تهدیدات امنیتی منطقه در گفتگو با دکتر جلیل روشندل:
پیش از انتخابات آمریکا، حمله غیر ممکن است
دیپلماسی ایرانی: دکتر جلیل روشندل، استاد علوم سیاسی و امنیت بین الملل در دانشگاه کارولینای شرقی در آمریکا است. وی در مراکز مطالعاتی مختلفی مانند دانشگاه استنفورد، دوک، یوسی ال ای و دانشگاه تهران سابقه تدریس و پژوهش داشته است. از وی تالیفات متعددی در زمینه امنیت بین الملل، خاورمیانه و خلیج فارس منتشر شده است. با او در مورد تهدیدات امنیتی کنونی در خاورمیانه خصوصا امکان درگیری نظامی اسرائیل و ایران، و بحران سوریه گفتگو کرده ایم که در زیر می خوانید:
تهدیدات اسرائیل علیه ایران در هفته های اخیر شدت گرفته است. دلیل اصلی این موضوع را چه می دانید؟ آیا نگرانی نسبت به فعالیت های هسته ای ایران دلیل اصلی این لفاظی های جنگ طلبانه است یا تاثیرگذاری بر افکار عمومی داخلی اسرائیل و یا انتخابات آمریکا؟
من به دنبال دلیل اصلی نیستم و اصولا فکر نمی کنم فقط یک دلیل اصلی وجود داشته باشد. باید دنبال مجموعه ای از عوامل بگردیم. طیفی از عوامل بر شرایط فعلی تاثیر می گذارد. به عقیده من هر دو کشور ایران و اسرائیل از پاره ای جهات در سیاست خارجی خود دستخوش مسایل و مشکلات نسبتا مشابهی هستند و لذا هردو - گرچه با استفاده از ابزارهای متفاوت – در صدند برای تصمیم گیری ها، کجروی ها و سوء مدیریت بحران ها و عدم استفاده بهینه از فرصت های موجود در محیط بین المللی خود توجیه قابل قبولی پیدا کنند. داشتن یک دشمن قوی شرایط را موجه تر نشان می دهد و به این اعتبار اسرائیل در جهت اهداف گسترده تر منطقه ای خود نیاز دارد یک دشمن قوی داشته باشد. ایران از یک برنامه انرژی هسته ای که حسب تعریف باید غیر نظامی باشد موضعگیری نظامی – امنیتی دارد و بجای اینکه از آن به شیوه ای سیاسی – دیپلماتیک و با استفاده از اهرم های اقتصادی سیاسی و فرهنگی دفاع کند از زبان سرداران سپاه تهدید به نابودی دشمن فرضی می کند. به موازات این قضیه از زمان دولت دهم مدیریت اجرایی و شخص رئیس جمهور نیز از ادبیاتی غیر مرسوم استفاده می کند که به راحتی این امکان را به اسرائیل می دهد که مجموعه را به عنوان تهدید نظامی ایران تلقی کند. اسرائیل نیاز دارد یک دشمن قوی منطقه ای داشته باشد تا عملکرد منطقه ای و بین المللی خود را توجیه کند.
نکته ای که سیاست خارجی ایران در نظر نمی گیرد حساسیت شدید مردم اسرائیل برای حفظ موجودیت و هویت ملی اسرائیل است. هر سخن حساب شده یا حساب نشده ای که در هر سطحی در ایران به زبان رانده شود به سادگی می تواند چنین تعبیر و تفسیر شود که موجودیت اسرائیل هدف تهدیدی جدی از جانب ایران است. (البته کم و بیش شبیه همین برداشت ها در برخی از ابعاد سیاسی ایران نیز مشاهده می شود که باید جداگانه تحلیل شود). متاسفانه تهدیدات کلامی و زبان غیر دیپلماتیک جدید ایران بهانه لازم را به دولت های وقت اسرائیل می دهد تا از تهدیدات ایران برای تقویت ساختار سیاسی اسرائیل در سطح داخلی ومنطقه ای استفاده کنند.
