آمریکا و جنبش های عربی

سرنگونی دیکتاتورها و سرگردانی آمریکا

۰۹ فروردین ۱۳۹۱ | ۲۰:۲۷ کد : ۱۸۹۹۲۸۵ اخبار اصلی
علی باقری دولت آبادی، استادیار علوم سیاسی دانشگاه یاسوج،‌ در تحلیل در مورد سیاست خارجی آمریکا در قبال جنبش های عربی در یک سال گذشته معتقد است آنچه اوباما نسبت به تحولات منطقه طی یکسال اخیر به نمایش گذاشت تنها خرید زمان برای به تعلیق یا به تاخیر انداختن تحولات برای مدیریت بهتر آن بود.
سرنگونی دیکتاتورها و سرگردانی آمریکا

دیپلماسی ایرانی:‌ زمانی که بیداری اسلامی از تونس و با مرگ نوجوانی دست فروش آغاز شد هیچ کس بطور دقیق نمی توانست پیش بینی کند در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد. مشخص نبود آیا یک مساله داخلی آن هم در کشوری در شمال آفریقا که تا قبل از آن کمتر در رسانه ها خبری درباره اش منتشر می شد می تواند موجب تغییر دادن آرایش سیاسی خاورمیانه شود یا خیر؟ با فرار زین العابدین بن علی و تداوم اعتراض ها در تونس خیلی زود شکننده بودن نظام های یکتاتوری در منطقه مشخص گردید. آنانکه انقلاب اسلامی ایران را یک استثنا تصور می کردند و در نظریه های خود بر نقش شیعه و شرایط سیاسی اقتصادی داخل ایران برای رقم خوردن انقلاب تاکید می کردند با مشاهده تحولات تونس و دیگر دولت های عربی به این نتیجه گیری رسیدند که این انقلاب قابلیت احیا در سایر کشورهای منطقه را دارد. همچنانکه در ادامه موج اعتراض خیلی زود مصر، یمن، بحرین، اردن و سوریه را فراگرفت.

اما از میان دیکتاتورهای منطقه پایان معمر قذافی از همه رقّت انگیزتر بود. اگر مبارک با دست مایه قرار دادن بیماری و خروج از کشور تن به دادگاه برای رسیدگی به اتهامات علیه خود داد و زین العابدین بن علی و علی عبدالله صالح از کشور گریختند دیکتاتور لیبی چنین فرصتی نیافت و نه تنها خود بلکه فرزندانش را نیز به کشتن داد. شاید بتوان گفت سرنوشت وی و التماس هایی که برای زنده ماندن در لحظات آخر می کرد عبرت آموزترین درس برای دیکتاتورهای جهان باشد. قذافی در حالی از قدرت برکنار شد که چندین ماه جنگ داخلی را بر لیبی تحمیل کرد و فکر نمی کرد پس از سازش با غرب در سال 2003 حمایت آنها از حکومتش سست و شکننده باشد. شاید برای اوباما نیز که در  در اولین سخنرانی خود پس از انتخاب به عنوان ریاست جمهوری آمریکا در کنگره اعلام نمود: «آنهایی که تمایل به قدرت از طریق فساد و فریب­کاری و خاموش ساختن معترضان دارند بدانند که در مسیر اشتباه تاریخ قرار دارند»  . قابل تصور نبود که زود می بایست با تعدادی از متحدین خود در منطقه خاورمیانه خداحافظی کند. در هر صورت سقوط دولت لیبی از دو بعد حائز اهمیت است: نخست اینکه به تقویت بیداری اسلامی در منطقه کمک کرد و امید تازه ای برای آنانکه شاهد جنگ داخلی در لیبی بودن آفرید. دوم اینکه موازنه قدرت در منطقه را به نفع ایران برهم زد. اکنون با رفتن حاکمان سازشکار و طرفدار غرب اسرائیل در منطقه منزوی تر گشته و ایران خود را برای روی کار آمدن اسلام گراها در این کشورها آماده می سازد. سرنوشت بشار اسد در سوریه و آینده مقاومت فلسطین می تواند وزن دو طرف را در موازنه قدرت در منطقه مشخص تر سازد.

 آنچه که به شتاب گرفتن بیداری اسلامی و سقوط دیکتاتورها کمک نموده است علاوه بر مقاومت معترضان و خالی نکردن میدان سرگردانی کاخ سفید برای مواجهه با حوادث پیش رو است. آنچه اوباما نسبت به تحولات منطقه طی یکسال اخیر به نمایش گذاشت تنها خرید زمان برای به تعلیق یا به تاخیر انداختن تحولات برای مدیریت بهتر آن بود. حال آنکه این به تاخیر انداختن نتوانسته نتیجه مطلوب را برای این کشور به همراه آورد و اکنون بسیاری در امریکا وی را به کارتر تشبیه می کنند که مهمترین متحد این کشور در خاورمیانه یعنی ایران را از دست داد. با توجه به در پیش بودن انتخابات ریاست جمهوری در سال آینده در آمریکا و ضرورت توجه اوباما به مسائل داخلی برای کسب پیروزی مجدد و حضور در کاخ سفید وی می بایست هرچه سریعتر به برگ برنده ای برای این انتخابات دست یابد. برگ برنده دموکرات ها ساقط کردن سوریه متحد ایران، پایگاه گروه حزب الله و جهاد اسلامی در منطقه است. برکناری بشار اسد در قدرت و شکستن محور مقاومت بهترین خدمتی است که اوباما می تواند به جامعه یهودی و زرسالار آمریکا نماید. به همین خاطر کاخ سفید در ماههای اخیر بیشترین تمرکز خود را بر سوریه متمرکز ساخته و بر اتحادیه عرب فشار می آورد تا حمایت مالی، نظامی از مخالفان سوری را تقویت و فشارها بر سوریه را بیشتر سازند. وتوی قطعنامه ضد سوری در شورای امنیت توسط روسیه و چین بدترین ضربه ممکن به سیاست های آمریکا در منطقه بود. به همین خاطر پس از وتو نتوانستند خشم خود را فرو برند و جنگ لفظی جدیدی بین مسکو و واشنگتن آغاز شده است. سقوط بشار اسد در سوریه شاید خبرسازترین رخداد سال آینده باشد. این اتفاق می تواند برای روس ها و چینی ها که در مقابل آمریکا قرار گرفتند عواقب جدی به همراه آورد. سرعت گرفتن اصلاحات واقعی در سوریه و حفظ اقلیت ها در کنار دولت که با اهل تسنن نیمی از جمعیت کشور را شکل می دهند شاید تنها گزینه بشار برای فرار از سقوط باشد در غیر اینصورت و با کشیده شدن اعتراض ها به دمشق و حلب باید بگوییم همه چیز خاتمه یافته است. 

نظر شما :