بیست و چهارمین بخش از کتاب جدید هیکل درباره مبارک
وقتی که دشنامهای مبارک مرا شوکه کرد
دیپلماسی ایرانی: محمد حسنین هیکل، روزنامه نگار مشهور مصری و جهان عرب به تازگی کتابی را با عنوان "حسنی مبارک و زمانه اش..از تریبون تا میدان" به رشته تحریر در آورده است که در آن به زندگی سیاسی مبارک و چگونگی رسیدنش به قدرت، تداوم ریاست جمهوری اش تا تظاهرات میدان التحریر و سرنگونی او می پردازد. همان طور که از عنوان کتاب پیدا است، دوران حکومت مبارک و زمانه ای که باعث شد او به قدرت برسد و از تریبون های سخنرانی به ریاست جمهوری منصوب شود تا میدان التحریر که در حقیقت انقلابی علیه او را شکل داد، موضوع اصلی این کتاب است.
روزنامه الشروق مصر روزهای پنج شنبه و روزنامه السفیر لبنان روزهای دوشنبه هر هفته با هماهنگی هیکل هر بخش این کتاب را منتشر کرده اند. دیپلماسی ایرانی نیز در نظر دارد هر هفته در روزهای جمعه به طور مرتب همه بخش های این کتاب را منتشر کرده و در اختیار خوانندگان قرار دهد. هیکل برای این کتاب خود ملاحظه و مقدمه ای نوشته است که ما نیز در دیپلماسی ایرانی عینا آنها را منتشر کردیم.
تا کنون بیست و سه بخش از این کتاب در اختیار خوانندگان قرار گرفته است که همگی آنها در آرشیو دیپلماسی ایرانی در دسترس هستند، اکنون بیست و چهارمین بخش از کتاب هیکل تحت عنوان "حسنی مبارک و زمانه اش..از تریبون تا میدان" در اختیارتان قرار می گیرد:
بعد از آن به نظرم نرسید که مبارک به رغم تلاش هایش موفقیت های بزرگی کسب کرده باشد، البته تلاش های دیگری هم داشت، در این میان اتفاقی افتاد – استاد «فواد سراج الدین» به دیدنم آمد و از من خواست که یک نوار ضبط شده را گوش کنم – نواری که به دست او رسیده بود – سخنرانی ای که وزیر کشور وقت «زکی بدر» در جریان کنفرانس مردمی ای در «قلیوب» ایراد کرده بود. نوار را گوش کردم، وزیر کشور مدت های طولانی ای در سخنرانی اش به رئیس حزب وفد حمله می کرد، سپس با دشنام و پرتاب اشیاء مواجه می شد، هنگامی که به اصول خانواده سیاسی حزب وفد و ریشه های آن رسید، فواد سراج الدین بر افروخته بود حق هم داشت، و برایم از اتفاقاتی که افتاده بود صحبت کرد!!
در حالی که فواد سراج الدین رو به روی من بود با «اسامه الباز» تماس گرفتم، در دفترش در وزارت امور خارجه قدیم بود. از او درباره هر آن چه بر ما گذشته بود پرسیدم، با ماشین پنج دقیقه از دفتر من فاصله داشت، فورا اسامه نزد ما آمد و خودش قصه را از سراج الدین شنید و قول داد که نوار را برای رئیس جمهور ببرد، وی مطمئن بود که او «به هیچ وجه راضی نیست که به کسی توهین شود، خصوصا به مردی در مقام «فواد باشا».
پس از دو روز پرزیدنت مبارک خودش با من تلفنی تماس گرفت و گفت: «من فهمیدم که چه شده است و درباره آن تحقیق کردم و از زکی بدر خواستم که از فواد سراج الدین عذرخواهی کند، وزیر کشور نیز دستور را اجرا کرد و از نظر من موضوع پایان یافته است.»
مبارک همچنین افزود:
«زکی بدر تلاش کرد که با او دور بزند.»
وی همچنین مدعی شد که نوار ضبط شده تقلبی است اما اجازه نداد که فرصتی در دفاع از این موضوع داشته باشم، سپس رفت که درباره آن چه پس از آن رخ داد صحبت کند.
بر اساس قصه او:
زکی بدر با او تماس گرفت و ابلاغ کرد که عملا از سراج الدین – مطابق دستور رئیس جمهور – عذرخواهی کرده است به رغم این که همچنان اصرار داشته است که آن نوار تقلبی بوده است.
و مبارک پرسیده است که: آیا فواد سراج الدین عذرخواهی او را پذیرفته است؟!
پرزیدنت مبارک می خندید و برایم آن چه از زکی بدر، وزیر کشور شنیده بود را نقل می کرد. سپس او نیز جواب داده است که: جناب رئیس جمهور تو فواد سراج الدین را می شناسی، از آن دست مردمی است که ممکن نیست او را قانع کرد، آنها (......)، و دشنام هایی بدتر از آن چه در نوار آمده بود، داد.
مبارک بلافاصله افزود: تصور کن او را در حالی که از صحبت کردن با من خودداری می کند، سپس دشنام هایش را تکرار کرد و حرف هایی بسیار شدیدتر از قبل و زمانی که علنی حرف هایی زده بود، زد و !! « »..
دیگر نتوانستم جلوی خودم را بگیرم و با اعتراض پرسیدم: «آیا این معقول است؟»!!
پاسخ پرزیدنت مبارک شوکه ام کرد، گفت: «تو زکی بدر را نمی شناسی، زبانش تلخ است و بد دهن است و (......)، کلماتی که پرزیدنت در توصیف وزیر کشورش به کار می برد «خیلی سخت تر و بدتر» از حرف هایی بود که زکی بدر درباره سراج الدین می زد. مبارک فهمید که من سکوت کرده ام، و دلیل آن هم برای چیزهایی است که از او شنیده ام، پس از آن آخرین نظرش را داد: «جای مواخذه نیست محمد بیگ»، این طور که بر می آید «نوشتن» فقط به شما لطافت های شاعرانه را آموخته است و شما چیزی «از دنیا و هر آن چه» در آن می گذرد، نمی دانید»!!
ادامه دارد...
نظر شما :