سهم تمدن ایرانی و تشیع در سیاست خارجی

۱۵ بهمن ۱۳۹۱ | ۱۶:۲۷ کد : ۱۹۱۲۳۵۰ آمریکا خاورمیانه یادداشت
بخش نخست یادداشتی از محمد جعفر محلاتی، استاد مطالعات اسلامی در دانشگاه اوبرلین آمریکا و سفیر اسبق ایران در سازمان ملل متحد برای دیپلماسی ایرانی
سهم تمدن ایرانی و تشیع در سیاست خارجی

دیپلماسی ایرانی : رابطه فرهنگ و تمدن و سیاست خارجی کشورها یک رابطه خطّی نیست و این سه عامل که بخش عمده ای از سرنوشت بشر را رقم می زنند در طول یکدیگر قرار ندارند بلکه بصورت دایره وار در هم آثار متقابل دارند. هم سیاست خارجی یک کشور می تواند مروج فرهنگ و تمدن آن کشور باشد و هم فرهنگ، بویژه در نظامهای مردم سالار می تواند سیاست خارجی یک کشور را غنا بخشیده و آنرا موفق سازد. بنابراین چندان عجیب نیست که در گذشته درخشان تاریخ سیاسی اسلام، حکومتهای مقتدر و اثرگذار از دیپلماتهائی در روابط خارجی خود استفاده می کردند که فرهنگ مدار بودند و از میان چهره های برجسته علمی انتخاب می شدند. این رابطه متقابل فرهنگ و سیاست هم در جهت حسن استفاده و هم سوءاستفاده جریان داشته است.

یک نمونه روشن چنین سوء استفاده ای در عصر ما، اختراع اصطلاح فرهنگ مشترک یهودی- مسیحی است که پس از جنگ دوّم جهانی و بعنوان عذرخواهی اروپا از سوء رفتار تاریخی ایشان با یهودی های این قاره صورت گرفت و بعد بتدریج در افکار عمومی جا افتاد و حال آنکه تاریخ روابط اروپای مسیحی و قوم یهود تاریخ انواع احجافات نسبت به این اقلیت مذهبی بوده است. بتدریج خود یهودیان نیز باور کردند که از فرهنگ مشترکی با مسیحیان برخوردارند و فراموش نمودند که نه تنها صلاح الدین ایوبی یهودیان بیت المقدس را از یوغ حکومت یک قرنه مسیحیان صلیبی نجات بخشید، بلکه در هنگام کشتار و اخراج دسته جمعی یهودیان از خاک اسپانیا در قرن پانزدهم و بعد از آن ادامه همین سیاست در اروپای قرن هیجدهم و نوزدهم. این حکومت عثمانی بود که به آنها پناه و امنیت داد. عجیب اینکه برخی از مسیحیان نیز تاریخچه مزبور را فراموش کرده و مروّج بزرگ " فرهنگ مشترک یهودی – مسیحی" شدند.
در آمریکا نیز که پس از جنگ جهانی دوّم در مناسبات سیاستهای جهانی وورد قدرت  بیشتری پیدا کرد. دروغ مزبور و این بر ساخته هدفدار فرهنگی عمق  و اثر بیشتری پیدا کرد بطوریکه     اکثر   مردم آمریکا امروز نمی دانند که فی المثل نخستین کشوری که استقلال ایالات متحده را در تاریخ این کشور به رسمیت شناخت. کشور مسلمان مراکش بود و به همین جهت هم رئیس جمهور وقت آمریکا یک بیانیه دوستی بین آمریکا و جهان اسلام صادر نمود و نسبت به عقاید مسلمانان ابراز احترام کرد.
درخصوص روابط متقابل فرهنگ و سیاست نمونه های بسیار دیگری می توان ذکر کرد که در حوصله این مقاله کوتاه نمی گنجد. هدف این نوشتار بیشتر از گذشته متوجه آینده است و سعی برآن دارد تا نشان دهد که اندیشۀ " تقابل ذاتی فرهنگ مشترک یهودی- مسیحی با تمدن اسلامی" یک دروغ هدفدار فرهنگی است که می خواهد بخش عمده توان جهان اسلام را صرف تنازعات ایدئولوژیک و مذهبی نماید و بویژه تنش های پراکنده آمریکا با برخی کشورهای اسلامی را ذات فرهنگ آمریکای و بلکه مهمتر از آن ذات فرهنگ غرب تلقی کند. هدف مهمتر مقاله حاضر این است که سازوکارهای دیپلماتیک خروج از دایره این دروغ بزرگ را نشان دهد و با یادآوری سابقه تمدن ایرانی، شیعی، توانها و منافع کلان ایران را در سیاست خارجی اش، صرفنظر از اینکه چه دولتی برسرکار باشد خاطرنشان سازد.

