عراق در سوریه به دنبال چیست؟
تلاش تهران-بغداد برای مهار بحران در دمشق
دیپلماسی ایرانی: انتشار خبر انتقال نیروهای القاعده از طریق مرزهای عراق به سوریه توسط نوری مالکی، گام جدیدی از سوی دولت عراق برای نقش آفرینی در مسئله سوریه بود. البته این نه اولین گام بود و نه آخرین آن. بعد از آن یکی از مقامات بلندپایه عراقی سخن از طرحی راند که از سوی عراق برای حل بحران در سوریه ارائه شده و به تایید برخی کشورهای عربی نیز رسیده است. دکتر سیروس برنا، نماینده مجلس و تحلیل گر مسائل خاورمیانه در گفتاری برای دیپلماسی ایرانی به تبیین نقش عراق در مسئله سوریه پرداخته است:
با عنایت به این که مهم ترین تحولات منطقه مهم خاورمیانه و شاخ افریقا تحت عنوان بیداری اسلامی در حال تکوین می باشد، در این زمینه دو ملاحظه و نکته مهم وجود دارد. اول این که به لحاظ ماهوی نقطه ثقل و محوری و کانونی این تحولات، تغییر مهندسی ژئوپلیتیکی منطقه است؛ نکته دوم و بسیار مهم این که ما شاهد نوعی چالش بین اسلام و دموکراسی هستیم. به تعبیر دیگر شاهد شکل گیری نسبت های مختلفی از اسلام و دموکراسی در کشورهای مختلفی که دستخوش این تحولات شده اند، هستیم. این دو مولفه مقدماتی برای ادامه بحث لازم است.
سوریه در وضعیت فعلی از مختصاتی چندضلعی برخوردار است که یک ضلع آن امریکایی ها و غربی ها هستند، یک طرف آن ایران، لبنان، حزب الله و تا حدودی دولت ملی عراق می باشند، ضلع دیگر آن اسرائیلی ها و طرف دیگر آن هم کشورهای عرب خلیج فارس با پیش قراولی کشورهایی مثل عربستان و قطر و امارات و در طرف دیگر هم به تنهایی خود کشور ترکیه ایستاده است که در زمینه سیاست خارجی در سال های اخیر توسعه قابل توجهی پیدا کرده است.
اما با نگاهی به تحولات سوریه باید اذعان کرد که بعد از آن که دوران پنجاه ساله حافظ اسد تمام شد، شاهد دو نقطه عطف در سوریه بودیم؛ اول دوران گذار قدرت به بشار اسد که تحصیل کرده پزشکی در فرانسه است و دومین مسئله مهم عبارت بود از ترور رفیق حریری در لبنان که این مسئله باعث شد که امریکایی ها با هماهنگی کشورهای اروپایی مانند فرانسه فشار خود را بر سوریه افزایش دهند و این فشار معطوف به تغییر الگوهای رفتاری سوریه بود. به این معنا که به دنبال آن بودند که بشار اسد را مجبور کنند نوعی گلاسنوست و پروستوریکا در سوریه ایجاد کند. یعنی تغییرات تومان سیاسی و اقتصادی؛ اما واقعیت این است که بشار اسد تلاش کرد نقشی دو وجهی بازی کند. یعنی از طرفی تا حدی نقطه نظرات ایران را در مناسبات منطقه ای تامین کند و از طرف دیگر تا حدودی در مقابل خواسته امریکایی ها انعطاف پذیری نشان دهد و دست به اصلاحاتی بزند. اما در یک ملاحظه کلی باید تاکید کرد که این اقدامات و اصلاحات بشار اسد نه نظرات مخالفین و معارضین داخلی را تامین کرد و نه نقطه نظرات غربی ها را.
بنابراین با این مقدمه انتظار می رفت که فشار روی سوریه کماکان ادامه یابد. تا این که این اتفاقات ابتدا در تونس و سپس در مصر و همین طور در کشورهای دیگر از حدود 18 ماه گذشته اتفاق افتاد. بیداری اسلامی که غربی ها از آن به عنوان بهار عربی یاد می کنند، در واقع پیچ مهمی بود که در بستر تحولات منطقه رخ داد که باید تاکید کرد در شرایط فعلی تعیین تکلیف سوریه مهم ترین پیچ بعدی و نقطع عطف بعدی روند این تحولات می باشد. به تعبیر دیگر غربی ها و امریکایی ها تلاش می کنند تا تحولات سوریه را به گونه ای که می خواهند رقم بزنند؛ چرا که بسته به کم و کیف تحولات سوریه، شاهد تغییرات قابل توجهی در منطقه خواهیم بود به شرحی که گفته خواهد شد.
