هیثم مناع در گفتوگو با دیپلماسی ایرانی:
سوریهابه مزدوران قطر و عربستان اعتماد ندارند
گفت وگو از محمدعلی مهتدی
دکتر هیثم مناع، چهره معروف در اپوزیسیون سوریه و مسؤول مهم "هیأت هماهنگی ملی" که در پاریس سکونت دارد، در بخش اول این مصاحبه اختصاصی مفصلاً درباره خودش، عقاید و تاریخچه زندگیاش صحبت کرد. اینک توجه کاربران محترم را به بخش دوم و پایانی این مصاحبه پیرامون تحولات سوریه و احتمال های آینده جلب میکنیم.
- حالا بفرمائید که "هیأت هماهنگی ملی" چیست، چه اهدافی را دنبال میکند، کی تشکیل شده و چه تعداد در صحنه سوریه نفوذ دارد.
- هیأت هماهنگی ملی در ماههای اول اعتراض ها در سوریه تشکیل شد و اما مهم تاریخ تشکیل آن نیست بلکه گفتگوهایی است که بین گروههای معارض صورت گرفت و به تشکیل این هیأت انجامید.
جناح معارض در شروع انقلاب در بدترین وضعیت خود ظرف چهل سال اخیر قرار داشت و از بیشترین تفرقه رنج میبرد. عده زیادی از "اعلامیه دمشق" که از سال 2005 بدین سو بزرگترین چارچوب فعالیت سیاسی بود، خارج شده بودند. اخوانالمسلمین به دلیل آن که رژیم سوریه از فلسطین حمایت میکرد فعالیت خود را متوقف کرده بودند. بسیاری از نیروهای آزادیخواه و دموکراتیک نیز هرچه سعی میکردند دور هم جمع شوند موفق نمیشدند.
حوادث انقلاب که در 18 ماه مارس شروع شد، حرکت جوانان در استان درعا بود. آنها هیچ ارتباط خارجی نداشتند و خیلی خودجوش عمل کردند. شعار آنها هم در آغاز اصلاح نظام بود نه سرنگونی آن. برخورد خشونت بار رژیم با این حرکت باعث شد که بر حجم این تظاهرات افزوده شود و سراسر استان درعا را در بر بگیرد. مردم به جوانان پیوستند. بعداً اخوانی ها ادعا کردند که این قیام متعلق به آنهاست ولی دروغ میگفتند. نسل قدیم اخوان هیچ نقشی دراین قیام نداشت. البته نسل جوان آنها وارد صحنه شده بودند اما ارتباطات مشکوکی با آمریکائی ها داشتند و از چند مؤسسه به اصطلاح غیردولتی در آمریکا کمکهای مالی دریافت میکردند. لذا این حرکت در آغاز خودجوش و مستقل از خارج بود، یک قیام مردمی علیه فساد و استبداد. بعداً خارجیها از این وضعیت سوء استفاده کردند و وارد شدند و این بسیار خطرناک بود و به زیان مردم سوریه انجامید. میخواهم تأکید کنم که قیام مردم سوریه را درچارچوب توطئه خارجی قلمداد کردن درست نیست. نمیتوان 40 سال مبارزه برای آزادی را در توطئه خارجی خلاصه کرد. قبل از این حرکت، مردم مخیر بودند بین ذلت یا مرگ. بعداً در درعا این شعار داده شد که: میمیریم و ذلت نمیپذیریم. اما امروز ما این شعار را داریم که: نه ذلت و نه مرگ، بلکه یک جامعه آزاد و دموکراتیک بدون دخالت قدرت های خارجی. خارجی ها هر یک از پشت عینک خود سوریه را میبینند. خانم کلینتون نمیتواند واقعیت اوضاع سوریه را ببیند. او فقط منافع آمریکا را میبیند و بس!
- ولی آنچه الآن در سوریه رخ میدهد غیر آن چیزی است که شما درمورد آغاز این حرکت توصیف میکنید.