هشت مقدمه و یک نتیجه
با اینکه دایره گفتار در این مجال محدود است اما گستردگی موضوع مرا برآن میدارد که با طرح هشت مقدمه بطور موجز سرانجام به موضوع اصلی برسم:
 

1.سهم تمدنی ایران در گستره جهان اسلام

ریچارد بولت(Richard Bulliet) استاد ممتاز دانشگاه کلمبیای آمریکا در رشته تاریخ ایران و اسلام در مهمترین اثر خود تحت عنوان «اسلام: یک نگرش جانبی» (Islam: A view from the Edge)بیان میدارد که گرچه اسلام بعنوان دین جدید از هسته عربی در شبه جزیزه عربستان بیرون آمد؛ اما آنچه بعنوان تمدن اسلامی در گستره جغرافیائی بین مراکش تا چین میشناسیم در واقع محصول فرهنگهای ایرانی و بیزانس بوده که پیرامون هسته عربی قرار داشته اند. به عبارت دیگر فرهنگهای پیرامونی جهان عرب بوده که پس از اتخاذ جهانبینی اسلامی تمدن گسترده و دیرپای اسلامی راساخته اند. بولت حداقل نیمی از امتیاز گستردگی تمدن اسلامی را به فرهنگ ایرانی میدهد. وی میگوید خیلی بیشتر از اینکه نیشاپور توسط مهاجمان مغول مورد هجوم و تخریب قرار گیرد، بروز خشکسالی و مشکلات کشاورزی بسیاری از دانشمندان ایرانی را وادار به مهاجرت به سرزمینهای دیگر از مصر تا شام کرد و آنها بانی مدارس و حلقه های علمی در گسترۀ چشمگیری از جغرافیای اسلامی شدند.
متین کانتMetin Kunt)) دانشمند معاصر ترک در مقاله مهمی که چندسال پیش منتشر شده میگوید دو عامل از میان همه عوامل تمدن ساز بیشترین تأثیر را در شکل گیری هزارساله تمدن اسلامی از زمان حکومتهای ترک به بعد داشته اند. نخست سازوکار نظامی ارتشهای ترک و دیگری شاهنامه فردوسی. گرچه این دو عامل به هیچ وجه متناظر نبوده و نسبتشان عجیب به نظر میرسد، اما کانت توضیح میدهد که گرچه شیوه مدیریت نظامی ترک   جهان گشایی  و حفظ مرزها را میسر میساخت، این شاهنامه فردوسی بود که برای همه دربارهای اسلامی مدل رفتار عادلانه و اخلاقی ارائه میداد و موجب حمایت ایشان از حوزه فرهنگ و هنر میشد. این نکته نیاز به تلاش برای اثبات ندارد زیرا همه میدانیم که فی المثل زبان اداری دربارهای سلاطین عثمانی، سلاطین (Mughal) مغالهای هند مانند اکبرشاه و شاه جهان و البته سلاطین صفوی، یعنی سرامپراطوری عظیم اسلامی که تقریباً همزمان در اوایل قرن شانزدهم میلادی در پهنه جغرافیایی عظیمی از اروپا تا شرق آسیا ظهور یافتند زبان فارسی بوده است. هم اکنون هم کتیبه های موجود بردیوارهای موزه توپکاپی در استانبول و هم شاهکارهای مهم معماری در هند از جمله مزار ممتاز محل همسر محبوب شاه جهان و سازنده تاج محل در دهلی نو به زبان فارسی مزین است.

