چرا آمریکایی ها و ناتو برای وداع با افغانستان عجله دارند؟
از بحران اقتصادی تا نارضایتی سیاسی
دیپلماسی ایرانی: آندرس فوگ راسموسن، دبیر کل ناتو، هفته گذشته در مصاحبه ای با روزنامه گاردین اعلام کرده است که ناتو پیش از موعد تعیین شده در سال 2014 نیروهای خود را از افغانستان خارج خواهد کرد. او تاکید کرده که مذاکره با طالبان به عنوان یک راهبرد برای استقرار صلح در افغانستان متوقف شده است. محمد ابراهیم طاهریان، سفیر پیشین ایران در افغانستان و پاکستان در گفتاری برای دیپلماسی ایرانی این مسئله را بررسی کرده است:
ورود نیروهای فرامنطقه ای در قالب ناتو و سپس باقی ماندن این نیروها در قالب آیساف در افغانستان، اقدام و تصمیمی بود که از طرف کشورهای فرامنطقه ای اندیشیده شده بود. آن ها بر اساس مصالح و منافع و تدبیر خود تصمیمی گرفته اند و آن را عملیاتی کرده اند و امروز هم بر اساس مصالح و تدبیر خود، تاریخی را برای خروج تعیین کرده اند. آخرین تحولی که در این زمینه رخ داده، اعلام موضع دبیر کل ناتو (پیمان آتلانتیک شمالی) است که گفته است احتمال دارد نیروهای ناتو حداقل سه ماه زودتر از تاریخ تعیین شده از افغانستان خارج شوند.
بیشتر کارشناسان منطقه بر این باورند که این موضع گیری دو دلیل دارد. یکی از این دلایل به مسائل داخل افغانستان و منطقه بر می گردد و دیگری به مسائل بیرون از منطقه و کشورهای اعزام کننده نیروها مربوط است. به طور کلی کشورهای اعزام کننده این نیروها در یک دهه پیش وقتی تصمیم به اعزام نیرو به افغانستان می گرفتند، عمدتا به دنبال کسب پرستیژ و جمع کردن افتخار در افغانستان بودند. شرایط اقتصادی این کشورها در آن زمان کاملا متفاوت با امروز بود. امروزه بسیاری از این کشورها بر اساس شرایط اقتصادی که طبعا لابدهای سیاسی را هم به آن ها تحمیل کرده، سیاست های جدیدی در پیش گرفته اند. مثلا فرانسه، آن زمان که اقدام به اعزام نیرو به افغانستان کرد، یک دولت و یک نگرش نسبت به مسائل جهانی بر آن حاکم بود و امروز به دلیل مسائل اقتصادی، اساسا رای دهندگان انتخاب متفاوتی داشته اند. لذا شرایط کشورهای اعزام کننده نیرو به افغانستان عمدتا به لحاظ اقتصادی و به تبع آن تصمیم گیری های سیاسی تغییر کرده و لزوما از تصمیمات قبلی خود پیروی نمی کنند. به عبارت دیگر اولویت های این کشورها در حوزه سیاست خارجی تغییر کرده است.
در حوزه داخلی افغانستان به نظر می رسد بزرگترین اتفاقی که منجر به این تصمیم شده این است که مقامات سیاسی و رده های میانه ناتو به این نتیجه رسیده اند که یکی از مهم ترین چالش های افغانستان ناکارآمدی حاکمیت دولت است. لذا به نظر می رسد عمده ترین موضوعی که امروز کشورهای فرامنطقه ای در افغانستان با آن رو به رو هستند و برنامه ای برای آن ندارند، همین ناکارآمدی دولت است. ترجمه این ناکارآمدی دولت در وجوه مختلف، بروز و ظهور مختلفی دارد. در عرصه امنیتی مشاهده می شود که امروز بیش از هر وقت آبی ها نگران سبز ها هستند. یعنی مجموعه عملیاتی که توسط نیروهای پلیس و یا ارتش افغانستان علیه نیروهای خارجی انجام می شود تبدیل به یک دغدغه اساسی شده است. به طوری که فرمانده ارشد نیروهای امریکایی گفته است که آتش گشودن سبزها علیه آبی ها به آهستگی شبیه انفجار بمب های کنار جاده ای در عراق علیه نیروهای خارجی می شود.
در حوزه اقتصاد و فرهنگ نیز به نظر می رسد علی رغم حضور ده ساله نیروهای فرامنطقه ای، شرایطی ایجاد نشده که افکار عمومی را قانع کند. افکار عمومی افغانستان، به هر دلیلی نتیجه کارکرد نیروهای فرامنطقه ای را نپذیرفته است. لذا مسائل داخلی که در راس آن ناکارآمدی دولت و عدم شناخت کافی نیروهای خارجی از منطقه، دست به دست هم داده و چنین وضعیتی را ایجاد کرده است.
اما در کنار این ها، باید توجه داشت که این نوع کارکرد، اتفاقی را رقم می زند که هم باعث نگرانی افغانستان و افغانی ها شده و هم کشورهای منطقه؛ آن هم توسعه و پایداری جریان افراط و گسترش ناامنی ها است. این نوع کارکرد و بی برنامگی و به عبارتی به تعهدات عمل نکردن، به نظر می رسد نتیجه ای جز بدتر شدن اوضاع در افغانستان نخواهد داشت. این روند شرایطی را ایجاد خواهد کرد که به پیچیده تر شدن اوضاع منجر خواهد شد. به هر دلیلی کشورهای فرامنطقه ای وارد مذاکره با جریان افراط شده اند. اما باز به دلیل ملاحظات داخلی یا هر دلیل دیگری، این مذاکرات را رها کرده اند. به این ترتیب می بینیم که نیروهای فرامنطقه ای همه عملیات های خود را نیمه کاره رها می کنند. اگر این تصمیم هم عملیاتی شود، قاعدتا نتیجه ای در جهت بهبود اوضاع نخواهد داشت.
بنابراین به نظر می رسد باید از ترجمه وقایع یک ارزیابی درست داشته باشیم. آن چه امروزه مطرح می شود و بعضا در نشریات فرامنطقه ای دیده می شود این است که مذاکره با جریان افراط بستری را فراهم می کند تا این جریان در قدرت حضور پیدا کند. سوال اصلی و ابتدایی که همه از آن عبور می کنند این است که جریان افراط تا به امروز نشانه ای از خود نشان نداده که از مواضع قبلی خود که تمامیت خواهی در حوزه قدرت است، عقب نشینی کرده باشد. لذا اصولا ترجمان این موضوع به این ترتیب که گفته شود گفت و گو با جریان افراط چه به نتیجه برسد یا نه، به این منظور است که این ها در قدرت مشارکت پیدا کنند، پذیرفته نیست. به این دلیل که مواضع جریان افراط مواضعی است که مبتنی بر دکترینی است که این دکترین در سال های دهه 90 در افغانستان یک بار عملیاتی شده و هنوز علامتی مبنی بر عقب نشینی از نوع حکومت و وجود مدل جدیدی برای حکومت دیده نشده است. لذا اصولا چنین تدبیری به دلیل این که منشا خارج از افغانستان داشته اند نمی توانند از طرف نخبگان افغانی پذیرفته شوند. /12
نظر شما :