توانا بود هر که...
دیپلماسی ایرانی: این سطور می بایست چند ماه زودتر به رشته تحریر در آید. درست زمانی که برای نخستین بار خبر مسموم شدن دانش آموزان دختر افغان در مدارس منتشر شد. اما در آن ایام من، مشغول اتمام نگارش رساله دکتری خود بودم و مجال پرداختن به این موضوع را نداشتم. به عنوان یک زن جوان ایرانی داشتم از یکی از حقوق خود بهره مند می شدم و سالها تلاش برای آن را به پایان می بردم؛ حق تحصیل. چیزی که درست در همان ایام خواهران افغان من صرفا به خاطر برداشتن اولین گامها در مسیر تحقق آن در حال دست و پنجه نرم کردن با مرگ بودند: هجوم پنهانی و ناجوانمردانه ای که نه یک بار بلکه بارها آنها را آزرد و آشکارا هدف از آن یک چیز بود: انصراف دختران از آموزش و بازگشت آنها به منزل.
اما چرا تحصیل؟ چرا در میانه تمام حق های بشری که زنان در بسیاری جوامع در پی آنند، طالبان در افغانستان این بار به سراغ این حق رفتند؟ مگر در کلاس های درس چه نهفته است که آنها را می ترساند؟ مدرسه قرار است دختران را به کدام سلاح مسلح کند که این گروه را چنین وحشت زده ساخته است؟ گروهی که بارها توانسته امنیت جهان را به خطر اندازد، اکنون چه چیز در تحصیل دختران دیده که با آن به مقابله برخاسته و با فجیع ترین حربه ها در حذف آن می کوشد؟
پاسخ تمام این پرسش ها در یک چیز نهفته است و آن این که آموزش منشا تضمین تمام حق های بشری دیگر و نقطه آغاز توانمند سازی انسان هاست. به بیان دیگر هر فرد یا گروهی که بخواهد خود را توانا سازد، چاره ای جز دانایی ندارد. آموزش به عنوان یک حق توانمندساز وسیله ای اصلی است که به واسطه آن بزرگسالان و کودکان می توانند خود را از فقر نجات دهند. ضعف و نقص در آموزش، آغازگر چرخه فقر است؛ فقدان آموزش به دنبال خود فقدان اشتغال مولد، مراقبتهای بهداشتی، مسکن، غذا و سایر نیازهای انسانی را خواهد داشت؛ فقری که نسل به نسل منتقل می گردد: کودکانی که به دلیل ناتوانی والدین خود یا هرگز به مدرسه وارد نمی شوند و یا وادار می شوند که تحصیلات خود را نیمه کاره رها کنند و به این ترتیب دور باطلی آغاز می شود. از این روست که حق آموزش را عاملی برای تحقق کلیه حق های بشری برشمرده اند؛ حقی که خود همزمان هدف و در عین حال وسیله ای برای رسیدن به سایر حقوق است. در حقیقت، آموزش هم فی نفسه یک حق بشری و هم ابزار گaریزناپذیر تحقق حق های بشری دیگر تلقی می گردد.
به همین دلیل است که هرگاه کسانی خواسته اند که جایگاه خود را ارتقا بخشند یکی از مهمترین اقداماتشان، تلاش برای تحصیل بوده است. زنان ایرانی نمونه بارز این امر هستند. یکی از آشکارترین نمودهای برابری خواهی و کوشش برای پیشرفت از سوی زنان، رشد و جهش چشمگیر آمار ورود به مراکز آموزش عالی بوده است. در سالهای اخیر با وجود تمام چالش ها پیرامون این مساله، دختران ایرانی از پای ننشسته و کوشیده اند با کسب دانش و مهارتهای لازم، جایگاه واقعی خود را در جامعه کسب و تثبیت کنند. الگویی که به نظر می رسد دختران افغان نیز به درستی آن پی برده و می خواهند آن را پیاده سازند. آنها می دانند که تا نخواهند و بر مطالباتشان پای نفشارند، کسی خواسته های آنها را بر نمی آورد و خواستن پیش و بیش از هرچیزدر گرو دانستن و بیشتر دانستن است.
همین است که طالبان -و کسانی که مانند آنها می اندیشند- را نگران می کند و آنها را وادار می سازد که به جنگ دختران دانش آموز بروند. آنها می دانند که دانایی و آگاهی، مسیری بی بازگشت است که اگر کسی در آن پای گذارد و به کمک آن اندیشه بورزد و جهانی بهتر را خواهان باشد، نمی توان دیگر او را به عقب بازگرداند و به وضع موجود راضی ساخت. زنانی که راه خود را بیابند و به واسطه تحصیلات، حقوق خود را دریابند و از طریق آموختن زبانهای خارجی با فضاهای جدید آشنا شوند و بدانند، دیگر موجوداتی رام و فرمانبر نیستند. شهروندانی فعال از دل این تلاشها سر برخواهند آورد که مطلوب هیچ اندیشه بسته و جاهلانه ای نیست. شهروندانی که مادران نسل فردا هستند و این ارزشها را به فرزندان و آینده سرزمین خود نیز هدیه می کنند. این چنین است که مخالفان واقعی رشد و پیشرفت افغانستان سرچشمه را مسموم می سازند، زیرا دریافته اند اگر اکنون چنین نکنند، بعدتر آنان را یارای مقابله با این جریان نخواهد بود.
کاش این سطور می توانست پیام من را به خواهران افغانم برساند. کاش می شد به آنها بگویم بهترین راه را برای پیشرفت خود برگزیده اند و تنها به واسطه قلم و همان نیمکت های مدرسه است که درها به روی زنانی مانند ما باز می شود. کاش می شد دست آنها را بفشارم و برای آنها و تمام زنانی که برای دست یابی به حقوق انسانی خود تلاش می کنند آرزوی موفقیت کنم.
*دانشجوی دکتری حقوق عمومی دانشگاه تهران
نظر شما :