توجه داشته باشیم اینکه فارسی زبان دیپلماسی دینی بین اسلام و دین هندو بوده موضوع کم اهمیتی نیست. محمد دارا شکوه فرزند فرهیخته شاه جهان (متوفی 1069 هجری قمری) در اثر بی بدیل خود بنام مجمع البحرین نزدیک چهار قرن پیش از این با یک رویکرد معنی شناسانه یکی از عالیترین آثار تقریب بین المذاهب را خلق کرده تا نشان دهد که در ادیان اسلام و هندو مفاهیم و دیدگاههای بنیانی مشابهی وجود دارند و بنابراین بین دو منظر دینی تضاد ذاتی و لاینحلی وجود ندارد. هم اکنون که رویکرد معنی شناسانه معرفت دینی بعنوان یکی از راهکارهای دیپلماسی حل و فصل اختلافات یا پیشگیری اختلافات (Conflict Prevention and Resolution) مطرح است، توجه به اثر داراشکوه اهمیت بیشتری پیدا کرده است. مجدداً باید توجه کنیم که این اثر به زبان فارسی نوشته شده و بنابراین فرهنگ ایرانی حتی در دیپلماسی بین  الادیان نفوذ کم بدیلی داشته است.

اخیراً مقاله ای از فرید زکریا تحلیلگر سیاسی بنام آمریکا منتشر گردیده که ضمن آن زکریا به سیاستگزاران آمریکا و در ارتباط با تنش زدایی بین ایران و آمریکا خاطرنشان میسازد که اهمیت ایران درخاورمیانه صرفاً بخاطر امتیازات اقتصادی- سیاسی این کشور و منابع گسترده انرژی آن نیست بلکه ایران مرکز یک حوزه تمدنی وسیع است که از عراق تا چین امتداد دارد. وی تأکید میکند که بخش عمده ای از زبانهای آسیای غربی و مرکزی در واقع همه شاخه های زبان فارسی هستند و از حوزه ادبیات فارسی متأثرند.
فراموش نکنیم که به تقریب بیش از هشتاد درصد از متون عرفان اسلامی نیز  به ز بان فارسی است.
درخصوص این مقدمه کوتاه چندین و چند کتاب میتوان نوشت اما جان کلام را شاید بتوان چنین خلاصه کرد که فرهنگ ایرانی و زبان فارسی قطعاً بیش از هر عامل دیگر تمدن اسلامی را از آغاز تا به امروز تحت تأثیر قرار داده و بنابراین این عوامل را نمیباید و نمیشاید از معادلات سیاستگذاری خارجی ایران کنار نهاد. درغیر اینصورت برمنافع تاریخی و تمدنی ایران و جهان اسلام جفائی عظیم میرود که جبران آن کار ساده ای نیست و از پس یکی دو نسل آینده برنمی آید. فروکاستن منافع ملی ایران به عوامل سیاسی، اقتصادی و بُرهه ای نه تنها خسا رتی کلان به میراثهای معنوی و تمدنی ایرانی است بلکه به همان حوزه های زندگی سیاسی و اقتصادی جاری نیز کمکی نمیکند.

2.سهم تمدن شیعی در گستره جهان اسلام

حوزه تمدنی تشیع نیز که ایران و عراق و مصر بطور عمده مهد آن بوده اند نیز خیلی فراتر از نسبت جمعیتی شیعان بر کل مسلمانان جهان واجد اثر درجنبه های مختلف تمدن اسلامی بوده است. کافی است خاطرنشان کنیم که در طول تاریخ پرنشیب و فراز تمدن اسلامی در همان یک قرنی که قرن شیعه معروف است یعنی به تقریب از نیمه قرن دهم تا نیمه یازدهم میلادی (نیمه قرن چهارم تا نیمه پنجم هجری) و در زمانیکه آل بویه در ایران و فاطمیان در مصر و حمدانیها در سوریه و قرامطه در بحرین حکومت داشته اند درصد ظهور تعداد دانشمندان در ادب و علوم مختلف بطور نسبی بیشتر از سایر اعصار تمدن اسلامی بوده و امثال ابن سینا، ابن مسکویه، فردوسی، ابوریحان بیرونی و تعداد بسیار دیگری نظیر ایشان را بمنصه ظهور آورده است. این سخن نه تنها در تاریخ فکر بلکه در تاریخ نهادها و مؤسسات نیز مصداق دارد. فراموش نکنیم که دانشگاه الازهر مصر که هم اکنون مهمترین مرکز علوم اسلامی در دنیای اسلام غیرشیعی است، در اصل توسط حکومت فاطمی و بعنوان معظم ترین مرکز تحقیقات علمی و کتابخانه جهان تأسیس شد. همین مرکز بود که بعدها بعنوان الگوهای دانشگاهی از سوی معتبرترین دانشگاههای امروز جهان مانند اکسفورد مورد توجه قرار گرفت.
لن گودمن(Lenn Goodman) از مدرسین فعلی دانشگاه آکسفورد در اثری که پیرامون تاریخ انسانگرایی (Humanism) درتمدن اسلامی دارد همان قرن شیعه را منشاء بروز بسیاری از آثار فلسفی، ادبی، فقهی، اخلاقی و تاریخی مبتنی بر انسانگرایی و اصالت انسان میداند و توجه به قداست انسان و آزادی فکر را در این نسل از متفکرین اسلامی مثلا شیخ مفید مورد تحسین قرار میدهد.