در مجموع با توجه به مسائل پیش گفته در شرایط فعلی دو دیدگاه خوش بینانه و بدبینانه در مورد مسائل سوریه وجود دارد. دیدگاه خوشبینانه که توسط کشورهایی مثل ایران دولت عراق و تا حدودی حزب الله دنبال می شود به این معنا است که بشار اسد با مانورهایی که آغاز کرده تحت عنوان اصلاحات و تجدید نظر در قانون اساسی و به رفراندم گذاشتن آن می تواند وضعیت داخل کشور سوریه را مدیریت کند تا به تدریج شاهد کنترل اوضاع باشیم و کم کم روند مذاکره با معارضین آغاز شود.
دیدگاه دوم و بد بینانه دیدگاهی است که بخش قابل توجهی از معارضین و اروپایی ها و امریکایی و کشورهایی مثل اسرائیل و ترکیه و آذربایجان و غیره دنبال می کنند؛ به این معنا که نقش های جدیدی که بشار اسد البته دیرهنگام آغاز کرده به نتایج دلخواه خود نخواهد رسید، بنابراین راه کار نهایی همانا اسقاط نظام بعثی رژیم اسد می باشد. در چنین بستری حرکت های مختلفی صورت گرفته است. تلاشی که ترکیه از خود به خرج داد و در استانبول بستری را مهیا کرد تا کنگره ملی معارضین سوری مستقر در خارج از سوریه برگزار شود. بعد از آن در تونس تلاشی صورت گرفت تا یک کنفرانس برگزار شود. در آن جا هم امریکایی ها و فرانسوی ها و برخی از کشورهای دیکتاتور عربی شرکت کردند که به دنبال ترسیم سناریو هایی بودند که تکلیف سوریه را هر چه زود تر روشن کند.
با این تفاسیر باید گفت که وضعیت داخلی سوریه در مجموع در شرایط فعلی با شاخص ها و مسائل ذیل الاشاره قابل ترسیم است:
اولا باید تاکید کرد که این حرکت ابتدا اساسا مردمی بود؛ گرچه متاثر از اتفاقات سایر کشورهای منطقه شاخ افریقا بود اما اساس آن مردمی بود و می باشد. گرچه بعد از آغاز حرکت های مردمی، کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای تلاش کردند که در آن نقش آفرینی کنند.
ثانیا به لحاظ جامعه شناسی سیاسی ریشه و علت اساسی این اتفاقات را باید در وضعیت ساختار ناکارآمد نظام بعثی سوریه یعنی مقوله مهم کارآمدی جست و جو کرد. به تعبیری فقدان اقتصاد کارآمد، فقدان نهادهای مدنی، آزادی های فردی و نظام متصلب و بسته سوریه باعث شده تا شهروندان سوری احساس کنند که از این قافله تحولات منطقه عقب می افتند و بنابراین دست به این حرکت زده اند.
ثالثا، قطع نظر از این که به لحاظ ماهوی مهم ترین فاکتور قابل تحلیل در وضعیت فعلی سوریه را باید در مفهومی تحت عنوان ژئوپلیتیک جست و جو کرد، اما به لحاظ داخلی سوریه، فعلا آن چه در حال وقوع است چیزی تحت عنوان فشار از بیرون و چانه زنی از درون است. یعنی کشورهای خارجی تلاش می کنند که فشار خود را از طرق مختلف بر سوریه افزایش دهند، گروه های معارض داخلی از طریق دو تاکتیک توامان مسالمت جویانه و خشونت آمیز، یعنی راهپیمایی های مسالمت جویانه گرفته تا برخی از اقدامات خشونت آمیز مسائل خود را دنبال می کنند.
اما در این میان عراق چه جایگاهی دارد و در صدد است چه نقشی ایفا کند؟ با توجه به این که بازیگران منطقه و فرامنطقه ای در وضعیت سوریه نقش آفرینی می کنند، که از جمله بازیگران منطقه ای باید از ایران، عراق، عربستان، قطر و ترکیه نام برد، آن چه در حال وقوع است این است که دولت ملی مالکی در عراق هم مانند ایران و به طریق اولی تلاش می کند که وضعیت سوریه را به وضعیت باثباتی بر گرداند. اما متقابلا یعنی درست در نقطه مقابل عربستانی ها و قطری ها و بعضا اماراتی ها تلاش می کنند تا کانون عملیاتی خود را بعد از این که سه چهار سال در عراق نوین چالش ایجاد کردند، تا القاعده و به تعبیری سلفیون افراطی که بیشتر به راه اندازی و مدیریت بحران از طریق شکاف های مذهبی و یا جنگ های مذهبی در شهرها و روستاهای سوریه می پردازند، فعال کنند و به آن جا انتقال دهند و تلاش کنند که از طریق به کار گیری ابزارهای بین المللی، ابزارهایی مانند مجمع عمومی سازمان ملل، به نوعی به این دخالت های خود مشروعیت دهند.