- بله این درست است و این نتیجه دخالت خارجی وانحراف حرکت مردمی است. اما ما به عنوان یک تشکل بزرگ همچنان به اهداف خود پایبندیم و مخالف دخالت خارجی. هیأت ما پس از چهار ماه از آغاز انقلاب شکل گرفت و مرکز ثقل آن در درعا بود. ما حدود 300 کادر فعال در سوریه داریم. دفتر سیاسی ما 25 عضو فعال دارد که همه در داخل سوریه هستند و فقط من در خارج هستم. از نظر فرقهای و مذهبی باید بگویم که همه فرقهها در هیأت هماهنگی ملی حضور دارند. از گرایشهای سیاسی میانهرو گرفته تا چینیها. فقط اخوانیها نیستند، چون آنها از همان آغاز کار به سمت ترکیه رفتند. وجودشان نیز در داخل بسیار کم است و تأثیری در تحولات داخل ندارند. اما در خارج با ادعاهای گزاف میکوشند همه چیز را تصاحب کنند. بزرگترین اشتباه آنان رو آوردن به عملیات مسلحانه بود که باعث شد خیلیها از صحنه خارج شوند. اقلیتهای مذهبی و دینی دچار ترس شدند. اما ما در اندیشه خود سه اصل مهم داریم: مخالفت با جنگ داخلی، مخالفت با درگیریهای فرقهای و مخالفت با دخالت خارجی. ما با این سه اصل توانستیم همه آزادیخواهان را در یک چارچوب سیاسی وارد و حفظ کنیم. هماکنون بیش از نیمی از اعضای فعال ما از اقلیتها هستند. اصولاً طرح اخوان قابل اجرا در سوریه نیست حتی مرشد اخوان قبل از مرگش اعتراف کرد که پروژه دولت اسلامی در سوریه اشتباه بوده است.
- مقصودتان دکتر مصطفی السباعی است؟
- خیر. سباعی در گفتار و نوشتههای خود هیچ اشارهای به حکومت اسلامی در سوریه ندارد. مقصودم" سعید حوا" بود که طرح حکومت اسلامی از راه مبارزه مسلحانه گروه "الطلیعه المقاتله" را مطرح کرد. حواء قبل از فوتش در مصاحبهای با لوموند دیپلماتیک اعتراف کرد که ملت سوریه خواستار یک جمهوری دموکراتیک و آزاد است نه یک حکومت اسلامی. ایجاد حکومت اسلامی در سوریه امکانپذیر نیست. این سلفیهایی که از کشورهای عرب در خلیج(فارس) به سوریه اعزام شدهاند چهره انقلاب سوریه را مخدوش کردند. آنها نمیتوانند موفق شوند زیرا هیچ ارتباطی با مردم سوریه ندارند. آنها ضد همه ارزش های ملت سوریه هستند. اصولاً مشکل آنها نبودن آزادی و دموکراسی نیست. آنها فقط میخواهند یک امارت اسلامی به زعم خود در سوریه ایجاد کنند لذا حتی اگر رژیم سرنگون شود، جنگ تمام نمیشود. آنها با ما و یا ملت سوریه خواهند جنگید.
- آیا همه این اشخاص از خارج آمدهاند؟ یعنی شما درسوریه سلفی ندارید؟
- اکثراً از خارج آمدهاند و پول میگیرند. سلفیها در سوریه بسیار اندکند. آنها که از خارج آمدهاند بیشتر مزدورند و برای پول کار میکنند. هرچه پول بیشتر بدهند، سلفیتر میشوند. مثلاً یک بار ریختند به هتلها و رستوران ها و تهدید کردند که حق فروش مشروبات الکلی را ندارید. اما وقتی به مدت دو ماه حقوقشان قطع شد رفتند به رستوران ها گفتند به ما پول بدهید و هرچه میخواهید بفروشید! از نظر ما اینها ضد انقلابند.
- ولی در هر حال، به نظر میرسد که نظام دکتر بشاراسد همچنان از حمایت گسترده مردمی برخوردار است.