اینکه چرا قرن شیعه منشاء اینهمه تحولات و تازه کاریها در جهان اسلام بوده مورد گمانه زنی های بسیاری است اما بنظر راقم  این سطور یک نظریه بیشتر جلب توجه میکند: اینکه در نظام فکری شیعه مفسروحی به همان اندازه متن وحی مهم است راه را برای تقدیس عقل آزاد انسان باز میکند. همین نگرش است که عقل اجتهادی رادر فقه شیعه بجای قیاس که منبع چهارم فقه اهل تسنن است مینشاند. (منبع چهارم پس از کتاب و سنت و اجماع)

بدین ترتیب بین انسانگرایی و تشیع پیوند روشنی است که میتواند علت اصلی ظهور تعداد چشمگیری از ادبا و دانشمندان را در قرن شیعه توضیح دهد. حال سئوال اصلی در ذیل این مقدمه اینست که اکنون که ایران و بعد از آن عراق مسئولیت حوزه تمدنی تشیع را بعهده دارند، آیا سیاست خارجی این دو کشور میتواند و میشاید که بدون توجه به گزاره های تمدنی تشیع صورت بندی و اجرا شود؟
 

3.نسبت تکیه به قدرت نرم در برابر قدرت  سخت در سیاست خارجی

میدانیم که تأسیس حکومت اموی در اندلس که توسط یکی از شاهزادههای دربار اموی و در اواخر عمر این دودمان در اسپانیای امروز انجام گرفت منجر به ظهور یکی از پیشرفته ترین تمدنهای اروپائی- اسلامی شد که نزدیک به هشتصد سال عمر سیاسی کرد و میراثهای باشکوهی را از خود به یادگار نهاد. در عین حال بروز تفرقه های سیاسی و جنگهای طایفه ای براستحکام نهادهای فرهنگی فائق آمد و نهایتاً بساط حکومتهای اندلس و قرطبه برچیده شد. در قبال این نمونه تاریخی، باز میدانیم که تأسیس بزرگترین کشور مسلمان امروز یعنی اندونزی توسط تجار مسلمانی صورت  گرفت که از حوزه تمدن اسلامی ایران و با گرایشات عرفانی به شرق آسیا میرفتند و از پشتیبانی هیچ نهاد سیاسی و یا نظامی نیز برخوردار نبودند. اینکه چرا اندلس اسلامی مسیحی شد ولی اندونزی نقطه ثقل جمعیتی دنیای اسلام را از غرب آسیا به شرق آسیا منتقل کرد سئوال بسیار مهمی است که ذهن بسیاری از محققین تاریخ تمدن را مشغول داشته است. احتمالاً همین سئوال موجب یک خلجان فکری است که علامه فقید محمد حسین طباطبایی را در تفسیر المیزان به طرح یک نکته مهم واداشته است.
ایشان میفرمایند که اگر نیرویی که در صدراسلام صرف جهانگشائی های سیاسی- نظامی شد صرف امور فرهنگی میگردید، باحتمال قوی جهان اسلام امروز بسیار پهناورتر و از اقتدار بیشتری برخوردار بود.

شاید بتوان ترجمان سخن علامه در ارتباط با سیاست خارجی را اینگونه بیان کنیم که خطای بزرگی است اگر مهمترین نشانه اقتدار ملی را در قدرت نظامی بدانیم. برعکس آنچه به واقع نشانه اقتدار ملی است، به تعبیر جوزف نای واضح این اصطلاح، به واقع قدرت نرم یا قدرت فرهنگی است.

