یازدهمین یادداشت از سلسله نوشتههای جدید سرکیس نعوم
یک نفر به این آقا بگوید نه
دیپلماسی ایرانی: در سال گذشته سایت دیپلماسی ایرانی یادداشتهای سرکیس نعوم، روزنامهنگار و نویسنده مشهور و از چهرههای مشهور فرهنگی لبنانی را که جوایز متعددی در زمینههای مختلف روزنامهنگاری و فرهنگی به دست آورده است که به طور مرتب در روزنامه النهار لبنان منتشر میشدند، ترجمه و منتشر کرد که همگی آنها در آرشیو دیپلماسی ایرانی در دسترس هستند. این یادداشتها عموما درباره تحولات اخیر خاورمیانه و شمال آفریقا بودند که نعوم در سفرش به ایالات متحده امریکا که هر ساله انجام میدهد در دیدارش با مقامهای مختلف امریکایی که برخی از آنها سابقه طولانی در دستگاه سیاست خارجی امریکا داشتهاند و شماری نیز همچنان در این دستگاه مشغول به کارند، در میان گذاشته بود. نعوم نامی از این افراد نمیآورد ولی سمت همگی آنها را یاد میکند، از این رو خواننده میتواند حدس بزند که فرد مورد اشاره چه کسی است یا این که از لحاظ تاثیرگذاری در سیاست خارجی امریکا از چه اهمیتی برخوردار است و یا این که چه اطلاعات پشت پردهای را میداند که کمتر ردی از آنها در رسانهها دیده میشود. یکی دیگر از نکات مورد اهمیت این یادداشتها به روز بودن آنها و همزمانیشان با تحولات خاورمیانه است. خاورمیانهای که از سال 2010 به بعد و با آغاز بهار عربی رنگ و بوی دیگری به خود گرفته است. ویژگی دیگر این یادداشتها حالت گفتوگو بودن آنها با مقامهای امریکایی است که جذابیت بیشتری به آنها میدهد.
امسال نیز نعوم همانند سالهای گذشته در همان زمان همیشگی به ایالات متحده امریکا رفته و مشابه همان گفت وگوها را انجام داده است و اکنون که به لبنان بازگشته این یادداشتها را یک به یک در روزنامه النهار منتشر کرده است. دیپلماسی ایرانی نیز به رویه سال گذشته تلاش میکند، همگی این یادداشتها را ترجمه و منتشر کند.
در این جا یازدهمین بخش از این سلسله یادداشتها پیش رویتان قرار میگیرد:
با یکی از پژوهشگران و فعالان مهم در فرایند صلح میان اسرائیل و فلسطین که همزمان با مواضع بنیامین نتانیاهو و دولت او مخالف است، به بحث نشستم. گفت: «نتانیاهو اصلا در نظر ندارد کوچکترین چیزی به فلسطینیها بدهد، او اعتقادی به کشوری که برای آنها قابل زندگی باشد، ندارد. اسحاق رابین حداقل دو موضوع را مد نظر داشت. اول، از خیر رود اردن بگذرد. دوم، با کسی بر سر موضوع بیت المقدس به شراکت برسد. اکنون اکثریت اسرائیل به راست متمایل شده است و همه یا بیشتر آنها هیچ راه حلی با فلسطینیها را نمیپذیرند. شاید معتقدند که آنچه در جهان عربی میگذرد این فرصت را به آنها میدهد که فعلا رد کنند، مثلا همین موضوع شهرکسازیها در کرانه باختری حاضر نیستند همه آن یا بخش بزرگی از آن را متوقف کنند. به هر حال این نظر من در این رابطه است و بعدا هم درباره آن خواهم گفت. اما اجازه بده این را هم بگویم که امکان افزایش فشار به نتانیاهو برای احیای فرایند گفوگوها به نحو جدی وجود ندارد. در گذشته هم مذاکرات جدی نبود. نتانیاهو و اسلاف او هیچ کدام جدی نبودند. کاخ سفید هیچ فشار جدیای به اسرائیل وارد نمیآورد، از جمله اوباما. هیچ کس به او نمیگوید که حرفی که میزنی درست نیست، تو اساسا کشور فلسطینی و حل مسالمتآمیز را رد میکنی. امریکاییها و دیگران تلاش میکردند که خود را به گوشهای ببرند و بحث را به موضوعات دیگر بکشانند تا بدین ترتیب برای اسرائیل وقت بگیرند، توانستند در این زمینه هم کلی بازی کنند و تحکم کنند و از هر فرصتی برای نرسیدن به نتیجه استفاده کنند. لازم بود که