لیبی در بی ثباتی سیاسی و خلا امنیتی گرفتار است
قبایل مسلح به جای احزاب موجه
دیپلماسی ایرانی: آنچه این روزها در لیبی می گذرد نشان می دهد که تحلیل های اولیه در مورد تحولات لیبی دور از واقع نبوده است. وقتی حکومت معمر قذافی توسط شورشیان مسلح و با همکاری نیروهای ناتو از هم فروپاشید بسیاری ازتحلیل گران سیاسی چشم انداز تحولات پس از قذافی را چندان روشن ندیدند.
چنانچه انتظار می رفت فرایند دولت ملت سازی و نضج فرهنگ دموکراتیک در لیبی فرایند طولانی دارد. چرا که لیبی دارای جامعه ای قبیله ای است. تبدیل جامعه قبلیه ای به جامعه ای مدرن و شهری قطعا زمان بر است و نیازمند مدیریت بحران است. با توجه به ساختار قبیله ای لیبی شاید اساسا نتوان عنوان "جامعه" را برای این کشور به کار برد و باید گفت که اجتماعی از قبایل و طوایف در این کشور مستقر هستند. یعنی به غیر از غرب این کشور که طرابلس و چند شهر دیگر وجود دارد بقیه مناطق کشور به صورت قومی و قبیلیه ای و طائفه ای اداره می شود.
بر این اساس وقتی حکومت استبدادی و دیکتاتوری قذافی فروپاشید هرگروه به دنبال حقوق قبیله ای خود است و تلاش می کند که عرصه سیاسی و قدرت را به نحوی سامان دهد که از میراث باقی مانده از قذافی بیشتر بهره ببرد. جامعه لبیی در مرحله گذار است و به این ترتیب با فراز و نشیب های زیادی روبرو است. تا زمانی که فضای این کشور از یک اجتماع قبیله ای به یک جامعه مدنی تبدیل شود، به طور حتم هزینه های زیادی در پی خواهد داشت.
باید توجه کرد که جامعه لیبی بیش از 40 سال زیر سلطه دیکتاتوری قذافی اداره می شده و و الان این فضای بسته سیاسی به فضای باز تبدیل شده است. به دلیل فقدان نهادهای باثبات سیاسی و مدنی در این کشور در حال حاضر این جامعه بی سر و سامان مانده است و لذا قبایل هستند که می توانند یکته تازی کنند و به دنبال اهداف خود باشند. چنانچه اشاره شد این گذار پروسه ای زمان بر است. از سوی دیگر این زمان بر بودن این پروسه منجر می شود که مطالبات و خواست های اقتصادی مردم برآورده نشود و امنیتی که مردم انتظار دارند برقرار نشود و لذا اقوام و قبایل خودشان در صدد سامان دادن به وضعیت و یا برطرف کردن نیاز های خود بر می آیند.
بدین ترتیب در چند ماه گذشته شاهد خود مختاری شرق لیبی بودیم. درگیری های قومی و قبلیه ای که در روزهای گذشته در لیبی مشاهده شد نتایج چنین وضعیتی هستند. اشغال فرودگاه طرابلس توسط برخی از این نیروهای شبه نظامی قومی- قبیله ای نشانه ای از این وضعیت است. در روزهای گذشته دیدیم که گروهی که خود را "الاوفیاء" می نامیدند و از شهر ترهونه در جنوب شرق طرابلس بودند، برای آزادی رهبرشان که ناپدید شده بود دست به تظاهرات زدند و فرودگاه اصلی شهر طرابلس را به تصرف درآوردند. هرچند این موضوع با دخالت نیروهای امنیتی و شبه نظامی به پایان رسید ولی این موضوع نشان می دهد که در جامعه ای که چند دهه مسائل با روشهای امنیتی و نظامی حل شده اند، نگرش جامعه نیز این است که مسائل خود را باید از این طریق حل کنند. لذا زمانی باید طی شود تا جامعه سیاسی شکل گیرد که اهداف و منافع خود را از طریق روشهای مسالمت آمیز سیاسی دنبال کنند.