این نکته را جفری هاو وزیراسبق خارجه انگلیس در یک اقدام نمادین در یک مهیمانی دیپلماتیک شام که در موزه تاریخ طبیعی بریتانیا برگزار کرده بود بدین ترتیب بیان داشت که میزهای شام را زیر استخوانبندی هیاکل عظم دایناسورها چید و سپس در سخن کوتاه قبل از شام اشاره کرد که دایناسورها با همه عظمت هیکل و چنگ و دندان از صحنه تاریخ طبیعی محو شدند و در تنازع بقاء به موجودات کم زورتر ولی باهوشتر باختند. او گفت که گرچه امپراطوری بریتانیا از حیث جثۀ جغرافیایی کوچکتر شده اما با عبرت آموزی از تاریخ طبیعی، بجای تمرکز بر قدرت نظامی برقدرت نرم خود افزوده و بدین ترتیب نیروی واقعی خود را در صحنه روابط بین الملل از دست نداده بلکه برآن افزوده است.

البته در مورد قدرت نرم تعبیرها و تعریفهای متعددی وجود دارد. مسلماً قدرت علمی یک کشور جزو قدرت نرم محسوب میشود اما مهمتر از آن شاید این است که ببینیم چه عواملی در فرهنگ سازی جهانی مشارکت دارند. از آنجا که بقول توماس فریدمن نویسنده نیوریک تایمز شبکه ارتباطات جهانی اینترنت جهان را مسطح کرده وسرعت انتقال اطلاعات کشورها را از حیث دانستنیهای قابل دسترس به سطح واحدی نزدیک ساخته، کیفیت رقابت جهانی فرهنگها نیز تغییر یافته و سمت و سوی تازهای گرفته است. بنظر  نگارنده  این سطور جشن جهانی روز عشق یا روز سینت والنتین در بلند مدت بسیار بیشتر به قدرت نرم آمریکا خدمت میکند تا میکروسافت. با افزایش سرعت دسترس همگان به علوم اینکه چگونه بتوانیم در مراسم فرهنگی مردم جهان اثرگذاری داشته باشیم سئوال مهمتری برای سیاست خارجی یک کشور است تا کپی برداری از تکنولوژی خارجی. مثلاً جهانی کردن جشن نوروزی و مراسم آن  میتواند یکی از عظیم ترین توفیقات سیاست خارجی ایران محسوب شود.

با گسترش تمدن جهانی و توسعه شبکه اطلاعات و افزایش خودکفائی فردی در سطح جامعه انسانی مبانی ارزشی نظامهای مختلف فقط از طریق زبان غیرمستقیم و بویژه زبان هنر است که امکان توفیق دارد. بنابراین جهان از یک رقابت علمی- تکنولوژیک نهایتاً بسمت یک رقابت هنری- ادبی به پیش میرود. من گمان نمیکنم که مثلاً تاریخ دیپلماسی نروژ هیچ توفیقی بالاتر از تأسیس جایزه نوبل داشته باشد. نوبل یک نهاد عظیم است که به چهره خارجی نروژ جذابیت جهانی کلانی بخشیده است.

این نکته از سوی جان آدامز که از رهبران تأسیس ایالات متحده است قابل تأمل بسیار است: وی در یک سخنرانی خطاب به سیاستمداران و نظامیان در اوائل استقلال آمریکا میگوید: «ما اکنون باید به مسائل نظامی و سیاسی بپردازیم تا فرزندان ما بتوانند به مسائل علمی و اقتصادی بپردازند تا فرزندان آنها بتوانند به مسائل هنری و ادبی  بپردازند.» بعبارت دیگر او خاطرنشان میسازد که اوج تمدنی یک کشور تولید هنری و ادبی آن کشور است. در مورد ایران واقعیت این است که از مهمترین تولیدات تمدن ایرانی شعر فارسی و فرش ایرانی است و سایر تولیدات هنوز از حیث توفیقات جهانی به گردپای این دو نرسیده اند. مجدداً فرصتی است که به سخن متین کانت در مورد تأثیر شاهنامه فردوسی در هزار سال تمدن اسلامی فکر کنیم و نگران باشیم اگر فرش ایرانی قدرت خود را در بازارهای جهانی از دست میدهد. این هر دو از مظاهر قدرت نرم و موضوعات مهم سیاست خارجی هستند.

ادامه دارد...
 

کلید واژه ها: محمد جعفر محلاتي


نظر شما :