از طرف دیگر، دست کم در خلال مبارزات انتخاباتی جاری ریاست جمهوری در ایالات متحده بیش از هر دوره دیگری شاهد این بوده ایم که عامل سیاست خارجی تبدیل به یکی از عوامل تاثیر گذار در انتخابات شده است. بطور معمول آمریکائی ها به یک کاندیدای ریاست جمهوری فقط بخاطر برنامه های سیاست خارجی اش رای نمی دهند. اما درانتخابات جاری عامل سیاست خارجی و این که رئیس جمهور بعدی در سیاست خارجی و بخصوص خاورمیانه ای اش چه خواهد کرد، اهمیت پیدا کرده است. برخلاف تصور عام در ایران، یهودی های آمریکا (که بیشترشان دموکرات هستند تا جمهوریخواه) در انتخابات نقش تعیین کننده ندارند. بنا بر این طبیعی است تصور کنیم پرزیدنت اوباما حمایت یهودیان آمریکا را خواهد داشت. ولی وقتی همان عامل احساس تهدید نسبت به موجودیت و هویت ملی اسرائیل را در این خصوص موثر بدانیم مشاهده می کنیم که چگونه روابط پر تشنج ایران و اسرائیل می تواند حدود هفت میلیون یهودی آمریکائی را در جهت حمایت یا عدم حمایت از یک کاندیدا صرفنظر از وابستگی حزبیشان جابجا کند.
اختلاف آمریکا و اسرائیل در مورد حمله به ایران از نظر شما تا چه اندازه جدی است؟
قبل از هرچیز باید بگویم که مدیریت صحیح سیاست خارجی ایران می توانست از این عامل به صورت امتیازی مثبت برای خود استفاده کند، ولی بخاطر شیوه هایی که قبلا اشاره شد این فرصت سوخت بدون اینکه حاصل مثبتی برای ایران داشته باشد. بی شک اختلاف نظر اصولی بین آمریکا و اسرائیل وجود دارد که حمله یا عدم حمله به ایران فقط بخشی از آن است. از شروع ریاست جمهوری باراک اوباما، آمریکا با گسترش شهرک های یهودی نشین درسرزمین های اشغالی موافق نبود. حتی بخاطر شرایط اقتصادی بحرانی این احتمال وجود داشت که آمریکا از میزان حمایت مالی اسرائیل نیز بکاهد. از طرف دیگر زمینه های مناسبی ایجاد شد که سیاست خاورمیانه ای آمریکا را مدت کوتاهی پس از روی کار آمدن اوباما تحت تاثیر قرارداد. در حقیقت بلافاصله پس از اولین مورد موفق بهار عربی معلوم شد دولت های جدید اسلامگرا اگرچه از تند روهای سلفی یا متمایل به القاعده نیستند ولی دوست اسرائیل هم نیستند.
لذا تحولات موسوم به بهار عربی می توانست به طور بالقوه برای موجودیت و هویت ملی اسرائیل خطرناک باشد. در میانه این ماجرا، سیاست اتمی ایران (علیرغم اصرار دولت ایران بر ماهیت غیر نظامی اش) به خاطر دفاع نظامی و جبهه گیریهای حساب نشده ای که در بالا به آن اشاره کردم بازهم به صورت بالقوه تهدیدی حیاتی تلقی شده ودر نتیجه موجب نزدیکی هرچه بیشتر اسرائیل و آمریکا می شود. ازآنجا که تنها منطق حاکم درروابط بین الملل، امنیت ملی است و بر اساس محاسبات فعلی امنیت ملی درآمریکا، ورود به جنگ دیگری در خاورمیانه نمی تواند منافع ملی آمریکا را تامین کند؛ لذا آمریکا از اندیشه حمله یک جانبه اسرائیل به ایران پشتیبانی نمی کند. اما این عدم حمایت نمی تواند نامحدود باشد؛ چرا که اسرائیل متحد استراتژیک آمریکا است و آمریکا نمی تواند روابط خود را با اسرائیل فدای رابطه ای کند که در طول سی و سه سال گذشته ترمیم پذیر نبوده است. طبیعی است دریافت سیگنال هایی که نشان دهنده تغییر باشد با پاسخ محتاطانه آمریکا همراه خواهد بود.
آیا می توان ارتباطی به این تهدیدات و بحران سوریه دید؟ بحران سوریه مانعی از حمله اسرائیل به ایران می تواند باشد؟ یا کاتالیزور آن؟
بحران سوریه بازیگران متعددی را درگیر کرده و گسترش آن درهر سو و سمتی مشکلات خاص خود را به دنبال دارد. به هر صورت نمی توان انکار کرد که اپوزیسیون سوریه که دارد روز به روز بیشتر مسلح می شود در شرایطی نیست که به صورت یک دست و فیلتر شده و خارج از عوامل نفوذی عمل کند. امکان ورود سلفی ها و عوامل وابسته به القاعده به درون این صحنه کارزار امری اجتناب ناپذیر است. تجربه های عراق و لیبی و پرونده نیمه بسته افغانستان این بیم را تقویت می کند که سوریه نیز جولانگاه القاعده و سلفی ها بشود. تا اینجای قضیه چیزی نیست که موجب خوشحالی هیچ کشور دیگر خاورمیانه ای بشود.
