داد. در حقیقت سابقه تعامل امریکا با این کشور بسیار چشمگیر است. در کنار مقادیر زیادی غذا، انرژی و سایر کمک های اقتصادی در یک دوره از 1994 تا 2008، دو رئیس جمهور سابق امریکا (کلینتون و کارتر) با رهبران کره شمالی دیدار کردند تا حسن نیت ایالات متحده را نشان دهند و حتی در سطوحی غیر رسمی تر دیدارهای دیگری هم انجام شد از جمله: فیلارمونیک نیویورک، اریک اشمیت مدیر گوگل، و همین طور دنیس رادمن. کلینتون، بوش و اوباما به شخصه نامه هایی را برای اعلام رضایت از دستیابی به یک توافق مستقیما به رهبر کره شمالی نوشته اند. زمانی که کره شمالی ها از ایالات متحده دیدار کرده اند کسانی مانند فرماندار بیل ریچاردسون یا هنری کسینجر میزبان آنها بوده اند و مشاهیری نظیر پاول وولکر، وینستون لرد و باب هارمتس آنها را مشایعت کرده اند.
واضح است که هیچکدام از این اقدامات موثر نبوده است. امضای یک معاهده صلح پیش از خلع سلاح هسته ای می تواند وضعیت هسته ای پیونگ یانگ را رسمی ساخته و به آن مشروعیت بخشد و انگیزه ای برای کنار گذاشتن این تسلیحات باشد. کره ای ها به من گفته اند که معاهده صلح تنها یک تکه کاغذ است؛ آنها چرا باید برای چنین چیزی برنامه هسته ای خود را کنار بگذارند؟
منبع: فارن پالیسی
انتشار اولیه: جمعه 9 فروردین 1392 / باز انتشار: پنچشنبه 15 فروردین 1392
نظر شما :