اوباما و اسلافش به او و مواضعش نه میگفتند. دنیا هم باید همین کار را میکرد. فلسطینیها امروز تنها میتوانند یک کار کنند و آن این که مواضع اسرائیل را حتی اگر به مراحل دردناکی برسند، رد کنند. شاید بدین ترتیب بتوانند به یک راه حل معقول در آینده برسند. محمود عباس، رئیس حکومت خودگردان فلسطینی باید طرحی را پیش ببرد بدین ترتیب که بگوید از ریاست حکومت خودگردان کنار میروم و به دوران حکومت خود پایان دهد و بگوید که من ملتی اشغال شده هستم که سرزمینم را اشغال کردهاند و اسرائیل با اشغالش به ما فشار میآورد، آزادیهای ما را سرکوب میکند و املاک و حقوق ما را مصادره میکند. باید بگوید که اسرائیل رژیمی کاملا نژادپرست مثل روسیه سابق یا آفریقای جنوبی سابق است. قطعا این موضوع وقت را برای جامعه جهانی تنگ میکند. با رشد دموگرافی فلسطین وضعیت داخلی اسرائیل یعنی یهودیها نیز سخت خواهد شد. برای همین اسرائیل نخواهد توانست در چنین حالتی همه فلسطینیها را مجبور به مهاجرت کند. چنین کاری خطری مستقیم برای اسرئیل خواهد بود و یهودیت و اکثریت آن را به مخاطره خواهد انداخت. به خصوص اگر روزی فلسطینیها و به همراه آنها جهانیان بخواهند که در همه حقوق میان اسرائیلیها و فلسطینیها مساوات رعایت شود. این رویکرد را باید حماس هم داشته باشد و از آن حمایت کند برای این که انتخاب دیگری وجود ندارد، به خصوص پس از تحولاتی که در جهان عرب شاهدیم.»
پرسیدم، نظر اسرائیل نسبت به بهار عربی چیست؟ جواب داد: «درباره این بهاری که میگویی، اگر بتوان به آن نام بهار داد که اعراب و امریکاییها و جهان را به خود مشغول کرده است، باید بگویم اعراب ایران را تهدید اول خود میدانند، واقعا اگر آنها چنین دیدگاهی داشته باشند خیلی ساده بگویم که شکست میخورند. امریکا باید با عقلانیت و منطق جدید اگر بتوان چنین چیزی را به آن اطلاق کرد، برخورد کند. تو میگویی یک منطقه مسلمان و اسلامی وجود دارد و میگویی که امریکا باید آن را بپذیرد و قبول کند که اسلامگرایان معتدل بر سر کار بیایند چرا که آنها از بسیاری از اسلامگرایان تندرو مقدمترند. باید به معتدلها کمک کند و اجازه دهد که کشورشان را از نو بسازند و وارد مسیر دموکراسی شوند. درست است، در این وقت و در این چارچوب امریکا میتواند به اسرائیل بگوید که به مصلحت تو نیست که مانع حل قضیه فلسطین شوی. اگر بخواهی این موضوع را رد کنی اسلامگراهای معتدل ضعیف خواهند شد و ممکن است که تندروها جای آنها را بگیرند. علاوه بر آن اساسا باعث تقویت تندروها خواهی شد. اما نمیدانم که اسرائیل آیا چنین منطقی را خواهد پذیرفت یا خیر. اگر نپذیرد اسلامگرایان و مسلمانان همگی به سمت رادیکالیسم متمایل میشوند و تندروی در آنها خطری مستقیم برای امریکا و عموم غرب به حساب میآید.»
نظر دادم: در سال گذشته گفتی که نهاد نظامی امریکا شاید بتواند به گونهای در موضوع فلسطینی – اسرائیلی نقش داشته باشد و قبول نکردی که درباره جزئیات بیشتر آن نقش یا موضع صحبت کنی. آیا امروز برایم میگویی که منظورت آن موقع چه بود؟
جواب داد: «یکی از فرماندهان نیروهای مارینز از مباحثات ما و مواضع ما به عنوان یک مجموعه مشورتی که متشکل از مسئولان و مقامهای سابق است، اطلاع یافت، از ما خواست که راه حلی برای پیشبرد قضیه فلسطینی بیابیم که بتواند اعتماد ملت فلسطین را جلب کند و کشوری با قابلیت حیات داشه باشد و اسرائیل هم بتواند احساس امنیت کند و فکر کند که میتواند به زندگیاش ادامه دهد و بعد از آن ما هم تاییدش کنیم. یکی از فرماندهان ارشد امریکایی نیز این موضع را تایید کرد.»
نظر شما :