- در سوریه، هیچ کس از حمایت گسترده مردمی برخوردار نیست. با وضعی که پیشآمده، مردم به همه چیز و همه کس با دید شک و تردید مینگرند. مردم تنها به آن دسته از رجال سیاسی که درگیر فساد و استبداد نشده و از خارج دستور نمیگیرند و از عربستان سعودی وقطر پول نمیگیرند اعتماد دارند و به آنها احترام میگذارند. آنهائی که اسلحه به دست گرفتهاند، بعضیها آدمهای عقائدی و شریفی هستند ولی اکثرشان مزدورند. در شرایط کنونی نمیتوان یک تحلیل جامعهشناختی دقیق از ملت سوریه ارائه داد، چرا که صحنه به شدت سیال است و هر روز دستخوش تغییر و تحول میشود. بسیاری از کسانی که تا دیروز در دمشق مبارزه میکردند، امروز دنبال راهی برای خروج از کشور میگردند. مردم به همه چیز کافر شدهاند.
- بنابراین هیچ افقی وجود ندارد.
- برای آنها بله، اما برای ما که برنامه مشخص مردمی داریم افق روشن و باز است.
- اما واقع امر این است که نظام همچنان پایگاه مردمی دارد و به همین دلیل ایستاده است و به این سادگی سقوط نمیکند.
- در چنین نظام هایی همه چیز روبه راه مینماید تا دقیقه نود. لذا من نمیگویم که نظام فردا سرنگون میشود. در عین حال نمیتوانم بگویم که این نظام تا صد سال دیگر پا برجا خواهد بود. آنچه مسلم است این است که نظام به معنی قبلیاش دیگر وجود ندارد. و حالا باید دید که نظام در آینده چه شکلی خواهد داشت.
- به نظر شما چه شکلی خواهد داشت؟
- حالا سناریوهای مختلفی وجود دارد. نخستین سناریو پیروزی نظامی نظام است که احتمالی است وارد اما سخت. این یعنی اصلاحات محدود، کمک به خانوادههای آسیب دیده و ادامه اختناق تا بیست سال دیگر. سناریوی دوم پیروزی افراد مسلح است که در این صورت خونریزی ادامه خواهد یافت و فاجعه به بار خواهد آمد چرا که این افراد متحد نیستند و از یک جا دستور نمیگیرند. سناریوی سوم ایجاد نوعی ائتلاف بین افراد شریف در ارتش با برخی از رزمندگان مستقل به اضافه معارضه سیاسی غیروابسته به خارج است که این به نفع سوریه است. سناریوی چهارم این است که اگر هیچ یک از احتمالهای ذکر شده تحقق نیابد قتل و ویرانی در سوریه ادامه خواهد یافت. سناریوی پنجمی را هم میتوان تصور کرد که مربوط به دخالت نظامی خارجی است که تصور نمیکنم قبل از انتخابات آینده آمریکا امکانپذیر باشد.
- اما امروز تأثیر عامل خارجی بسیار بیشتر از تأثیر کسانی است که در داخل فعالیت میکنند.
- این تأثیر فقط در مورد ریختن پول و تبلیغات رسانهای و اعزام افراد مسلح است و آنها تأثیری روی ملت سوریه ندارند.
- سرگئی لاورف، وزیرامور خارجه روسیه معتقد است که آن چه در سوریه میگذرد معادلات آینده جهانی را رقم خواهد زد. یک تحلیلگر امریکایی به نام تونی کارتا لوچی نوشته است که اگر آمریکا در سوریه ببازد، امپراطوری خود را از دست میدهد. این یعنی بحران سوریه ابعاد جهانی دارد و موضوع تنها خواست ملت سوریه نیست.
- این درست است. من از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی، در جهت مقابله با رژیم تک قطبی جهانی، یعنی سلطه آمریکا، مبارزه میکنم چرا که آمریکا را دشمن ملت عرب و آرمان عرب میدانم. آمریکا پیوسته با آرمان ملت عرب دشمنی کرده و نفت منطقه و رژیمهای نفتی عرب را در خدمت خود گرفته و آنها را علیه ملتهای عرب بکار برده است. آمریکائی ها از این رژیمهای خود فروخته در همه جا علیه ملتها استفاده کردهاند. در جهان عرب، در افغانستان، در بوسنی، در همه جا. در عین حال این رژیمهای گندیده و قرون وسطایی را حفظ و حمایت کردهاند. رژیم عربستان سعودی و رژیم کره شمالی آخرین رژیمهای قرون وسطایی هستند. رژیم سعودی هیچ گاه در کنار آرمان فلسطین نبوده بلکه برعکس، همیشه به دشمنان فلسطین کمک کرده و مبالغ هنگفتی را به رسم کمک به فلسطین در جیب رهبران فاسد فلسطینی ریخته است. میبینیم که آمریکا میکوشد این رژیم متعفن را همچنان قدرتمند نگاه دارد. ملت سوریه نمیتواند به چنین رژیم فاسدی و حامیان آمریکایی آن اعتماد کند. اگر دولت سوریه میخواهد به عنوان یک بازیگر بینالمللی وارد صحنه شود و رژیم تک قطبی را براندازد، کار خوبی است، اما برای این کار باید در کنار مردم سوریه بایستد و تنها به حمایت از نظام سوریه اکتفا نکند.