در زمانی که انقلاب های عربی در حال وقوع بود این مسئله مطرح شد که برخلاف تونس و مصر که دارای نهادهایی مدنی نسبتا با ثباتی بودند و از فضای نیم بند دموکراتیک به خصوص در مسائل اجتماعی برخوردار بودند، در لیبی هیچ گونه فضای دموکراتیک و ساختار مدنی وجود ندارد. ساختار این کشور همچنان قومی و قبیله ای باقی مانده است و حکومت دیکتاتوری چهل و دو سال قذافی صرفا عقده ها و حقارت ها را به جا گذاشته است. خصوصا عقده ای که در موضوع غرب و شرق لیبی در طی این سالها شکل گرفت. چرا که معمر قذافی از غرب لیبی بود و این منطقه شرق به خصوص بن غازی بود که با انگیزه های قومی و قبیله ای علیه قذافی به پاخاست و در نهایت با حمایت نیروهای ناتو می توانند نیروهای قذافی را شکست دهند. یعنی حتی خاستگاه انقلابیون برای سرنگونی قذافی، قبیله ای است. در نتیجه شرایطی شکل می گیرد که خواسته های انقلابیون نیز بر اساس منافع قومی و قبیله ای است و اساسا مفهومی به نام منافع ملی در نظر گرفته نمی شود. این مسئله منجر به تطویل روند شکل گیری نهادهای سیاسی و تعویق انتخابات مجلس و قانون اساسی و ... می شود. در نتیجه به طول کشیدن این روند این قبایل تصمیم می گیرند که خود به سامان دادن منطقه خود دست بزنند که منجر به خودمختاری و فدرالی شدن این کشور می شود.
این در حالی است که قرار است در هفته های آینده در این کشور انتخابات بر گزار شود. با چنین شرایطی به نظر می رسد که این کشور چندان آمادگی برای برگزاری انتخاباتی که در آن شاهد رقابت گروههای مختلف باشیم ندارد. یعنی اساسا طیفها و گروهها و دسته بندی های مرسوم سیاسی درعرصه سیاسی این کشور دیده نمی شود. بنابراین این سوال مطرح می شود که در طول مدت زمان تعیین شده آیا انتخابات برگزار می شود یا خیر؟
از سوی دیگر به نظر می رسد که مصطفی عبدالجلیل، رئیس شورای انتقالی نمی تواند مدیریت نظم و امنیت اجتماعی را به نحو مناسبی اعمال کند. برگزاری انتخابات در کشوری مثل لیبی که به لحاظ سرزمینی گسترده است امر ساده ای نیست. هرچند بخش عمده جمعیت این کشور در نوار شمالی مستقر هستند ولی پراکندگی سرزمینی در لیبی مسئله ای است که برای برگزاری انتخابات بسیار مهم و مشکل ساز است.
مشکل دیگری که در لیبی در حال حاضر وجود دارد چنان چه اشاره شد ساختار قومی - قبلیه ای این جامعه است. بر این اساس اهداف و منافع نیز بر اساسا مطالبات قومی و قبیله ای شکل می گیرد.
مسئله دیگری که هم اینک برای ثبات سیاسی در لیبی مشکل ساز شده است اسلحه های توزیع شده بین اقوام و طوائف است. شش ماه درگیری نظامی داخلی در این کشور و توزیع اسلحه از سوی قدرت های خارجی در بین مردم این کشور فضایی را ایجاد کرده است که گروههای شبه نظامی به راحتی می خواهند با استفاده از تجهیزات نظامی اهداف سیاسی خود را دنبال کنند.
به نظر می رسد در حال حاضر این سوال مطرح است که آیا انتخابات در موعد مقرر برگزار می شود؟ و آیا نتیجه انتخابات می تواند فضای سیاسی، اجتماعی و افتصادی این کشور را سامان دهد یا در مقابل این جامعه را وارد فضای شبه نظامی و حالت کودتایی خواهد کرد؟ زیرا بسیاری از گروهای قومی و قبلیه ای اعلام کرده اند که اگر مطالبات ما و خواسته های ما در انتخابات محقق نشود دست به اقدامات دیگری خواهند زد.
در چنین فضایی که مطالبات انقلابیون بیشتر جنبه قومی و قبلیه ای گرفته است و کمتر نقطه محوری را می توان در جامعه لیبی پس از قذافی پیدا کرد که گروههای مختلف بتوانند بر آن اجماع کنند، آینده لیبی در هاله ای از ابهام قرار دارد. انقلابیون که امروز حکومت لیبی را در دست گرفته اند نمی توانند بر اساس منافع ملی خود را برای بازسازی کشور آماده کنند و بیش از هر چیز با مطالبات قبایلی روبرو هستند که سهم بیشتری از کیک سیاسی در کشور خواهان هستند. /16
نظر شما :