بنابراین ورود نیروهای با ظرفیت های خشونت آمیز مثل القاعده و سلفیون افراطی به معنای افزایش ظرفیت خشونت آفرینی در داخل سوریه خواهد بود. از همین رو من خود را در عداد آن دسته از کارشناسانی که دید بدبینانه ای به آینده سوریه دارند به شمار می آورم. از این جهت بدبینانه که بشار راه بازگشتی ندارد. بنابر دلایل گفته شده و دیگر دلایلی مانند آن که نظام بشار اسد به دلیل نوع ساختار امنیتی این کشور یعنی فقدان نیروی پلیس در این کشور، به این معنا که ارتش در این کشور با معارضین مواجه شده و این مسئله باعث تعمیق اعتراضات سیاسی و خونین تر شدن پیگیری های معارضین شده است،به نظر می رسد که راهی برای ادامه حکومت بشار اسد بر سوریه وجود ندارد.
در شرایط فعلی وضعیت غامض و پیچیده ای در شهرهای مختلف مانند حمص وجود دارد و به تدریج این شهر تبدیل به پایگاه باثبات برای معارضین شده است. گرچه کشورهای فرامنطقه ای مانند روسیه و چین تلاش می کنند تا قطعنامه های احتمالی را در شورای امنیت وتو کنند و چندان به این پیشنهادات اغوا کننده کشورهای عربی و غربی اهمیت نمی دهند، اما باید تاکید کنم که علی رغم برخی از خوش بینی ها به نظر نمی رسد این تلاش ها تغییری در وضعیت آینده بشار اسد ایجاد کند. به تعبیر دیگر هر چه بشار اسد اصلاحات واقعی نیز انجام دهد، این اصلاحات و امتیازاتی که به گروه های مختلف می دهد، نمی تواند برای آن ها جذابیت داشته باشد. به تعبیری کف مطالبات گروه های معارض سقوط نظام بعثی سوریه است و اگر چنین اتفاقی بیفتد، تاثیر قابل توجهی در عمق استراتژیک ایران ایجاد خواهد شد. معادلات قدرت در لبنان از حیث نقشی که گروه هایی مانند حزب الله ایفا می کردند دگرگون خواهد شد. علاوه بر این ممکن است حماس از ایران فاصله بگیرد و نقش آفرینی کشورهای دیگر افزایش پیدا خواهد کرد.
بنابراین باید منتظر باشیم تا ثمره آن چه باید از آن به عنوان یک شبه انقلاب مخملی در سوریه شکل گرفته تا ژئوپلیتیک منطقه را تغییر دهد یاد کرد، چه خواهد بود.
در پایان باید تاکید کنم که به نظر می رسد جنگ داخلی در ماه های آینده در سوریه تبدیل به واقعیت خواهد شد. بیانیه ها یا کنفرانس ها و یا بعضی از قطعنامه ها اگر چه به ایجاد نوعی اجماع جهانی علیه سوریه کمک می کند اما آن چه واقعیت سوریه را در کوتاه مدت و میان مدت رقم خواهد زد، کشاکش میدانی بین قدرت ملی سوریه با معارضه خواهد بود. اما اگر در سوریه هم مثل عراق کار به جایی برسد که نیروهای معارض داخلی توان اسقاط نظام بعثی را نداشته باشند و به آن اذعان و اعتراف کنند، شاید شاهد نوعی درگیری جدی در این زمینه باشیم. باز هم باید تاکید کرد که عقب نشینی، اصلاحات یا انعطاف پذیری بشار در زمینه های مختلفی نظیر برگزاری رفراندم قانون اساسی گرچه در تاریخ معاصر سوریه یک اقدام بزرگ محسوب می شود اما نمی تواند تامین کننده حداقل ها برای معارضین باشد. البته در این میان کشورهایی مانند عراق با هماهنگی قابل توجهی که در این زمینه با جمهوری اسلامی ایران دارند تلاش می کنند که به عنوان ضلع جدیدی در معادلات منطقه خود را مطرح کنند تا جلوی برخی از تحرکات ترکیه و برخی کشورهای عربی را بگیرند و بحران را مدیریت کنند. اما واقعیت این است که خشونت هایی که علیه معارضان تا کنون انجام شده و نیز اجماع جهانی در مجمع عمومی سازمان ملل، هم به لحاظ داخلی و هم به لحاظ خارجی ظرفیت قابل توجهی است که به نظر می رسد بشار اسد در میان مدت یارای مقاومت جلوی آن را ندارد.
نظر شما :