بنبست احتمالی در مذاکرات هستهای
ایران از دل تهدید فرصت بسازد
دیپلماسی ایرانی: با پایان یافتن مذاکرت مسکو، به نظر میرسد نگاههای خوشبینانه که معتقد بودند ایران و E3+3 (آلمان، فرانسه، انگلستان + آمریکا روسیه و چین) به توافق میرسند به ناامیدی گراییده است. پیش از مذاکرات مسکو، این خوشبینیِ نشأت گرفته از مذاکرات استانبول وجود داشت که دو طرف بر سر کارتهای برنده نسبتاً جدید خود، حال به هر شیوهای، به توافق رسیده و در این مرحله آنها را با هم تبادل میکنند. توانمندی ایران در تولید اورانیوم ۲۰% و ذخایر آن در مقابل لغو تحریمهای تازه تحمیل شده آمریکا و اروپا به بانک مرکزی ایران و فروش نفت این کشور. با این حال به هر دلیلی این اتفاق نیفتاد و اکنون اروپا و آمریکا، ایران را با واقعیتی جدید روبهرو ساختهاند: آغاز تحریم بانک مرکزی از سوی آمریکا در ۲۸ ژوئن و تحریم خرید نفت توسط اروپا از اول جولای.
در مجموع به نظر میرسد کشورهای غربیِ گروه ۵+۱ پیش از مذاکرات مسکو به این نتیجه رسیده بودند که تطویل مذاکرات با حفظ سیاست تحریم به نفع آنها عمل میکند. در حقیقت شاید در هنگام مذاکره، آمریکا و سه کشور اروپایی این موضوع را در ذهن داشتند که درصورت عدم پذیرش شرایط حداکثری آنان، چیزی را از دست نخواهند داد. آنان با اطمینان نسبی از عدم تنش غیرقابل کنترل در قیمت نفت، ترجیح دادند تا منتظر بمانند تأثیر تحریمهایی که کمتر از دو هفته بعد از روزهای مذاکرات بر ایران اعمال میکردند را مشاهده کنند و با تحت فشار قرار دادن جمهوری اسلامی، و بعد در کنار آن بهمرور گذر از انتخابات آمریکا و مشخص شدن نتایج آن، شرایط جدیدی را برای مطالبات حداکثری خود فراهم آورند. به همین دلیل بود که بسیاری از ناظران عقیده داشتند مذاکرات مسکو، مذاکراتی تشریفاتی خواهد بود. هر چند طرف ایرانی به درستی تلاش کرد تا از این فرصت نیز استفاده نموده، با کشاندن روند مذاکرات به مسائل فنی، دلایل خود برای غیرقابل قبول بودن شروط آمریکا و اروپا را به گوش آنان برساند.
در مجموع صحنهای که توصیف شد، اکنون جمهوری اسلامی ایران را در وضعیت ویژهای قرار داده است. یقیناً روبهرویی با تحریمهایی که بخش اعظم آن دوجانبه بوده و ناشی از اراده سیاسی تعداد محدودی از کشورهای اروپایی و آمریکا از مسئلهای است که جنبههای حقوقی و فنی آن به همان اهمیت ماهیت سیاسی آن هستند، ساده نخواهد بود. با این حال اگر ایران بتواند از این مشکل، تخته پرشی بسازد و آنرا در حد توان و با نگاهی واقعبینانه به فرصت تبدیل کند، یقیناً در انتهای کار آنکه از صحنه این جدال نفسگیر پیروز بیرون خواهد آمد، جمهوری اسلامی ایران خواهد بود، بسیار مقتدرتر و معتمد به نفستر. حال چرا و چگونه ایران میتواند از این وضعیت بغرنج به نفع خود استفاده ببرد؟
۱. بزرگترین رقیب و متأسفانه اکنون خصم ملت ایران در این صحنه، که قرار است بار اصلی مقابله با فشار حاصله از تحریم نفتی ایران بر آمریکا و اروپا را بر دوش کشد عربستان است. کشوری که هیچ پایه و اساس مستحکمی نه در سیاست و نه اقتصاد ندارد.
حضور یک سیستم سیاسی کاملاً مغایر با ابتداییترین الزامات قرن بیستویکم و انقلاب ارتباطات که بیشترین تهدیدها را از تبعات بیداری اسلامی و بهار عربی دچار عربستان نموده، زیربنای ساختاری این بازیگر اساسی در پرونده هستهای ایران را شکل داده است. در حقیقت اکنون سپر دفاعی غرب در برابر تحریم ایران را نظامی شکل داده که ریشه اصلی افراطگرایی متحجر مذهبی است، از سیستمی کاملاً بسته و انحصاری رنج میبرد و از همه مهمتر، خود متکی به اقتصاد تکمحصولی نفت است. تهدید ایران از سوی حکومتی با این ویژگیها، در ذات خود خبر خوشی برای ایران است. تعریفی که خاندان حاکم بر عربستان، و نه ملت این کشور، از اسلام دارد با هیچیک از قواعد مترقی و زیبای اسلام که مردم مسلمان از ایران و ترکیه و عراق و افغانستان و لبنان گرفته تا مسلمانان اندونزی و مالزی، مسلمانان مصر و تونس و الجزایر و همچنین مسلمانان حاضر در آمریکا و اروپا به آن معتقدند، ندارد و همین وجه تمایز، انزوای ایدئولوژیکی را برای خاندان حاکم در عربستان به ارمغان میآورد که در ذات خود بزرگترین تهدید برای موجودیت این خاندان است.
۲. یکی از بزرگترین معضلات ایران از نخستین روز اکتشاف و استخراج نفت در این کشور، وابستگی تام اقتصاد آن به نفت بوده است. یک ایرانی از هر مرام و مسلک، چه خارج و چه داخل ایران در آرزوی روزی است که اقتصاد تکمحصولی نفتی کشور به اقتصادی چندمحصولی، مبتنیبر توانمندیهای غیرنفتی صنایع و تولیدات ایرانی بنا شود. هرچند این امر یقیناً یک شبه رخ نخواهد داد و یافتن جایگزین برای درآمدهای نفتی، مدتی مدید طول کشیده و دشواریهای متعددی را برای کشور پدید میآورد، با اینحال اگر این تحریمها، حتی به اندازهای بسیار اندک اقتصاد ایران را از تکیه صرف بر منابع نفتی نجات داده و باعث تقویت صادرات و تولیدات غیرنفتی کشور شود، تبعاتی پایدار و بسیار مثبت را برای ایران به همراه خواهد داشت. این امر تأثیراتی جانبی را نیز بر افزایش قدرت نرم ایران خواهد گذاشت و درصورت مدیریت صحیح، پتانسیلهای نهفته و دستناخوردهای در اقتدار فرهنگی، علمی و هنری ایرانیان را به منصه ظهور خواهد رساند.
نظر شما :