مشکل دیگری که می تواند از سوریه ریشه بگیرد بر هم خوردن آرامش نسبی مرزهای اسرائیل و اردن، اسرائیل و سوریه و اسرائیل و لبنان است. البته باید توجه د اشت که خانواده اسد (حافظ اسد از اواخر حکومت خود و بشار اسد از بدو نشستن بر اریکه قدرت) در مجموع در صدد جنگیدن برای بازگرداندن بلندی های جولان نبوده اند و سعی در گریز از برخورد نظامی داشته اند. همین حالا هم بشار اسد از درگیری نظامی و حتی سیاسی در مورد بلندی های جولان با اسرائیل اجتناب می کند. محاسبه بشار اسد این است که هرگونه ناامنی در آن مرزها می تواند سرزمین های دیگری را از دست سوریه خارج کند. بنابرااین تصور اینکه در صورت حمله به ایران، سوریه ممکن است با اسرائیل درگیر شود ( که به نظر می رسد دلیل پنهان این سوال باشد) از پایه و اساس تصور غلطی است. اگر اسرائیل برای جنگیدن با ایران باید از فضای کشورهای دیگر خاورمیانه عبور کند برای اشغال سرزمین های بیشتری در سوریه چنین محدودیتی وجود ندارد. کوچکترین خطای استراتژیک سوریه در جهت حمایت نطامی از ایران و یا اقدام به عملیات نظامی علیه اسرائیل می تواند موجب از دست دادن سرزمین های جدیدی در منطقه جولان باشد و اصولا سوریه در شرایط فعلی فاقد چنین بنیه ای است.
هر چند حزب الله لبنان رسما اعلام کرده به حمایت از ایران وارد عمل خواهد شد، ولی بعید به نظر می رسد حزب الله بخواهد چنین حمایتی را به بشار اسد هم هدیه کند. طبیعی است که دولت رسمی لبنان نیز تمایلی به دفاع از بشار اسد نداشته باشد. به این ترتیب بحران سوریه نمی تواند عامل بازدارنده حمله به ایران باشد هر چند که باید اذعان کرد قضیه سوریه بسیار پیچیده تر از این طرح کوتاه و ساده ای است که در بالا ارائه کردم و مثل صندوق پاندورا می تواند نتایج غیر قابل پبش بینی داشته باشد.
در صورت وقوع حمله به تاسیساست هسته ای ایران از سوی اسرائیل واکنش نهایی آمریکا را چگونه ارزیابی می کنید؟
این سوال می تواند در زمان های مختلف پاسخ های متفاوتی داشته باشد:
-اگر چنین حمله ای آنهم به صورت یک جانبه و از طرف اسرائیل در مقطع قبل از انتخابات صورت بگیرد (که با توجه به سخنرانی اخیر نتانیاهو در سازمان ملل غیر ممکن به نظر می رسد) یک ضربه اساسی به روابط آمریکا و اسرائیل تلقی خواهد شد. در شرایط فعلی هیچ یک از طرفین منفعتی در انجام چنین کاری ندارند.
- اگر چنین حمله ای پس از انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا تحقیق یابد نیز خود مشمول دو فرض می شود:
- یکی اینکه باراک اوباما مجددا به ریاست جمهوری انتخاب شده باشد و به نظر من در آنصورت اوباما از عملیات حمایت محدود و لفظی خواهد کرد بدون اینکه نیروهای آمریکایی را در گیر عملیات بعدی با ایران کند.
- اما اگر کاندیدای جمهوری خواهان، میت رامنی، به عنوان رئیس جمهور انتخاب شود احتمال حمله یک جانبه اسرائیل به ایران کاهش و امکان حمله نیروهای مشترک آمریکا و اسرائیل افزایش پیدا می کند. هرچند که ناظران و مفسران نظامی معتقدند حتی در صورت پیروزی میت رامنی امکان برنامه ریزی نظامی برای چنین حمله ای در یکسال اول میسر نخواهد بود.
انتشار اولیه : یکشنبه 9 مهر 1391 / باز انتشار: چهارشنبه 12 مهر
نظر شما :