- تحلیل خود من و بسیاری دیگر این است که پدیده مقاومت در منطقه، امنیت اسرائیل و منافع آمریکا را به خطر انداخته است و آنها دارند سوریه را به علت حمایتش از مقاومت مجازات میکنند. برای آمریکا و اسرائیل و عربستان سعودی مهم نیست که رژیم سوریه دیکتاتور یا فاسد باشد. از نظر آنها مهم این است که این رژیم از مقاومت حمایت نکند. لذا سقوط سوریه از نظر آنها پایان کار نیست بلکه آغاز اجرای طرح خاورمیانه جدید و تجزیه منطقه و سرکوب مقاومت و در نهایت محاصره ایران است. نظر شما چیست؟
- من میگویم که این نگاه یک دیدگاه جزئینگر است. شما فقط یک بُعد قضیه را میبینید و رنج انسان ها را نمیبینید، یعنی این که انسان ها هیچ نقشی در مسائل ملی و میهنی ندارند. یعنی این که اگر حاکم میهنی و ملیگرا بود حق دارد و همیشه حکومت کند. من میپرسم چرا حکومت سوریه اجازه نداد مردم جولان برای آزادی این منطقه اقدام کنند؟ پس از اشغال جولان، چندین جبهه از سکنه آواره این منطقه تشکیل شدند که قصد آزادی سرزمین خود از طریق مبارزه مسلحانه را داشتند اما حکومت آنها را سرکوب کرد و بعضی از افراد آنها را به مدت 10 سال در زندان انداخت. لذا جبهه جولان از سال 1973 تاکنون آرامترین جبهه بوده است. هر بار هم که صهیونیستها به سوریه ضربه زدند نظام کاری نکرد و گفت که حق پاسخگویی در زمان و مکان مناسب را برای خود محفوظ میدارد و این زمان و مکان مناسب هرگز پدید نیامد. واقع امر این است که هر پروژه میهنی بدون وجود و مشارکت شهروندان ارزشی ندارد. اگر حزب الله محبوبیت مردمی دارد فقط به دلیل مقاومت نیست بلکه به این دلیل است که حزبالله به انسان ها احترام میگذارد و بر دوش انسانها حرکت میکند. به دو عامل مهم در این مورد اشاره میکنیم؛ نخست آنکه حزبالله به بازی دموکراتیک و انتخابات آزاد در کشورش احترام میگذارد و دوم این که در زمینه امور اجتماعی در کنار مردم است و به بهترین وجه به مردم خدمت میکند. حزب الله، حزب کفالت است، کفیل مردم محروم جنوب لبنان است و اگر حزب الله نبود اکنون وضع مردم جنوب لبنان از وضع بنگلادش هم بدتر بود. به رغم همه کشتار و ویرانی در جنوب لبنان، حزبالله تعهد کرد که خرابی ها را بهتر از گذشته بازسازی میکند و این کار را کرد. سّر موفقیت و محبوبیت حزب الله این است که در عین حمل پرچم مقاومت و آرمان ملی، به انسان ها هم احترام میگذارد..
- خوب حالا فرض کنیم که رژیم طبق سناریوهای شما سرنگون شد.....
