معصومیت از دست رفته
لزوم همدلی جهانی در مورد حقوق کودکان
دیپلماسی ایرانی: در جهان شمولی حقوق بشر و هنجارهای آن میان اندیشمندان بحث بسیار در گرفته است. پرسش اینجاست که آیا اساسا می توان از ارزشهایی جهانی در این خصوص سخن گفت؟ حقوق بشر جهانی است یا نسبی؟ پرسشی که پاسخ بدان بدون توجه به مبانی فلسفی حقوق بشر- که خود موضوع چالشهای گونه گون بوده- چندان ساده نیست.
فارغ از این پرسش ها البته حقوق بشر مخالفانی قدرتمند نیز دارد. بسیارند کسانی که اشکارا و نهان به آنچه حق های بشری نامیده می شود معترضند. گرچه حقوق و آزادی های مورد اعتراض بیشتر در حوزه حقوق و آزادی های مدنی می گنجند؛ حوزه ای که هدف از آن محدود کردن دریای کرانه ناپدید اختیارات و اقتدار دولت است. حق های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی از قبیل مسکن، بهداشت و آموزش از این بخت برخوردارند که با واکنش های منفی کمتری مواجه گردند. آنها اسباب اولیه برای زندگی هر انسانی را تضمین می کنند و لذا در ضرورت و لزومشان شک و تردید کمتری ایجاد می گردد.
با وجود تمام این اختلافات و دیدگاه های متفاوت و گاه به غایت متعارض، پاره ای موضوعات هستند که اجماع بیشتری بر سر آنها وجود دارد. گویی عواطف انسانی هستند که در این قلمرو حکمرانند و به قاعده انسانیت مخالفتی با آنها صورت نمی پذیرد. «حقوق کودکان» از این دست مقولات است. کودکان نیازمند توجه و حمایتند. آنان به واسطه خردسالی و کم توانی خود نیازمند حمایت از جانب بزرگسالان هستند. این حمایت ابعاد گوناگونی دارد. در بهداشت و تعلیم و تربیت، خوراک و پوشاک و رفاه، کودک نمی تواند آنچه را نیاز دارد تامین کند و این والدین و سایر مسئولان و متکفلان امور هستند که باید بدین مهم مبادرت ورزند. کودکان معصوم و بی گناهند؛ پاک و دور از تمامی چالشهای اندیشه، عقیده و مذهب. فرشتگانی دوست داشتنی که در نگاهی کلان تر، نقطه آغاز تحولات در جامعه و آینده سازان آن هستند.
این چنین است که «حفظ منفعت کودک» در میان موازین حقوق بشری جایگاهی ویژه می یابد؛. کنوانسین حقوق کودک بدل به یکی از اسنادی می شود که با اقبال گسترده جهانی مواجه می گردد و کشورهای مختلف با نظام های سیاسی و حقوقی متفاوت بدان ملحق می شوند.
چنین اجماعی است که نقض حقوق کودکان را در هر زمان و مکان دردناک، غیر قابل تحمل و نابخشودنی می نماید. دیدن چهره زجرکشیده و رنجور کودکی که به خشونت خانگی آزرده شده و یا به واسطه فقر به کاری دشوار و نامناسب مشغول است، برای هیچ وجدان بیداری ساده نیست. حال اگر نقض حقوق کودکان و آسیب دیدن آنها جلوه ای گروهی داشته باشد فاجعه عمقی دیگر می گیرد و گویی هماوایی بر سر محکوم کردن آن نیز بیشتر می شود.
به بیان دیگر دردو اندوه و مرگ کودکان پدیده ای است که محکوم کردن آن بدون توجه به مذهب و دولت و بستر وقوع آن یکپارچه صورت می پذیرد. فرقی نمی کند که کودکان در مدرسه ای در روستایی در ایران در آتش محرومیت بسوزند و یا در نیو تاون آمریکا به خشم نامعلوم جوانی اسیر گلوله شوند. هر دو تلخ، اندوه آفرین و غمبارند و کسی شک نمی کند که باید از کودکان در برابر چنین فجایعی حمایت کرد. اختلافات سیاسی نیز در پرتو اندوه ناشی از این حوادث رنگ می بازند؛ تو گویی کودکان موضوعی فراتر از این اختلافاتند.
با این مقدمات به نظر می رسد حقوق کودک و حمایت از آنها می تواند نقطه شروعی مطلوب و منظری قابل تامل در گسترش حمایت جهانی از حق های بشری باشند. جمله استاد عزیزی را هیچ گاه فراموش نمی کنم که می گفت اختلاف بر سر حقوق بشر زیاد است. اما چرا به جای تاکید بر اختلافات بر مشابهت ها پای نفشریم؟ چرا از زمینه هایی آغاز نکنیم که توافق بر سر آن بیشتر است؟
کودکان سوخته بال پیران شهر یا سینه زخم خورده کودکان آمریکایی که در حادثه تیراندازی اخیر از دنیا رفته اند پیام آشکاری برای فعالان حقوق بشر و تمامی دست اندرکاران آن دارد و آن لزوم اجماع و همدلی بر سر حفظ بیشترین منافع برای بیشترین کودکان است؛ هدفی ارزشمند، دشوار و البته دست یافتنی.
*آزاده السادات طاهری- دکتری حقوق عمومی و مدرس دانشگاه
نظر شما :