- فرض کردن درست نیست. امروز ما در برابر احتمالها و سناریوهای مختلفی قرار داریم. ممکن است یک افسر وطنخواه کنترل اوضاع را در دست بگیرد. و نیز ممکن است گروهی افراطگرا به قدرت برسد. هیچ فرضی نمیتوان کرد و نمیتوان گفت که کدام گروه قویتر از گروه دیگر است. من دنبال کسی هستم که هم وطنخواه و مستقل باشد و هم به انسانها احترام بگذارد. در طیف معارضه همه جور آدم وجود دارد. کسانی میگویند ما لیبرال هستیم و جنگی با کسی نداریم و جولان را از طریقه مذاکره با اسرائیل بازپس میگیریم. در داخل رژیم هم همین طور است. لذا بگذارید چیزی را فرض نکنیم.
- در مورد خود شما، من میخواهم بگویم که ما شما را به عنوان یک شخصیت مبارز در راه آرمان فلسطین میشناسیم به ویژه در مورد نوار غزه ....
- من هنوز هم برای فلسطین مبارزه میکنم. مبارزه من فقط برای غزه نبود بلکه در همه مراحل و در همه جا برای آرمان فلسطین مبارزه کردهام. این آرمانی نیست که با گذشت زمان حقانیت خود را از دست بدهد. این یک موضوع سرنوشت ساز برای منطقه و جهان اسلام است. اسرائیل یک موجودیت ضدبشری است و نمیتواند آیندهای داشته باشد در حالی که ملت فلسطین- هرچند رنج میکشد، اما آینده روشنی دارد.
- بر همین اساس آیا شما نگران نقش آینده سوریه در مورد مسأله فلسطین نیستند؟
- خیر، هرگز. من هزار بار گفتهام که اگر رژیم سوریه دفاتری در دمشق به حماس و جهاد اسلامی داده، ما در آینده به آنها پایگاه عملیاتی در سوریه خواهیم داد. ما محال است روی آرمان فلسطین معامله بکنیم. مردم سوریه هم اگر در 40 سال اخیر تحمل کردهاند به همین دلیل بوده که نظام از فلسطین حمایت میکرده است.
- اما امروز در داخل سوریه، کسانی به مقاومت حزبالله از زاویه فرقهای نگاه میکنند و برایش خط و نشان میکشند.
- این دلیل دارد، چرا که ملت سوریه میبیند که با مقاومت همکاری کرده اما اکنون مقاومت با این ملت همکاری نمیکند. در جنگ 33 روزه این ملت سوریه بود که با آغوش باز آوارگان جنوب لبنان را پذیرفت. نظام فقط چند مدرسه در اختیار آنها گذاشت اما مردم سوریه خانههای خود را در اختیار آوارگان جنوب لبنان قرار دادند. خواهر خودم خانهاش را به یک گروه از آوارگان داد و خودش به جای دیگری رفت. مردم از حزب الله انتظار داشتند که حداقل نظام را نصیحت کند. مردم سوریه مزدور و تبهکار نیستند. این است که وقتی حزب الله نظریه توطئه را مطرح میکند روی محبوبیتش در سوریه تأثیر منفی میگذارد. وهابیهای سعودی از همین رخنهگاه استفاده کردند و تبلیغات فرقهای ضد شیعه به راه انداختند. مردم سوریه فرقهگرا نیستند. تصور کنید که من در سال 2010 به سوریه رفتم و دیدم که در همه جا عکس سید حسن نصرالله بیشتر از عکس بشار اسد به چشم میخورد چرا که سید حسن یک شخصیت میهنی است و کسی است که برای اولین بار اسرائیل را شکست داده است. این نشان میدهد که مردم سوریه فرقهگرا نیستند.
- به عنوان آخرین سؤال، از جمهوری اسلامی ایران چه انتظاری دارید؟
- ایران می تواند نقش بسیار مهم و مؤثری بازی کند، اما خیلی کُند عمل میکند. از ایران انتظار داریم که مردم سوریه را هم ببیند و دست اپوزیسیون شرافتمند و وطن خواه را بگیرد تا اپوزیسیون خائن وابسته به غرب که میهن سوریه برایش اهمیتی ندارد، منزوی و تضعیف شود.
- به هر حال، از این که ما را پذیرفتید و وقت خود را در اختیار ما گذاشتند سپاسگزاریم و آرزو میکنیم که کشور سوریه هر چه زودتر بر این بحران فائق آید و از گزند دشمنان مصون بماند.
نظر شما :